غزل یکصد و شصت و چهارم
.....و کلمه بود و جهان مسیر تکوین بود
و دوست داشتن آن کلمه ی نخستین بود
و عشق روشنی کائنات بود و هنوز
چراغ های کواکب ، تمام پایین بود
خدا ، امانت خود را به آدمی بخشید
که بار عشق برای فرشته سنگین بود
و زندگانی و مرگ آمدند و گفته نشد
کزین دو ، حادثه ی اولی ، کدامین بود
اگر نبود ، به جزپیش پا نمی دیدیم
همیشه عشق ، همان دیده ی جهان بین بود
به عشق ازغم و شادی کسی نمی گیرد
که هرچه کرد ، پسندیده و به آیین بود
اگر که عشق نمی بود ، داستان حیات
چگونه قابل توجیه و شرح و تبیین بود ؟
و آمدیم که عاشق شویم و در گذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی ، این بود