تو می روی
و می ماند
روی گردنم جای کبودی ها
خراش زخم های رفتنت در تنم
سوزش لب هام از داغی بوسه هات
تو می روی و می ماند
درد یک جنین مرده
یک لخته خون منعقد شده
می مانند نطفه های خونین
در جریان رگ هام
تو می روی و می ماند
تصور خاطرات مبهم و دردناک
تصور تصاویر همخوابگیم با تو
در زمان های مرده و ترسناک
یاد نگاه های نگرانت
گرسنگی چشمانت
تو می روی و می ماند
یک درد بی عبور در نفس هام
در خس خس سینه هام از سیگار های مدامت
می ماند از تو طمع لب هایت در دهانم
پاک نمیشود
خاطره ی روزی از آن خواب ها
می ماند تا ابد در من ته مانده ی این شعرها
گلناز م