در استرینگ کست ما از زمین، فضا و انسان داستان میگیم! هر قسمت داستانی واقعی درباره اتفاقی علمی است که جهان ما رو به نحوی تغییر داده و باعث کشف دروازههای جدید بر روی انسانها شده!
The podcast StringCast | استرینگکست is created by Shahin Javadi Nezhad & Reza Haririan. The podcast and the artwork on this page are embedded on this page using the public podcast feed (RSS).
۶ فصل، ۱۲۰ قسمت، یک نظریه همه چیز
حامیان:
منبع: کتاب معادله خدا
درک انسان از جهان در طول زمان بهطور چشمگیری تکامل یافته است، که ناشی از کنجکاوی و تمایل به فهم دنیای اطراف بوده است. تمدنهای اولیه، مانند یونانیان باستان، تلاش کردند تا جهان را از طریق فلسفه و مشاهده توضیح دهند. آنها باور داشتند که جهان از چهار عنصر اساسی تشکیل شده است: زمین، هوا، آب و آتش. اما توضیحات آنها اغلب فاقد پایهی تجربی قوی بود.
این وضعیت با وقوع انقلاب علمی و ظهور متفکرانی چون آیزاک نیوتون تغییر کرد. نیوتون با ترکیب مشاهده و تحلیل ریاضی دقیق، قوانین حرکت و گرانش را فرمولبندی کرد که بهطور دقیق رفتار اجسام روی زمین و در آسمان را توضیح میداد. کار او تفکر علمی را متحول کرد و زمینهساز پیشرفتهای بعدی شد.
یکی از این پیشرفتها در قرنهای بعد با نظریهی الکترومغناطیس جیمز کلرک ماکسول رقم خورد. معادلات ماکسول نیروهای ظاهراً جداگانهی الکتریسیته و مغناطیس را بهعنوان جنبههای مختلف یک پدیدهی واحد معرفی کرد. این کشف، نهتنها درک ما از جهان را پیش برد، بلکه راه را برای شگفتیهای فناورانهای مانند روشنایی الکتریکی و ارتباطات رادیویی هموار ساخت.
آلبرت اینشتین در اوایل قرن بیستم با نظریههای نسبیت خاص و عام، درک ما از کیهان را بیشتر دگرگون کرد. نسبیت خاص نشان داد که زمان و فضا مطلق نیستند و به چارچوب مرجع ناظر وابستهاند. نسبیت عام نیز مفهوم گرانش را بهعنوان انحنای فضازمان توضیح داد. ایدههای اینشتین بسیاری از باورهای پیشین دربارهی ماهیت واقعیت را به چالش کشید و افقهای جدیدی برای پژوهشهای علمی گشود.
در همین زمان، انقلابی دیگر در دنیای بسیار کوچک در حال وقوع بود: مکانیک کوانتوم. فیزیکدانان پیشگامی مانند ماکس پلانک و نیلز بور دریافتند که انرژی بهصورت بستههای گسسته به نام کوانتوم وجود دارد. این کشف، درک جدیدی از رفتار ماده و انرژی در سطح اتمی و زیراتمی بهوجود آورد.
مکانیک کوانتوم همچنین منجر به بحثهای فلسفی عمیقی دربارهی ماهیت واقعیت شد. تفسیر کپنهاگ، که توسط بور و ورنر هایزنبرگ پشتیبانی میشد، استدلال میکرد که ذرات کوانتومی تا زمانی که اندازهگیری نشوند، ویژگیهای مشخصی ندارند. این تفسیر، مفهوم دوگانگی موج-ذره را معرفی کرد که نشان میداد موجودات کوانتومی میتوانند همزمان رفتاری شبیه به موج و ذره از خود نشان دهند.
اینشتین با ماهیت احتمالاتی مکانیک کوانتوم مخالفت کرد و جملهی معروف “خدا تاس نمیاندازد” را بیان کرد. با وجود تردیدهای او، مکانیک کوانتوم به نظریهای بسیار موفق تبدیل شد و پیشبینیهای دقیقی دربارهی طیف گستردهای از پدیدهها ارائه داد.
جستوجوی نظریهای که نظریههای ناسازگار نسبیت عام و مکانیک کوانتوم را متحد کند، منجر به توسعهی نظریهی ریسمان شد. این نظریه بیان میکند که واحدهای بنیادی جهان، ذرات نقطهای نیستند، بلکه رشتههای بسیار کوچکی هستند که در حال ارتعاشاند. ارتعاشات مختلف این رشتهها به ذرات و نیروهای مختلفی که در طبیعت مشاهده میکنیم، شکل میدهند.
یکی از جنبههای جالب نظریهی ریسمان این است که وجود ابعاد فضایی اضافی را فرض میکند، فراتر از سه بعدی که ما تجربه میکنیم. این ابعاد اضافی در مقیاسهای بسیار کوچک پیچیده شدهاند و به همین دلیل در زندگی روزمره غیرقابل مشاهدهاند.
هرچند نظریهی ریسمان پتانسیل بزرگی برای تبدیل شدن به نظریه همه چیز دارد، اما همچنان تئوری بسیار فرضی است. تأیید تجربی آن بهدلیل انرژیهای بسیار بالایی که برای بررسی مقیاسهای کوچک مورد نیاز است، چالشبرانگیز است.
مجموعه بیگبنگ (قسمت اول – دوم – سوم)
مجموعه نیروهای بنیادی (قسمت اول – دوم – سوم)
مجموعه AC/DC (قسمت اول – دوم – سوم)
مجموعه جنگهای کوانتومی (قسمت اول – دوم – سوم)
فراخوان داستانهای شما از هشت سال استرینگ
ما میخواهیم از خاطرات شما با استرینگ کست یک کلیپ کوچک بسازیم؛ برای ثبت این لحظات و تشکر از خانوادهای که در کنار هم شکل دادهایم.
این بار شما روایتگر هستید و ما شنونده. داستانی نه از گوشههای عجیب و غریب علم، بلکه از مسافرین این سفر کهکشانی.
اگر خاطرهای از استرینگ کست دارید و یا در این چند سال قسمت خاصی از استرینگ بوده که برایتان معنای ویژهای داشته، لطفاً آن را در قالب ویس یا فایل صوتی ضبط کنید و به ایمیل [email protected] بفرستید.
کلیپ نهایی در فید پادکست منتشر میشود و به ۱۰ نفر از شرکتکنندگان در این کمپین یک یادگاری کوچک هدیه داده میشود.
تهیه بلیت اجرای زنده استرینگ کست: https://tiw.al/LPkn کد تخفیف: PODCAST
داستان ماشین بخار، میمونهای تایپیست و توهم هوشیاری ما
حامی: ویپاد، ترابانک پاسارگاد
منبع: کتاب تا پایان زمان
پادکست جنگهای هستهای: روایتی از جنگ سرد و خطرناکترین سلاح بشریت این مجموعه را در تمامی اپهای پادکست بشنوید!
در پهنه ی گیتی با نظم و قوانین حاکم بر آن، یک ایده عجیب و غریب خودنمایی می کند؛ ایده ای به نام “مغز بولتزمن”. این نظریه بیان می کند که جهان هستی با تمام ستاره ها، کهکشان ها و حتی خود ما، بر اثر یک رخداد عظیم مثل “بیگ بنگ” به وجود نیامده است. بلکه خیلی ساده تر، کل هوشیاری ما از جهان، تنها یک آگاهی منفرد از نوسانات کوانتومی در گستره بیپایان کائنات است.
تصور کنید در یک سوپ کیهانی بی پایان، ذرات ریز مدام در حال جوش و خروش هستند. طبق نظریات فیزیک، گاهی همین حرکت و نوسان تصادفی می تواند منجر به شکل گیری ساختارهای پیچیده شود. مغز بولتزمن می گوید احتمال دارد آگاهی و درک ما از واقعیت چیزی شبیه به همین باشد؛ پدید آمده از دل آشفتگی.
