نامه رسان، نامه ی من دیرشد
کودکِ ولگرد فلک پیرشد
خون به رگ زالِ زمان شیرشد
برده ی بیچاره زجان، سیرشد
نامه ی ما را نکند باد برد
یا که فرستنده اش از یاد برد
یا دگری بر دگری داد برد
صیدشد اندر ره و صیاد بُرد
نامه رسان، نامه ی من دیرشد
کودک ولگرد فلک، پیرشد
دیده به دردوخته ام قرن ها
زآتش غم سوخته ام قرن ها
چهره برافروخته ام قرن ها
سوخته ام سوخته ام قرن ها
نامه رسان، نامه ی من دیرشد
کودک ولگرد فلک پیر شد
نامه ی یوسف به زلیخا رسید
دستخطِ قیس به لیلا رسید
قاصد وامق بر عذرا رسید
نامه رسان جان به لب ما رسید
نامه رسان، نامه ی من دیرشد
کودک ولگرد فلک پیرشد
لک لک آواره ی بی خانمان
روی چنارآمد و زد آشیان
جوجه برآوردزمان درزمان
هرنوه اش شدسریک دودمان
نامه رسان، نامه ی من دیرشد
کودکِ ولگرد فلک پیرشد
ترانه سرا:محمد قلی بسیج خلخالی