گزیده این گفتگو:
علتالعلل بحران فعلی ایران قدرت سیاسی غیرمنتخب است که در نتیجه آن، واگرایی زیادی بین خواست مردم و میل و سلیقه اقلیت حاکم غیرانتخابی پدید آمده است. در حوزه فرهنگی ناهمنوایی شدیدی بین ارزشها و نگرشهای اقلیت حاکم و مردم مشاهده میشود. اقلیت حاکم میخواهد سبک زندگی مردم را تعریف و بر آنها تحمیل کند و حاصل این تحمیل، تحقیرشدگی مردم است. از سوی دیگر، اقلیت حاکم و منتسبان و نزدیکان آنها، مشارکت سیاسی را ملک طلق خودشان میدانند. انواع تبعیضهای مذهبی و دینی و جنسیتی و قومیتی و جناحی، افتراقهای پررنگی بین جمعیت ایران ترسیم کرده و تنها به اقلیتی امکان مشارکت سیاسی را بخشیده است. در سیاست خارجی نیز، جهتگیری خاص اقلیت غیرانتخابی حاکم، ایران را به انزوای سیاسی و تقابل با قدرتهای جهانی کشانده است.
وجود این ناهمنواییها در داخل و خارج حکومت را واداشته که هزینههای بیشتری را برای کنترل جمعیت معترض در داخل و تنظیم حداقلی از روابط در خارج بپردازد. در نتیجه مجبور شده در حوزههایی مانند آموزش، سلامت و مسکن که براساس قانون اساسی نسبت به آنها وظیفه دارد، عقبنشینی اقتصادی کند و بار هزینهها را روی دوش مردم بیندازد.
جمعیت معترض در ایران سالها سعی میکرد از مجرای صندوق رأی اعتراضش را بیان کند، اما در چند سال گذشته این مجرا تقریبا به بنبست رسیده و تنها جایی که صدایی برای آن مانده، خیابان است، با تمام هزینههایش.
استکبارستیزی در ابتدای انقلاب و با توجه به تجربه تاریخی ملت ایران قابل فهم بود، اما از مقطعی به بعد، آمریکاستیزی و اسرائیلستیزی جایگزین آن شد، چرا که اقلیت حاکم غیرانتخابی برای حفظ قدرتشان به دموکراسیستیزی نیاز دارند و آمریکاستیزی و اسرائیلستیزی شرط لازم را برای دموکراسیستیزی فراهم میآورد.
نظام سیاسی ایران در یک قفلشدگی تاریخی گرفتار شده و با بحرانهای عدیدهای دستوپنجه نرم میکند؛ نابرابری در مصرف و ثروت و درآمد خانوارها، اختلال در بازتولید اجتماعی نیروی کار، تخریب فزاینده محیط زیست، ضعف تولید، ضعف تحقق ارزش کالاهای تولیدی و انباشتزدایی به دلیل غلبه سرمایهبرداری بر سرمایهگذاری در کشور. اگر نظام سیاسی با وجود این بحرانها همچنان سرپا مانده، علت را باید در وجود درآمدهای نفتی دید که ضعفها را تا حدی پوشانده، اما امروز دیگر خبری از این درآمدهای نفتی نیست و وضعیت اقتصادی با سرعت زیادی به قهقرا میرود. وضعیت کنونی امکان استمرار ندارد، مگر آنکه کلیت جامعه پیه زوال سریع تمدنی را به تنش بمالد. حتی در صورت دسترسی به سلاح اتمی و مصونیت از مداخله نظامی خارجی، ایمنی نظام سیاسی در برابر جمعیت معترض داخلی تضمینشده نیست.
در ایران امروز چهار جریان سیاسی حضور دارد. دسته اول نیروهای حافظ وضع موجودند که نه روی کاغذ و نه در عمل راهحل روشنی برای بحرانها ندارد و اصلیترین ابزارش برای ممانعت از گذار سرکوب است، ولی سرکوب بدون رشد اقتصادی نمیتواند دوام داشته باشد. دسته دوم اصلاحطلبانی هستند که بنا به تجربه ۲۵ سال گذشته، ایدههایشان شکست خورده است. جریان سوم خواهان عبور از قانون اساسی و رفراندوم است. جریان چهارم نیز براندازان و سلطنتطلبانیاند که ترس از آنها ممکن است حاکمیت را ناگزیر به پذیرش خواسته جریان سوم کند. تفاوت مهم جریان سوم و چهارم در آنجاست که جریان سوم فاعلیت تغییر را در مردم ایران میبیند و جریان چهارم در دولتهای خارجی و تحریم اقتصادی و انزوای سیاسی که در نهایت به شورش مردم در داخل منجر شود. در شرایط امروز نیازمند حفظ میانجیهای رادیکالی هستیم که در صورت ناگزیر شدن حاکمیت از تغییر، بتوانند در مقام سخنگوی جامعه وارد بدهبستان با حاکمیت شوند.
حمایت ارزی از آزاد:
https://www.patreon.com/azad579
حمایت ریالی از آزاد (امکان حمایت ماهانه یا یکباره):
https://hamibash.com/azad
فیلم این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/kc0fwH8KTXU
فیلم این گفتگو در سایت آزاد:
https://azad.im/ls?c=8p2BNK
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #اقتصاد #سیاسی #جمهوری_اسلامی #پهلوی
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.