این فکر عجیب و حتی تا حدی ترسناک، سوالات زیادی را در مورد وجود ما و ماهیت جهان هستی مطرح می کند. آیا همه آنچه که به عنوان واقعیت درک می کنیم، از تاریخ بشر گرفته تا قوانین طبیعت، فقط یک توهم گذرا است؟
اما چه منطقی در پشت این پدیده نهفته است؟ در این قسمت از استرینگ کست ما درباره انتروپی و ماشین بخار صحبت میکنیم. اینکه چطور قوانین ترمودینامیک به ما نشان میدهد که جهان به سمت بینظمی و هرج و مرج حرکت میکند. سپس به تاریخچه بیگ بنگ و پایان جهان میپردازیم. و در نهایت، این داستان را با تئوری میمونهای تایپیست در بینهایت به پایان میرسانیم.
استرینگ کست را میتوانید در تلگرام، ساندکلاد و یا همه اپهای پادگیر بشنوید.
مجموعه بیگبنگ – قسمت اول – دوم – سوم ماده تاریک – انرژی تاریک مجموعه دانشمند و سیاهچالهاش – قسمت اول – دوم
داستان یک کشتی تحقیقاتی، دلفینهای قاتل و نهنگ های قهرمان
حامی: ویپاد، ترابانک پاسارگاد
منبع: کتاب دنیای نهنگها
پادکست جنگهای هستهای: روایتی از جنگ سرد و خطرناکترین سلاح بشریت این مجموعه را در تمامی اپهای پادکست بشنوید!
نهنگ های گوژپشت، معروف به نهنگهای کوهاندار، از جمله شگفتانگیزترین موجودات دریایی هستند که با اندازه بزرگ، بدنی منحصربهفرد و رفتارهای خیرهکنندهشان مشخص میشوند. این حیوانات عظیمالجثه با بالههای سینهای بلند و سر برجستهی خود در دریاها و اقیانوسهای سرتاسر جهان زندگی میکنند، و مهاجرتهای طولانی میان مناطق تغذیه در آبهای سرد قطبی و مناطق تولیدمثل در آبهای گرمتر انجام میدهند.
نهنگهای بالغ کوهاندار معمولاً دارای طولی بین ۱۲ تا ۱۶ متر هستند، با این حالت که مادهها اغلب کمی بزرگتر از نرها میباشند. وزن آنها، که میتواند به ۲۵ تا ۳۰ تن برسد، نشاندهندهی تواناییشان برای جابجایی در وسعتهای بیکران اقیانوس است.
نهنگهای گوژپشت به دلیل هوش بالا و پیچیدگیهای اجتماعیشان شناخته شدهاند. آنها بخصوص برای “آهنگهای” پیچیدهی خود معروفند، که نرها برای ارتباط با مادهها و در فواصل زیاد زیر آب استفاده میکنند، و در سکوت اقیانوسها، صدایی آرامشبخش ایجاد میکنند.
این موجودات همچنین به عنوان محافظان اقیانوس شناخته میشوند، زیرا در برابر خطرات و تهدیدات مختلف از موجودات کوچکتر محافظت میکنند.
در این قسمت از پادکست ما داستان دانشمندی را تعریف میکنیم که در سفر خود به قطب جنوب با پدیدهای شگفت انگیز مواجه شد و نهنگهایی را مشاهده کرد که حاضر بودند به هر قیمتی از جان فوکهای دریایی دربرابر نهنگهای قاتل دفاع کنند.
استرینگ کست را میتوانید در تلگرام، ساندکلاد و یا همه اپهای پادگیر بشنوید.
داستان دو رشته مارپیچ اسرارآمیز، مقادیر زیادی اشعه گاما و خوششانسترین انسان جهان
حامی: ویپاد، ترابانک پاسارگاد
منبع: کتاب شست ویولن نواز
پادکست جنگهای هستهای: روایتی از جنگ سرد و خطرناکترین سلاح بشریت این مجموعه را در تمامی اپهای پادکست بشنوید!
دیانای یا اسید دئوکسیریبونوکلئیک، مولکولی است که دستورالعملهای ژنتیکی لازم برای رشد، توسعه، عملکرد و تولید مثل تمام موجودات زنده و بسیاری از ویروسها را در خود نگهداری میکند. ساختار دیانای به شکل پلهای پیچیده است که دو رشته طولانی از نوکلئوتیدها، که از قندهای دئوکسیریبوز، گروههای فسفات و چهار نوع باز نیتروژنه (آدنین، تیمین، گوانین و سیتوزین) تشکیل شدهاند، دارد. توالی این نوکلئوتیدها که ژن نامیده میشود، اطلاعات ژنتیکی را کدگذاری میکند. فرآیند رونویسی و ترجمه این اطلاعات به پروتئینهایی که اجزاء اصلی ساختاری و عملکردی سلولها را تشکیل میدهند، انجام میشود. دیانای نقش اساسی در وراثت دارد و میتواند از طریق فرآیندهایی مانند تکثیر دیانای، به نسلهای بعدی منتقل شود.
دی ان ای توانایی زیادی در مراقبت از خود دارد و میتواند دربرابر جهشهای کوچک و بزرگ مقاومت و خود را اصلاح کند. اما چیزی که دی ان ای برای آن آمادگی ندارد مواجه با مقادیر زیادی اشعه رادیواکتیو در زمان کوتاه است. اتفاقی که هنگام سفر به سیاهچاله، نشست زبالههای هستهای یا انفجار بمب اتم رخ میدهد.
در این قسمت از پادکست، ما داستان فردی رو تعریف میکنیم که ناخواسته انفجار دو بمب اتم را تجربه کرد. روایتی از کد وراثتی ما، اشعههای گاما و تاثیر مرگبار آنها بر روی انسانها.
عنصری درخشان، یک کارخانه ساعت سازی و داستان اسرارآمیز دختران رادیوم
منبع: کتاب دختران رادیوم
حامی: ایرنیکارت
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
پادکست جنگهای هستهای: روایتی از جنگ سرد و خطرناکترین سلاح بشریت این مجموعه را در تمامی اپهای پادکست بشنوید!
در دهه ۱۹۱۰، در ایالت نیوجرسی، فرصتی استثنایی برای کار دختران جوان وجود داشت. کارخانهای که حقوق خوبی میداد، از مزایای مناسبی برخوردار بود و از همه مهمتر؛ به کارمندان اجازه میداد تا با یک ماده جادویی کار کنند. مادهای که به تازگی در اروپا کشف شده بود و اکنون به آمریکا رسیده بود. مادهای مرموز و عجیب که باعث میشد اشیاء در تاریکی بدرخشند و حالتی جادویی به خود بگیرند.
بیست سال قبل و در سال ۱۸۹۸ ماری و پیر کوری پولونیوم و رادیوم را کشف کرده بودند و بخاطر این کشف جایزه نوبل را دریافت کردند.
یکی از خصوصیات بارز رادیوم، توانایی آن در تولید حرارت و پرتوهایی است که میتوانند ترکیبات دیگر را فلوئورسنت کنند. این پدیده در ابتدا باعث شگفتی و جذابیت فراوانی در میان دانشمندان و عموم مردم شد.
از رادیوم میشد در درمان سرطان استفاده کرد چرا که تشعشعات این عنصر می توانست در نابودی سلولهای سرطانی کمک کنند. همین موضوع باعث شد تا مردم فکر کنند که رادیوم یک ماده اسرارآمیز است که خواص جادویی دارد. آنها فکر میکردند رادیوم میتواند افراد مریض را شفاء بدهد، آنها را زیبا کند، طول عمر افراد را افزایش دهد و حتی کیفیت زندگی را افزایش دهد.
