من تا آخرین آرزویم زنده خواهم ماند
تو تا آخرین آرزویم زنده خواهی ماند
آرزویی که سبز شد
در توهم های مه هاآلود
در درد جنین های مرده
در شعر های دروغین
چراغ های سرعت
اتوبان های خلوت
قطار هایی که میروند و بی تو باز میگردند
در خیابان راه میروم
به چهره های گمشده به یادت لبخند میزنم
ما مرده های زنده ایم
در داستان های دردناک که خنده دار می شوند
دست هایی که به سمت زیبایی هایت دراز می شوند
با هرکس خاطره ای
با تو اما درد
جای لکه های خونین روی دو تا لب
من کبودی هایم از تو را دوست دارم
جای اشک هایت روی تنم
بوسه های دیگری است
میخندم
در قهقهه هایم
زجه میزنم
در تو که خبری از بودنت نیست
امشب از خانه
خواهم گریخت
از مادرم که در آغوشش
بغض های چندین و چند ساله ام را پنهان کردم
مادر
اه از غم هایی که توهم آن ها را نفهمیدی
اه
بازگرد مرا در آغوش بگیر
من بیش از این زنده نخواهم ماند
ای کاش میدانستی
آخرین لحظه های زندگیم را
مردگی هایم را
در تمام تنت
در بوی پیرهنت سرم گیج میرود
پایم پیچ میخورد
خواب دیدمت
از مرگ با من سخن نگو
ما هیچ وقت زنده نبوده ایم
نگاه کن
نگاهش کنید
نگاهت میکنم در آسمانی که حالا
ابری است
من بیدارم
و لبهایت سرخ سرخ
واقعی پر از حقیقت
من تا آخرین آرزویم زنده خواهم ماند
تو تا آخرین آرزویم زنده خواهی ماند
گلناز
مصدق https://www.instagram.com/invites/contact/?i=pm1npjur1z8l&utm_content=192reh3