در قسمت قبلی ماجرا رو تا اونجایی پیش رفتیم که ضحاک با کمک شیطون شیطون جای باباش رو گرفت و شیطون ناکس کاری کرد که ضحاک اگر بخواد هم نتونه آدم خوبی باشه! البته ضحاک هم خودش بعد از به قدرت رسیدن بدی رو از حد برده بود و شیطون رو درس میداد. از طرف دیگه مردم ایران که از دست جمشید عاصی شده بودند، خوشی زد زیر دلشون و جمع شدند و قدرت رو به ضحاک تقدیم کردند و ضحاک هم با کشتن جمشید و ازدواج با دختران جمشید پادشاهی اش رو قانونی کرد.
در آخر هم ضحاک خوابی دید که تعبیرش این بود که فریدون به دنیا خواهد آمد و بساط ات رو جمع میکنه!
اونم دستور داد که برید هر نشانی از فریدون دیدید از بین ببرید و این فریدون رو تا بچه است بکشیدش.