خیلی زود محصولاتی که در آنها از رادیوم استفاده شده بود در بازارهای مختلف تولید و به فروش خیلی بالایی رسید. خمیردندانهای آغشته به رادیوم، لوازم آرایش رادیومی و حتی شربتهای دارویی که در آنها مقادیر قابل توجهی از رادیوم قرار داشت. یکی از محبوبترین این محصولات،ساعتهایی بود که عقربههای آن به رادیوم آغشته شده بود و در تاریکی میدرخشید.
در این قسمت از پادکست ما داستان دخترانی را تعریف میکنیم که با امید و اشتیاق، شغلی درخشان در کارخانههای رنگآمیزی رادیومی را آغاز میکنند.
اما خیلی زود، رویای آنها به کابوسی تبدیل میشود و با واقعیتهای تلخ و عوارض جانکاه قرار گرفتن در معرض رادیوم روبرو میشوند.
استرینگ کست را میتوانید در تلگرام، ساندکلاد و یا همه اپهای پادگیر بشنوید.
گفتگوی ترسناک یک خبرنگار با کامپیوترش، انقلاب هوش مصنوعی و نیمه تاریک مدلهای زبانی بزرگ
منبع: مقاله کوین روس در نیویورک تایمز
حامی: کارنامه از کارشناسی و معامله تا سرویس دورهای و چکاپ ماشین با کارنامه
ما شش سال پیش، گفتیم که تجسم آیندهای که در آن هوش مصنوعی به بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ما تبدیل شود کار سختی نیست و در کمتر از یک دهه، این آینده از راه رسیده است.
نسل جدید هوشهای مصنوعی میتوانند درباره همه چیز از دستور پخت غذا، برنامه نویسی برای پایتون و حتی طراحی کسبوکارهای جدید به ما کمک کنند. در مرکز همه این تحولات، یک نام دائما تکرار میشود و آن هم وبسایت CHAT GPT است.
احتمالا همه شما در ماههای گذشته نام چت جیپیتی رو شنیده باشید. حتی شاید از این ابزار در زندگی روزمره خود هم استفاده میکنید و برای نوشتن ایمیل، حل مشکلات برنامه نویسی و یا حتی ایدهپردازی درباره موضوعات مختلف از آن کمک میگیرید.
با بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر در جهان و ۲ میلیارد بازدید ماهیانه، openAI، شرکت مادر چت جی پی تی امروزه یکی از قدرتمندترین شرکتهای تکنولوژی در جهان تبدیل شده. شرکتی که تا چندین سال پیش کسی حتی از وجودآن خبر نداشت. شرکت که اکنون آینده سیلیکون ولی و تکنولوژی را در دستان خود کنترل می کند.
اما چه چیزی چت جی پی تی رو به چنین پدیده عجیب و غریبی تبدیل کرده است؟ و چطور این مدل نرمافزاری به تنهایی باعث شکلگیری یک انقلاب در عرصه فناوریهای دیجیتال شده؟
در این قسمت از استرینگ ما درباره انقلاب هوش مصنوعی صحبت میکنیم. درباره تاریخچه اونها میگیم. و درباره آینده و خطراتشون صحبت میکنیم.
استرینگ کست را میتوانید در تلگرام، ساندکلاد و یا همه اپهای پادگیر بشنوید.
مناظره دو فیزیکدان، میدانهای کوانتومی و تلاش برای اتصال مکانیک کوانتوم با نسبیت عام |
حامی: فلایتیو |
منبع: کتاب حقیقت آنچیزی نیست که بنظر میرسد – کارلو روولی |
در سال ۱۹۲۷، شهر براسل میزبان پنجمین دوره از کنفرانس سلوی بود. دورهای که شاید آنرا بتوان یکی از تاثیرگذارترین رخدادها در تاریخ علم بشمار آورد. موضوع کنفرانس درباره اتمها و ذرات ریزی بود که جهان ما از آنها تشکیل میشد. اما مدعوین کنفرانس میخواستند تا درباره یک موضوع دیگر نیز گفتگو کنند.
ورنر هایزنبرگ، اروین شرودینگر، مکس بورن، ماری کوری، ولگنگ پاولی، ورنر هایزنبرگ و آلبرت انیشتین تنها برخی از کسانی بودند که قرار بود در این کنفرانس حضور داشته باشند و یکی از موضوعاتی مورد بحث میان آنها، مکانیک کوانتوم بود.
مکانیک کوانتوم شاخه نسبتا جوانی بود. در سال ۱۹۰۵، انیشتین در یکی از چهارمقاله شگفت انگیز خود گفته بود که نور در بستههای خیلی ریزی ازکوانتا سفر میکند. او با کمک این توصیف، ساختاری دوگانه به نور داده بود. موجی که از ذرات ریزی به نام فوتون تشکیل شده و هم دارای ساختار موجی است هم ساختار ذرهای.
چند سال بعد از انتشار این مقاله، نیلز بور این موضوع رو یک پله جلو تر برده و ادعا کرد که الکترونها هم ساختار دوگانه دارند. در سال ۱۹۲۷، هایزنبرگ باز ماجرا رو یک قدم جلوتر برد و گفت که همه چیز در جهان ساختار دوگانه دارند. با کمک اصل عدم قطعیت، هایزنبرگ که محاسبه همه ویژگیهای یک ذره غیر ممکن است.
انیشتین که خود یکی از موسسین مکانیک کوانتوم بود، با شنیدن این موضوع راه خود را از اعضای مکتب کوپنهاگ جدا کرده و به مخالفین عدم قطعیت تبدیل شد.
در سال ۱۹۲۷، در پنجمین کنفرانس سلوی، انیشتین و بور تصمیم گرفتند تا درباره این موضوع با یکدیگر مناظره کنند. اونها میخواستند برای آینده مکانیک کوانتوم بجنگند …
سال شگفتانگیز فیزیک، ساختارهای دوگانه و رقابت برسر مفهوم کوانتوم |
حامی: فلایتیو |
منبع: کتاب حقیقت آنچیزی نیست که بنظر میرسد – کارلو روولی |
سال ۱۹۰۵ به سال شگفت انگیز یا annus mirabilis شناخته میشود. سالی که یک جوان آلمانی ساکن در سوئیس چهار مقاله مهم در فیزیک منتشر کرد. چهار مقاله که هرکدام به تنهایی میتوانستند علم را متحول و انقلابی در تفکر برپا کنند.
آلبرت جوانی طغیانگر بود. پدر و مادر آلبرت در ایتالیا زندگی میکردند ولی او در آلمان تحصیل میکرد. برای آلبرت مدارس آلمانی زیادی خشک و خسته کننده بودند پس او تحصیلات خود را در انجا رها کرد و به پدر و مادرش در ایتالیا پیوست و سپس به سوئیس نقل مکان کرد. بعد از تحصیل، او نتوانست هیچ پست تحقیقاتی در سوئیس پیدا کند، پس برای آنکه بتواند با زندگی با دختر مورد علاقهاش ادامه بدهد، مجبور شد تا در دفتر ثبت اختراعاتی در شهر برن مشغول به کار شود.
شغل آلبرت انیشتین سبک و نسبتا راحت بود پس او فرصت این را داشت تا در کنار کارش به مطالعه در زمینه فیزیک ادامه داده و تحقیقات خود را انجام بدهد. در سن ۲۵ سالگی، انیشتین چهار مقاله خود را برای انتشار به ژورنال علمی سالنامه فیزیک ارسال کرد. چهار مقالهای که هرکدام یکی از ستونهای فیزیک مدرن و امروزی را تشکیل میدهند.
در دومین قسمت از مجموعه جنگهای کوانتومی، ما به چهارمقاله نخست آلبرت انیشتین میپردازیم. چهار مقالهای که یکی از آنها انقلاب کوانتوم را در علم آغاز کرده و راه را برای پیشبرد مکانیک کوانتومی و دیگر فعالان این عرصه هموار میکند. داستان اثرفوتوالکتریکی، دوگانگی موج و ذره و نظریه عدم قطعیت هایزنبرگ را میتوانید در این قسمت از پادکست بشنوید!
