شهره شدیم از برکات ستم
چشم خدایان زمین کور شد
بر تن این شهرِ پُراز آبله
صافیِ ما وصله ی ناجور شد
سفره ی ماخالی و دلها پُراست
حرف عدالت شده جرمی بزرگ
برّه نبودیم که سازش کنیم
با سگ و با گله و چوپان و گرگ
جانِ پدر در گروِ نان شب
حاصلِ عمرش ،همه بر باد رفت
سوخته شد مهره ی اقبال او
قرعه به نامش که نیفتاد... رفت
مزرعه ی یاد پدر سبز شد
بعد پدر وارثِ دردش منم
اهل توافق ابداً نیستم
زخم عمیقیست به روی تنم
زخم من از دشمنِ بیگانه نیست
زخم من از خونِ پدر خوردن است
علتِ تدفینِ تنِ زنده ام
از عرقِ شرمِ پدر ..مردن است
در سر من فکرِ عقاب است وبس
خسته ام از پچ پچِ لالِ کلاغ !
قاعده ی صلحِ من اینگونه نیست
خواندنِ یاسین.. درِ گوشِ الاغ
فلسفه ی جنگ، مرامِ من است
جنگ برای عرقِ کارگر
شعله وراست آتش این دشمنی
تا که بسوزد طمع خشک وتر
شاعر: #مریم_ناظمی
خوانش:#آیلار غفرانی 💖 #رادیو_شعر_پارسی#سهراب_سپهری #فروغ_فرخزاد #هوشنگ_ابتهاج #نیما_یوشیج#حسین_منزوی #سعید_بیابانکی#علیرضا_آذر#سید_علی_صالحی#کاظم_بهمنی#فریدون_مشیری#کیوان_شاهبداغی#سید_تقی_سیدی#آثار_ماندگار#غزل_فاخر#نوستالوژی#شعر#ترانه#شاعر_جوان#شعر_امروز#دکلمه#شعر_سپید#احمد_شاملو#نریشن