آینه دنیا
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی ، که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط ، خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ،
که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت ،
پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ،
همه ای کاش ، ای کاش
ظرف این لحظه ،
ولیکن خالی است
ساحت سینه ،
پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ،
در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده
به غم ،
وعده این خانه مده
💖#کیوان_شاهبداغی