استرینگ کست را میتوانید در تلگرام، ساندکلاد و یا همه اپهای پادگیر بشنوید.
داستان فیزیکدانی لجباز، یک همکاری شگفتانگیز و آغاز جنگهای کوانتومی |
حامی: فلایتیو |
منبع: کتاب حقیقت آنچیزی نیست که بنظر میرسد – کارلو روولی
در سال ۱۹۲۷، شهر براسل میزبان پنجمین دوره از کنفرانس سلوی بود. کنفرانسی که شاید آنرا بتوان یکی از تاثیرگذارترین رخدادها در تاریخ علم بشمار آورد. ورنر هایزنبرگ، اروین شرودینگر، مکس بورن، ماری کوری، ولگنگ پاولی، ورنر هایزنبرگ و آلبرت انیشتین تنها برخی از کسانی بودند که قرار بود در این کنفرانس حضور داشته باشند و نقطهنظر و دانش بیپایان خود را صرف حل و فصل معضل جدید دنیای فیزیک کنند. نشستی که قرار بود به موضوع مکانیک کوانتوم اختصاص داده بشود و ذهنهای متفکر آن زمان دربارهاش بحث و گفتگو کنند.
فیزیک کوانتوم و مکانیک کوانتومی امروزه یکی از ارکان فیزیک به شمار میرود. تئوری درباره ذرات زیراتمی، نحوه تعاملشون و نقش آنها در شکل دادن جهانی که در آن زندگی میکنیم. تئوری که نه تنها کل تکنولوژی و جهان ما روی آن بنا شده، بلکه حتی میتواند معنای جهان و فلسفه وجودی اون رو برای ما آشکار کند.
داستان این شاخه از علم اما به کنفرانس سال ۱۹۲۷ و اتفاقات پس از آن محدود نمیشود. برای اینکه بتوانیم ریشههای فیزیک کوانتوم را جستجو کنیم، ما باید به ۲۴۰۰ سال پیش و یک شهر کوچک در یونان سفر کنیم.
در اولین قسمت از مجموعه جنگهای کوانتومی ما جهان فیزیک رو قبل از ظهور علم کوانتوم بررسی میکنیم. از تئوری زمینمرکزی ارسطو تا مشاهدات کوپرنیک، ریاضیات کپلر و فیزیک نیوتونی. در این قسمت از پادکست بشنوید که چطور ستونهای دنیای فیزیک یک به یک پایهگذاری شدند و جهان را برای فیزیک کوانتوم آماده کردند.
استرینگ کست را میتوانید در تلگرام، ساندکلاد و یا همه اپهای پادگیر بشنوید.
داستان یک نمایش رادیویی، جادوگرهای خیالی، رسانههای خطرناک و روان پریشی جمعی
منبع: تجاوز ذهنی – نوشته جوست میرلو
ذهن ما انسانها، پدیده پیچیده و عجیب و غریبی است.علاقه به شناخت جهان و کشف حقیقت، ما را به شگفتانگیز ترین گوشههای علم هدایت میکند. از طرف دیگر، ضعفها و محدودیتهای شناختی ذهن ما باعث میشوند تا دربرابر بعضی از سادهترین موضوعات دچار برداشت غلط و سوگیریهای شناختی بشویم.
سوگیریهای شناختی، خطاهایی هستند که به شکل هدفمند منجر به تفکر، گرایش و یا باور غلطی میشند. خطاهایی که فرایند شناخت، تصمیمگیری و استدلال ما را بهم ریخته و منجر به برداشتهای اشتباه میشوند.
ما خیلی راحت تحت تاثیر اطراف خود قرار میگیریم، گول شواهدی که وجود ندارند را میخوریم و با اتفاقات غیرواقعی خشمگین میشویم و کنترل خود را از دست میدهیم. اما خطر واقعی زمانی اتفاق میافتد که این ضعفها به ابزار سوءاستفاده دیگران تبدیل بشوند. زمانی که از آنها برای کنترل ما، تغییر وضعیت جامعه و تاسیس یک ساختار سیاسی اجتماعی ناپایدار استفاده بشود. زمانی که کل یک جامعه به روانپریشی جمعی دچار شده و درک خود از واقعیت و حقیقت را از دست میدهد.
در این قسمت ما درباره روانپریشی جمعی، ترسهای پلکانی، پروپوگاندای خبری و انزوای اجتماعی صحبت میکنیم. در «نبرد مردم»، ما داستان حمله موجودات فضایی به زمین را تعریف میکنیم، به جادوگرانی میپردازیم که توسط شیطان تسخیر شده بودند و در نهایت به سراغ فرقهای میریم که یکی از بزرگترین فجایع اجتماعی تاریخ را رغم زد.
استرینگ کست را میتوانید در تلگرام، ساندکلاد و یا همه اپهای پادگیر بشنوید.
این قسمت بازپخش قسمت مکتب شوک است که نخستین بار در فروردین ۱۳۹۹ در پادکست استرینگ پخش شد.
—
جوامع و انسانها چگونه شستشوی مغزی داده میشوند؟
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
منبع: دوکترین شوک – نوشته نائومی کلاین
دکتر دونالد او. هب یکی از روانشناسان برجسته کانادایی پدیده ترسناکی را کشف کرده بود. روشی به نام شوک درمانی!
فرایندی که در اون به افراد بیمار شوکهای الکتریکی داده میشد و با گرفتن قدرت حس کردن از افراد بهوسیلۀ قرار دادن آنها در اتاقهایی بیصدا، بستن چشمها و دستها باعث میشد قدرت تحلیل افراد کاهش پیدا کنه و انسانها از لحاظ ذهنی خنثی بشوند. فرایندی که به اصطلاح، ذهن رو از بیماری، پاک میکرد! گویی یک انسان جدید از نو متولد شده باشد.
پدیدهای که توجه مدیران CIA و دیگر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا را به خود جلب کرده بود. ماموران این ادارات معتقد بودند که از دست آورد دکتر هب برای شکنجه و بیرون کشیدن اطلاعات از زندانیان نیز میشد استفاده کرد! با گرفتن حق خوابین، تزریق داروهای توهمزا و قرار دادن زندانیان در فضاهایی که حواس پنج گانه را غیر فعال میکرد. با شبیه سازی تجربهای از جهنم که بیماران برای هرگونه اعترافی آماده میکرد و بیرون کشیدن هر اطلاعاتی از آنها امکان پذیر میشد!
اما خیلی زود کاربرد شوک درمانی از زندانیان نیز فراتر رفت و تعدادی از اساتید دانشگاه شیکاگو تصمیم گرفتند از دکترین شوک برای شستشوی مغزی جوامع نیز استفاده کنند. روشی که در آن میشد هر تغییری را به شکل غیرمستقیم به جامعه تزریق کرد بدون اینکه کسی متوجه آن شود. روشی برای کنترل مردم و مهندسی اجتماعی.
در قسمت مکتب شوک ما نگاهی داشتیم به دکترین شوک. تاثیر این مکتب در روانشناسی، رفتاری درمانی و مهندسی اجتماعی و نگاهی به نمونههای عملی آن در شیلی، جنگ عراق و حتی مدیریت بیماری کرونا.
داستان سنگهای فضایی، یک گاوصندوق ناامن و دزدی بزرگ ناسا
حامی: ایرانیکارت
انسانها در سال ۱۹۶۹، موفق شدند برای اولین بار بر روی ماه قدم بگذارند. بعد از این ماموریت، انسانها ۶ بار دیگر به ماه سفر کرده و در هرکدام از این ماموریتها، بخشی از سنگهای روی ماه را برای تحقیق و پژوهش به زمین آوردند.
