✍️ نویسنده: محمدسجاد عالی
🎙 قصهگو: بهار حسنپور
خلاصهی قصه:
ننه سرما دو تا بچه داشت. یکی چله بزرگه و یکی چله کوچیکه. یه روزی هر دو رفتن که سرما ببرن به شهرها. اما چله بزرگه دلش به حال مردم سوخت و برگشت. اما چله کوچیکه خودش توی سرمای خودش گیر افتاد!
☑️ این قصه توسط مخاطبان آیقصه نوشته و ضبط شده است.
☑️ این قصه در کارگاه نویسندگی و قصهگویی آیقصه بازنویسی شده است.
ـــــــــــــــ
پادکست آیقصه بخشی از قصههای صوتی اپلیکیشن آیقصه است که بهصورت رایگان منتشر میشود.
⬇️ قصههای بیشتر را در آدرسهای زیر ببینید:
💻 وباپلیکیشن برای گوشی آیفون و ویندوز
📧 ایمیل آیقصه: [email protected]