⚜⚜⚜⚜
اینک این من: سر به سودای پریشانی نهاده
داغ نامت را نشان کرده,به پیشانی نهاده
گریه ام را می خورم زیرا که می ترسم ز باران
مثل برجی خسته,برجی رو به ویرانی نهاده
از هراس گم شدن در گیسویت با دل چه گویم ؟
با دل ـ این گستاخ پا در راه ظلمانی نهاده ـ
تا که بیدارش کند,کی؟ بخت من اکنون که خواب است ٬
سر به بالین شبی تاریک و طولانی نهاده
ذرّه ذرّه می روم تحلیل ٬ سنگ ساحلم من
خویش را در معرض امواج توفانی نهاده
▄ ▄ ▄
شاعرم من یا تو ؟ای چشمان تو امضای خود را
پای هر یک زین غزل های سلیمانی نهاده
#استاد_حسین_منزوی
hosseinmonzavisher@
⚜⚜⚜⚜