اکنون حدود ۳۸۰ کیلوگرم نمونه از سنگهای ماه بر روی زمین موجود است. بیش از ۷۵ درصد این سنگها در گاوصندوقهای ناسا نگهداری میشود. ۲۵ درصد باقیمانده نیز در میان دانشمندان و کشورهای مختلف در حال چرخش است و پژوهشهای مختلف بر روی آنها انجام میگیرد.
حتی یک تکه از این سنگها امروزه در دفتر جورج بایدن، رییس جمهور آمریکا قرار گرفته تا یادآور روحیه علمجویی و کنجکاوی انسانها باشد.
همه اینها، سنگهای ماه را به یکی از کمیاب ترین مواد در کره زمین تبدیل کرده است. طبق برآورد ناسا در سال ۱۹۷۳، هر یک گرم از سنگهای ماه این سازمان بیش از ۵۲ هزار دلار ارزش داشت. عددی که با ۳۴۰ هزار دلار آمریکای امروزی برابری میکند و قیمتی بالاتر از طلا، نقره و حتی پلوتونیوم دارد. به همین خاطر، یکی از امن ترین گاوصندوقهای جهان، به نگهداری از این سنگهای ارزشمند اختصاص داده شده است. هرچند که امن ترین گاوصندوقها نیز میتواند با یک اشتباه ساده، مورد هدف سارقین قرار بگیرد!
در این قسمت از استرینگ کست ما تعریف میکنیم که چطور یکی از کارمندان ناسا موفق شد بدون هیچ مشکلی، یکی از بزرگترین ذخایر سنگ ماه را سرقت و به فروش بگذارد و چگونه اف بی آی از این ماجرا باخر شد.
پادکست استرینگ کست رو میتونید در تلگرام، ساندکلاد و یا تمامی اپلیکیشنهای پادگیر بشنوید و با دنبال کردن ما در اینستاگرام از انتشار قسمتهای بعدی باخبر بشید!
جنگهای فضایی (قسمت اول – دوم – سوم)
داستان کشتارجمعی خفاش ها، پودر سفید اسرارآمیز و جابهجاییهای خطرناک
منبع: انقراض ششم – الیزابت کلبرت
حامی: ایرانیکارت
بهترین زمان برای سرشماری خفاشها در میانه زمستان است. خفاشها از آن دسته حیواناتی هستند که با سرد شدن هوا و از اواخر ماه مهر، کم کم به خواب زمستانی میروند. دمای درونی بدن آنها تا ۱۰-۱۵ درجه سانتیگراد پایین میاید، ضربان قلب آهسته میشود و سیستم امنیتی کار خود را متوقف میکند.
چنین زمانی، بهترین موقعیت برای انجام سرشماری از این پستانداران پرنده است.
در زمستان سال ۲۰۰۷، گروهی از زیست شناسان حیات وحش در نیویورک تصمیم گرفتند از این بازه زمانی برای تهیه یک گزارش از گونههای خفاشهای موجود در منطقه استفاده کنند.
انجام این سرشماریها معمولا فرایندی روتین و عادی بود که هرچندسال برای آگاهی از گونههای فعال منطقه انجام میگرفت. فرایندی که انجامش اونقدر راحت بود که ال هیکس ناظر این سرشماری دستیاران خود را برای انجام این کار فرستاد و خود در دفتر به صرف چایی مشغول شد.
تیم زیستشناسان وارد غاری در غرب آلبانی شدند و کمی جلو رفتند تا با دوربینهای خود فرایند سرشماری و عکاسی را آغاز کنند.
نخستین زیستشناس یک قدم به جلو گذاشت و ناگهان صدای له شدن چیزی در غار پیچید! محققین دیگر نزدیک شدند و با هرقدم، انگار چیزهای بیشتری زیر پای آنها له میشد و … میشکست!
اعضای تیم فلاش موبایلهای خود را روشن کرده و زیر پایشان را نگاه کردند. جایی که جسد صدها خفاش روی هم انباشت شده بود.
در این قسمت از پادکست ما درباره جابهجایی موجودات زنده به محیط های جدید صحبت میکنیم. داستان اسرارآمیز مرگ دسته جمعی خفاش ها رو میشنویم و درباره نقش انسان در همهی این اتفاقات گفتگو میکنیم.
پادکست استرینگ کست رو میتونید در تلگرام، ساندکلاد و یا تمامی اپلیکیشنهای پادگیر بشنوید و با دنبال کردن ما در اینستاگرام از انتشار قسمتهای بعدی باخبر بشید!
داستان تکسلولیهای کنجکاو، شامپانزههای زبانشناس و هوشیاری کوانتومی
حامی: ویپاد، ترابانک پاسارگاد
مواجهه انسان با خود همیشه یکی از عجیبترین ملاقاتهای تاریخ به شمار میرفته. از نارسیس زیبا در یونان باستان تا ونیسیهایی که برای اولین بار با انعکاس تصویر خود در آینه مواجه میشدند تا حی کودکانی که امروزه برای اولین بار در جلوی آینه میایستند. ملاقاتی که یادآور یک موضوع کوچک ولی مهم در هوشیاری ما است. پدیدهای که همیشه در ناخودآگاه ما بوده ولی هیچوقت به آن فکر نمیکردیم. اینکه در میان همه موجودات جهان، ما تنها کسانی هستیم که خودآگاهیم! یعنی از وجودیت خود باخبریم، میدانیم که شخصیت اصلی زندگی خود هستیم و میتوانیتم درباره این دانش تامل و تفکر کنیم!
اتفاقی که شاید مهمترین و بارزترین تفاوت ما و دیگر ساکنین زمین و علت اصلی بقا و موفقیت هوموسپینها در این کرده خاکی به شمار میرود!
اما این خودآگاهی دقیقا چیست؟ از کجا آمده؟
و آیا وجودیت اون چیزی فراتر از مغز و جسم فیزیکی ما به شمار میرود؟
برای پیدا کردن ریشه خودآگاهی یا همون consciousness ما باید به ابتدای زندگی در روی زمین برگردیم. جایی که این آگاهی از وجود – حتی به شکل حداقلی خودش – به موجودات زنده یک برتری برای بقا میداد. قدم اول در مسیری طولانی برای خودآگاهی.
در قسمت جدید استرینگ ما تاریخچه هوشیاری و خودآگاهی رو تعریف میکنیم، به چند آزمایش برای کشف تفاوت انسان و حیوان میپردازیم و درنهایت درباره خودآگاهی کوانتومی حرف میزنیم. پدیدهای در فیزیک که باعث شگفتی فیزیکدانان شده و در صورت حقیقت، میتواند ریشه شکلگیری کل جهان وجودیی ما باشد.
پادکست استرینگ کست رو میتونید در تلگرام، ساندکلاد و یا تمامی اپلیکیشنهای پادگیر بشنوید و با دنبال کردن ما در اینستاگرام از انتشار قسمتهای بعدی باخبر بشید!
داستان جنگ دو دادستان با سازندگان آکسی کانتین و تلاش سکلرها برای فرار از پاسخگویی
منبع: کتاب امپراطوری درد
حامی: فلایتیو
در اوایل دهه ۲۰۱۰، ایالات متحده آمریکا درگیر یک بحران بزرگ و مرگبار بود. یک اپیدمی اعتیاد به مواد مخدر.
مردم آمریکا هر روز با پروندههای قاچاقچیان، پزشکان، دندان پزشکان و حتی سارقانی روبهرو میشدند که یا در حال تجویز غیرمجاز بودند یا داروهای مخدر را به شکل غیرقانونی در بازارسیاه میفروختند.
و وجه مشترک همه این پروندهها؟ یک داروی معجزه آسا، قدرتمند و بینهایت خطرناک!
