Sveriges mest populära poddar

https://t.me/radioshereparsi رادیو شعر پارسی

آن کلاغی که پرید از فراز سر ما و فرو رفت در ..... 💖 فتح باغ 💖 شعر و صدا فروغ فرخزاد

23 min • 21 maj 2020
فتح باغ آن کلاغی که پرید از فراز سر ما و فرو رفت در اندیشهٔ آشفتهٔ ابری ولگرد و صدایش همچون نیزهٔ کوتاهی، پهنای افق را پیمود خبر ما را با خود خواهد برد به شهر همه میدانند همه میدانند که من و تو از آن روزنهٔ سرد عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخهٔ بازیگر دور از دست سیب را چیدیم همه میترسند همه میترسند، اما من و تو به چراغ و آب و آینه پیوستیم و نترسیدیم سخن از پیوند سست دو نام و همآغوشی در اوراق کهنهٔ یک دفتر نیست سخن از گیسوی خوشبخت منست با شقایق‌های سوختهٔ بوسهٔ تو و صمیمیت تن هامان، در طراری و درخشیدن عریانیمان مثل فلس ماهی‌ها در آب سخن از زندگی نقره‌ای آوازیست که، سحر گاهان فوارهٔ کوچک میخواند مادر آن جنگل سبز سیال شبی از خرگوشان وحشی و در آن دریای مضطرب خونسرد از صدف‌های پر از مروارید و در آن کوه غریب فاتح از عقابان جوان پرسیدیم که چه باید کرد همه میدانند همه میدانند ما به خواب سرد و ساکت سیمرغان، ره یافته‌ایم ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم در نگاه شرم‌آگین گلی گمنام و بقا را در یک لحظهٔ نامحدود که دو خورشید به هم خیره شدند سخن از پچ پچ ترسانی در ظلمت نیست سخن از روزست و پنجره‌های باز و هوای تازه و اجاقی که در آن اشیاء بیهده میسوزند و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است و تولد  و تکامل  و غرور سخن از دستان عاشق ماست که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم بر فراز شبها ساخته‌اند به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن، از پشت نفس‌های گل ابریشم همچنان آهو که جفتش را پرده‌ها از بغضی پنهانی سرشارند و کبوترهای معصوم از بلندی‌های برج سپید خود به زمین مینگرند
Förekommer på
00:00 -00:00