سهم من دریاست، باران است، سهم باران را نمیدانم
زیر باران زندهتر هستم ، زیر باران زنده میمانم
ایستاده روی ایوانها، با دهان باز گلدانها
میکشم فریاد تا شاید چشم سرما را بترسانم
بی مجوز، بی گذرنامه، بی حکایت، بی سفرنامه
هر طرف تِی میکشد باران، من سپوری پیر میمانم
من نمیگویم زمین چرکین، من نمیگویم هوا سرد است
هر طرف تِی میکشد باران، من برایش شعر میخوانم
چون سلامی گرم، چون قلبم، پاسخی از کس نمیخواهم
خوب میدانم یخ دنیا، وا نخواهد شد به فرمانم
شاعرم اما نمیخواهم زشت و خِنزرْ پِنزری باشم
خوش ندارم با پز شاعر باز سیگاری بگیرانم!
دلقکم اما نه محض نان، من اداهای شما هستم
عزم دارم تا بخندانم، مردمان را تا بگریانم
خوب میدانم زمین چرکین، خوب میدانم هوا سرد است
چون که در اخبار میبینم، چون که در اخبار میخوانم!
خوب میدانم که در دنیا گرگها و گوسفنداناند
من ولی سرشار ایمانم، من ولی تا هستم انسانم
مردمان دریای اندوهاند، کوههای هولناک یخ
آب خواهد کردشان آخر، چشمهای رو به پایانم
#علی_محمد_مودب. https://ammoaddab.ir/