طبق پژوهشی در موسسه اعتیاد دارویی آمریکا، از هر پنج نفر مصرف کننده هروئین، اعتیاد چهار نفر با مسکنهای اوپیوید-محور مثل آکسی کانتین آغار شده بود. بررسی یک گروه از افراد وابسته به آکسیکانتین نشان میداد که ۷۰ درصد این افراد بعد از مدت کوتاهی به هروئین روی آورده بودند.
در سال ۲۰۱۳، میزان مرگ بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر در آمریکا نسبت به سال ۱۹۹۰، سه برابر شده بود. اما این تنها بخشی جزیی از آمار بشمار میرفت. چرا که به ازای هر یک نفری که بخاطر اعتیاد جان خود را از دست میداد، صدها نفر وجود داشتند که از اعتیاد به مواد مخدر و اوپیویدها رنج میبردند. به شکلی که تقریبا نیمی از آمریکاییها یک نفر را در دایره نزدیک خود داشتند که به داروهای مسکن اعتیاد داشت.
در قسمت سوم امپراطوری درد ما داستان دو دادستان رو تعریف میکنیم که به جنگ با خانواده پشت این بحران رفتند. کسانی که یک دهه از زندگی خود را به تعقیب سکلر ها اختصاص دادند، در مقابل تیم حقوقی اونها قرار گرفتند و در مقابل یکی از غولهای داروسازی آمریکا ایستادند.
سومین و آخرین قسمت از این مجموعه را در کانال تلگرام استرینگ، ساندکلاد و یا تمامی اپهای پادگیر بشنوید!
مجموعه امپراطوری درد (قسمت اول، قسمت دوم)
تاریخچهای کوتاه درباره خشخاش، نسل دوم خانواده سکلر و پرفروشترین داروی دنیا!
منبع: کتاب امپراطوری درد
حامی: فلایتیو
پردو شرکت دارویی خانواده سکلرها بود. مالکیت این شرکت به شکل مساوری به ریموند و مورتیمر سکلر تعلق داشت و محصولاتی مثل متادین در خط تولید آن قرار داشتند. در دهه ۱۹۹۰اما پردو یک محصول جدید را به خط تولید خود اضافه کرد. یک مسکن قدرتمند که برپایه مورفین و گیاه خشخاش ساخته شده بود. قرصی که آکسی کانتین نام داشت.
ریچارد سکلر میخواست آکسی کانتین را به دارویی پرفروش تبدیل کند. او با تشکیل یک استراتژی بازاریابی، یک تیم فروش قوی و تیمی از پزشکان شروع به تبلیغ داروی خود کردو و تا سپتامبر ۱۹۹۹، قرصهای آکسیکانتین به تنهایی ۶۰۱ میلیون دلار برای پردو درآمد داشتند و تا انتهای قرن این عدد مرز ۱ میلیارد دلار را هم رد کرد!
آکسیکانتین تنها چندسال پس از عرضه داشت به پرفروشترین داروی تاریخ تبدیل میشد.
اما یک مشکل کوچک وجود داشت. داروی جدید پردو بینهایت اعتیاد آور و مرگبار بود و هیچکس این موضوع را نمیدانست. به طوری که تنها چند سال بعد از معرفی این دارو، آمریکا دچار بزرگترین بحران اعتیاد به مواد مخدر در تاریخ خود شد و میلیونها نفر به این داروی مرگبار معتاد شدند.
در قسمت دوم امپراطوری درد ما تاریخچه کوتاه گیاه خشخاش رو تعریف میکنیم، اینکه چطور این گیاه در جامعه پزشکی محبوبیت پیدا کرد و چطور خانواده سکلر با استفاده از یک گونه ناشناخته از این ماده شیمیایی، موفق شدند سازمان غذا و داروی آمریکا و پزشکان را فریب بدهند و یک کشور را به داروی خود معتاد کنند.
این مجموعه رو میتونید هر یکشنبه در کانال تلگرام استرینگ، ساندکلاد و یا تمامی اپهای پادگیر بشنوید!
امپراطوری درد (قسمت اول)
جنگهای فضایی (قسمت اول، دوم، سوم)
داستان روانشناسی باهوش، یک تبلیغ دروغین و آغاز امپراطوری سکلر ها
منبع: کتاب امپراطوری درد
حامی: فلایتیو
در سال ۲۰۱۶، نشریه فوربز سکلر ها (the sacklers) را با ثروتی ۱۴ میلیارد دلاری، جزو بیست خانواده ثروتمند آمریکا نامگذاری کرده بود. خاندانی که نام آنها را میشد در سرتاسر نیویورک، آمریکا و حتی گوشه و کنار جهان مشاهده کرد. موزه سکلرها در دانشگاه هاروارد، مدرسه تحصیلات تکمیلی زیست پزشکی در تافتس، کتابخانه سکلرها در آکسورد، بال سکلرها در موزه لوور، موزههای هنرهای سکلر در بیجینگ و حتی دانشگاه پزشکی سکلرها در تل آویو. نام سکلرها مثل وندربیلت، راکفلر و کارنگی اکنون در تاروپود فرهنگ عامه ایالات متحده آمریکا تنیده شده و اعتبار این خانواده از مرزهای فیزیکی و فرهنگی هم فراتر میرفت.
اما خانواده سکلرها بیش از هرچیز بخاطر تولید و پخش یک دارو شهرت داشتند. یک مسکن قدرتمند که درمانی انقلابی برای دردهای مزمن بشمار میرفت. مسکنی که خیلی زود به یکی از پرفروشترین داروهای تاریخ تبدیل شده و درآمد ۳۵ میلیارد دلاری را برای پردو رغم زده بود. قرصی که آکسی کانتین نام داشت!
هرچند که داروی معجزه آمیز سکلرها، آنچیزی که میگفتند نبود. آکسی کانتین عامل اصلی بزرگترین قتل عام در ایالات متحده آمریکا، اعتیادی فراگیر و گستردهترین بحران بهداشت عمومی در تاریخ این کشور بشمار میرفت. دارویی که کشتههای آن از مجموع تمام کشتههای جنگی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم فراتر میرفت.
خانواده سکلرها اکنون دشمن شماره یک مردم آمریکا بودند!
در مجموعه امپراطوری درد ما به خانواده سکلرها، به قدرت رسیدن و سقوط آنها میپردازیم و داستان بزرگترین بحران اعتیاد در ایالات متحده آمریکا رو تعریف میکنیم. این مجموعه رو میتونید هر یکشنبه در کانال تلگرام استرینگ، ساندکلاد و یا تمامی اپهای پادگیر بشنوید!
داستان اشتباه بزرگ انیشتین، فضاهای خالی کائنات و جهانی که در حال ناپدید شدن است!
منبع: اخترفیزیک برای افراد بیقرار – نیل دگرس تایسون
حامی: دیوار
در سال ۱۹۱۵ آلبرت انیشتین آماده بود تا مهم ترین مقاله زندگی خود را منتشر کند. تئوری نسبیت عام یک مقاله جامع برای توضیح و توصیف کائنات بود. نظریهای که قرار بود معمای جاذبه را یکبار برای همیشه حل کند.
تئوری نسبیت عام شاهکار این فیزیکدان نابغه بود. فرمولی ساده و یک خطی که تعریفی دقیق و حساب شده از جهان فیزیکی به شمار میرفت و درک ابعاد کهکشانی جهان را برای دانشمندان ساده میکرد. نزدیکترین چیزی که دانشمندان آن زمان به یک تئوری همه چیز داشتند!
هرچند که درون این فرمول یک اشتباه محاسباتی کوچک وجود داشت. یک ایراد که ذهن آلبرت انیشتین را تا آخر عمر اذیت میکرد. اشتباهی که چندین دهه بعد قرار بود منجر به کشف اسرارآمیز ترین پدیده در دنیای فیزیک شود.
انرژی تاریک برخلاف ماده تاریک، جهان ما را از هم دور میکند. یک انرژی ناشناخته از گوشههای خالی کیهان که مرزهای جهان را کشیده و اجزای آن را از هم دور میکند. انرژی که بیش از ۶۰٪ از کل جهان ما از آن تشکیل شده است و هیچکس علت و ماهیت آن را نمیداند.
در این قسمت از پادکست ما تاریخچه نظریه نسبیت عام رو میشنویم، داستان بزرگترین اشتباه انیشتین رو تعریف کردیم و به بررسی ثابت کیهان شناسی پرداختیم. عددی که انیشتین برای پایداری فرمولهایش به نظریه خود اضافه کرد و در اواخر قرن بیستم پایه و اساس کشف انرژی تاریک شد.
پادکست استرینگ کست رو میتونید در تلگرام، ساندکلاد و یا تمامی اپلیکیشنهای پادگیر بشنوید و با دنبال کردن ما در اینستاگرام از انتشار قسمتهای بعدی باخبر بشید!
داستان گرانش اضافی، ابرخوشههای کهکشانی و یک ماده تاریک در اعماق کائنات
منبع: اخترفیزیک برای افراد بیقرار – نیل دگرس تایسون
حامی: دیوار
فریتز زویکی نمیداست کجای کار اشتباه شده است. او استاد موسسه فناوری کالیفورنیا و یک اخترفیزیکدان آمریکایی سویسی بود. کار زویکی بررسی نمودار حرکتی کهکشانهایی بود که درون یک ابرخوشه قرار داشتند. ابرخوشهها یا همون supercluster ها مجموعهای گروههای کهکشانی کوچکتر هستند و بزرگترین پدیده در کشف شده در جهان بشمار میروند.
ابرخوشهای که زویکی در سال ۱۹۳۷ روی آن تمرکز کرده بود کما (coma) نام داشت. ابرخوشهای با بیش از ۱۰۰۰ کهکشانی به اندازه یا حتی بزرگتر از کهکشان راه ریشی که در فاصله ۳۰۰ میلیون سال نوری زمین قرار داشت.
اما محاسبات زویکی با واقعیت تفاوت داشت. نیروی جاذبه موجود درون این ابرخوشه از مقدار محاسبه شده چندین برابر بزرگتر بود. انگار که یک ماده اسرارآمیز و نامرئی در میان کهکشانها قرار داشت و جاذبه اضافه تولید میکرد.
مادهای که نه نوری از خود منتشر میکرد و نه با سایر اجسام نزدیک به خود تعامل میکرد. مادهای که جنس آن از هرچیزی که انسان تاکنون کشف کرده بود تفاوت داشت.
آقای زویکی به شکل کاملا اتفاقی و برای اولین بار ماده تاریک را رصد کرده بود.
ماده تاریک یکی از بزرگترین اسرار اخترفیزیک به شمار میرود. پدیدهای که ۸۰ درصد از جهان ما از آن تشکیل شده و ما هیچ چیزی درباره آن نمیدانیم. مادهای مرموز که میتواند کلید حل بزرگترین معماهای دنیای فیزیک باشد.
در این قسمت ما به تاریخچه ماده تاریک میپردازیم، درباره دانستهها و نادانستههای خودمون دربارش صحبت میکنیم و گزینههای پیشنهادی که برای حل این معما داریم رو بررسی میکنیم.
قسمت جدید پادکست رو میتونید از تمامی اپهای پادکست (کست باکس، اورکست، اپل پادکستس و…) و همچنین از طریق ساندکلاد و یا کانال ما در تلگرام بشنوید!
برای اطلاع از انتشار قسمتهای بعدی استرینگ کست ما را در شبکههای مجازی دنبال کنید!
داستان دو شامپانزه، یک جایزه نوبل و لوباتومی، ترسناکترین جراحی تاریخ علم
منبع: جراح یخشکن – سم کین
حامی: اسنپفود
🔴 این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
همه چیز از دو شامپانزه در میانه دهه ۱۹۳۰ شروع شد. شامپانزههایی که بعد از جراحی بخش جلویی مغزشان و برداشته شدن لوب پیشانی دچار تغییرات شخصیتی شده بودند. یکی از شامپانزهها که تا قبل از جراحی عصبانی و پرخاشگر بود اکنون به آرامش رسیده بود و به هیچ کس کاری نداشت.
با دیدن این پژوهش ایدهای به ذهن اگاس مونیز رسید. اگر برداشتن بخشی از مغز باعث آرامش شامپانزهها میشد، آیا میشد چنین کاری را در انسانها نیز تکرار کرد؟
اگاس مونیز با الهام از دو شامپانزه آزمایشی را طراحی کرد تا افراد روانپریش یا کسانی که دچار بیماریهای روانی بودند را «مداوا» کرده و به آنها آرامش روانی را هدیه بدهد.
ایده دکتر مونیز خیلی زود به جراحی لوباتومی تبدیل شد. یک جراحی خطرناک و مرگبار برای درمان دیوانگی.
لوباتومی خیلی زود به یکی از پرطرفدارترین جراحیهای روانی قرن بیستم تبدیل شد. عملی که به جراحی روح معروف بود و همه بیمارستانهای روانی از آن برای درمان بیماران خود استفاده میکردند.
هرچند که این جراحی خیلی خیلی خطرناکتر از چیزی بود که مردم فکر میکردند!
در این قسمت از استرینگ کست ما داستان جراحی لوباتومی رو تعریف میکنیم. داستان دو پزشک که برای کمک به بیمارانشان مرزهای اخلاقی را زیرپا گذاشتند و یکی از مرگبارترین جراحیهای تاریخ را طراحی و در کل جهان به اجرا گذاشتند.
قسمت جدید پادکست رو میتونید از تمامی اپهای پادکست (کست باکس، اورکست، اپل پادکستس و…) و همچنین از طریق ساندکلاد و یا کانال ما در تلگرام بشنوید!
برای اطلاع از انتشار قسمتهای بعدی استرینگ کست ما را در شبکههای مجازی دنبال کنید!
داستان قویترین تلسکوپ تاریخ، ابزاری برای نگاه به گذشته و پیدا کردن زندگی در فضا
منبع: ناسا
حامی: اسنپفود
در ۲۵ دسامبر ۲۰۲۱ موشک آریان ۵ از آمریکای جنوبی به فضا پرتاب شد. درون این موشک یک بسته ۱۰ میلیارد دلاری قرار داشت. تلسکوپی پیشرفته و تخصصی که قرار بود یک میلیون و پانصد هزار کیلومتر از زمین فاصله گرفته و در نقطه لاگرانژ دوم مدار زمین قرار بگیرد. جایی که تلسکوپ جیمز وب میتوانست به دور از هرگونه اختلال دنیای بیپایان را رصد کند.
تلسکوپ جیمز وب یک شاهکار مهندسی به شمار میرود. دستگاهی که به پیشرفتهترین تکنولوژی انسانها مجهز شده و میتونه با قدرتی فرای از جهان تصویربرداری کند. اما تلسکوپ جدید ناسا قرار نیست یک ویژگی مهم دیگر هم دارد. این تلسکوپ در واقع یک ماشین زمان تخصصی است که میتواند زمان را به بیش از ۱۳ میلیارد سال قبل برگرداند و اولین کهکشانها و ستارههای جهان را مشاهده کند. و از طریق این مشاهدات رازهایی از آفرینش جهان برای ما آشکار شود!
در اولین قسمت از فصل ششم پادکست ما به بررسی تلسکوپ جیمز وب پرداختیم. در این قسمت ما دلایل ساخته شدن تلسکوپ رو مرور و تکنولوژیهای بکار رفته در این ابزار رو بررسی میکنیم. همچنین در این قسمت ما درباره هدف جیمز وب حرف زدیم. اینکه از این تلسکوپ چه انتظاراتی میتونیم داشته باشیم و چطور جیمز وب میتونه درک ما از کل جهان رو تغییر بده. و حتی شاید زودتر از چیزی که فکر میکنیم، نشانههایی از حیات در کائنات رو برای ما نمایان کنه.
قسمت جدید پادکست رو میتونید از تمامی اپهای پادکست (کست باکس، اورکست، اپل پادکستس و…) و همچنین از طریق ساندکلاد و یا کانال ما در تلگرام بشنوید!
برای اطلاع از انتشار قسمتهای بعدی استرینگ کست ما را در شبکههای مجازی دنبال کنید!
جهان چطور به پایان میرسد؟
داستانی از ذره هیگز، تونلزنی کوانتومی و فروپاشی جهان
منبع: کتاب پایان همهچیز – کیتی ماک
حامی: اسنپفود
در چهارم جولای سال ۲۰۱۲، محققین مرکز سرن در نزدیکی برخورددهنده هدرونی بزرگ جمع شده بودند تا نتایج پژوهشی که دانشمندان مدتها در انتظارش بودند را به شکل عمومی در یک کنفرانس خبری منتشر کنند. خبر اثبات وجود ذره هیگز.
ذره هیگز از حدود نیم قرن پیش به شکل تئوری در محاسبات دانشمندان دیده میشد. بخشی اساسی از مدل استاندارد ذرات در فیزیک کوانتوم که بدون آن ذرات بنیادی سازنده جهان نمیتوانستند وجود داشته باشند. مدل استاندارد فیزیک ساختاری مدرن برای توجیه جهان ما در ابعاد کوانتومی است که شامل ۱۲ فرمیون و ۴ بوزون میشود. ذرات بنیادی که با کمک همدیگر جهان ما را به شکلی که اکنون میشناسیم تشکیل میدهند. در این میان، میدان هیگز، مثل زمینی است که این ۱۲ عضو روی آن وجود دارند و عاملی است که باعث میشود فرمیونها جرم پیدا کنند. به عبارتی وجود کائنات بدون حضور ذره و میدان هیگز غیرممکن میشود.
برای بقای جهان، ذره هیگز میبایست در یک حالت پایدار قرار داشته باشد. هرگونه تغییر در ارزش این ذره باعث میشود تا قوانین فیزیک و شیمی حاکم بر دنیا از هم پاشیده و جهان از بین برود.
تا مدتها، پیشبینی میشد که ذره هیگز در یک حالت پایدار قرار دارد. اما اکنون دانشمندان به شواهدی دست یافتهاند که نشان میدهد که این حالت تنها یک پایداری کاذب است و تنها با یک تونل زنی کوانتومی، حالت پایداری این ذره ممکن است تغییر کند و جهان ما به پایان برسد.
در آخرین قسمت از فصل پنجم استرینگ، ما به داستان ذره خدا پرداختیم. درباره نحوه کشف اون حرف زدیم و توضیح دادیم که چطور مجموعهای از اتفاقات بیربط میتواند جهان را به پایان برساند.
این قسمت را میتوانید و ساندکلاد استرینگ، کانال تلگرام و یا تمامی اپهای پادکست گوش کنید!
به دنیای عجیب و غریب تئوری توطئه خوش آمدید!
منبع: کتاب مغزهای مشکوک – راب برادرتون
حامی: اسنپفود سفارش آنلاین غذا، شیرینی و خرید از کافی شاپ و سوپرمارکت ها
سفر به ماه هیچوقت اتفاق نیافتاده است. کندی رو سازمانهای امنیتی آمریکا ترور کردند. کرونا ساخته دست خود انسانهاست. واکسنها کار نمیکنند. تغییرات اقلیمی چیزی بجز یک دروغ نیست. زمین صاف است!
سلام! به دنیای عجیب و غریب تئوریهای توطئه خوش اومدید!
تئوری توطئه توضیحی برای اتفاقات مهم اجتماعی و سیاسی اطراف ما است که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم به نقشه های مخفی، دسیسههای پشت صحنه و یا برنامههای پنهانی افراد، گروهها و سازمان ها ارتباط داشته باشد. در تئوری توطئه، ما سعی میکنیم با کمک اتفاقات، اطلاعات و شواهد در دسترس، از یک واقعه تصویری بزرگ بسازیم که مجموعهای از عمل و عکسالعمل ها را دنبال میکند و معنایی بزرگتر از واقعیت به رخداد مورد نظر میدهد. مغز ما انسانها از گذشته برای باور کردن این تئوریها برنامه ریزی شده. اما در حالی. کهدر گذشته این نظریات دنبال کنندگان محدودی داشتند، امروزه تئوریهای توطئه به یک شاخه محبوب و پرطرفدار تبدیل شدند.
با ظهور اینترنت تئوریهای توطئه رشد شگفت انگیزی در جوامع داشتهاند و باور به آنها گاهی تاثیرات مرگباری را به دنبال داشته است. از حمله به ساختمان کنگره آمریکا تا جنبشهای ضد واکسن و حتی تلاشهای برای نادیده گرفتن تغییرات اقلیمی. تئوریهای توطئه امروزه به بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ما تبدیل شدند و شناخت اونها، دلایل گسترش و علت جذابیتشون به ما کمک میکنه تا در ذهن خود را در برابر این نظریات آماده کنیم!
در این قسمت از استرینگ کست، ما به دنیای عجیب و غریب تئوریهای توطئه سفر میکنیم. به روانشناسی تئوریهای توطئه میپردازیم و در این مسیر چندتا از تئوریهای رایج در جامعه را بررسی میکنیم.
داستان یک قتل، چند ماهی و بهنژادی، نظریه ای ترسناک برای اصلاح انسانها
منبع: کتاب چرا ماهیها وجود ندارند – لولو میلر
حامی: قهوه بوکشتاین برخیز و بدرخش
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
دیوید استار جوردن یک آرایهشناس بود. فردی که هدف زندگیاش کشف موجودات و حیوانات ناشناخته و طبقهبندی آنها در گروههای مختلف بود. گروههایی که در کنار همدیگر درخت زندگی را تشکیل میدادند. درختی از نحوه همزیستی تمامی موجودات زنده روی زمین.
جوردن علاقه شدیدی به ماهیها داشت و بیش از یک پنجم همه ماهیهای شناخته شده در جهان توسط او کشف شده بودند. علاوه بر این او نخستین مدیر دانشگاه استنفورد هم بود و یکی از برجسته ترین دانشمندان آمریکا در قرن نوزدهم به شمار میرفت. دانشمندی که حتی یکی از کوههای کالیفورنیا به نام او نام گذاری شده است.
اما همه اینها زیر سایه باور خطرناکی قرار میگرفت که دیوید استار جوردن با تمام وجود به آن معتقد بود. باوری که او تلاش داشت تا در آمریکا گسترش بدهد. باوری به نام بهنژادی یا EUGENICS
بهنژادی یک نظریه برای اصلاح ژن انسان بود. این نظریه که خود را ادامهای بر صحبتهای چارلز داروین میدید، ادعا میکرد که با حذف مهندسی شده ژنها ضعیف و نامناسب از میان انسانها، میتوان انتخاب طبیعی را به سمت ساخت نسل برتر انسان هدایت کرد و کم کم جامعه را از اعضای ناتوان و ضعیف رها نمود.
در این قسمت از پادکست ما به زندگی دیوید استار جوردن میپردازیم. داستان قتل اسرارآمیز یکی از موسسین دانشگاه استنفورد رو بررسی میکنیم و در نهایت درباره بهنژادی حرف میزنیم. نظریهای که بعد از گذر یک قرن از مطرح شدنش، همچنان دنبالکنندگانی در دنیا داره و افرادی سعی دارند اون رو اجرایی و فراگیر کنند.
داستان انتخاب (غیر)طبیعی رو میتونید از تمامی اپهای پادکست، از اپلیکیشن ساندکلاد و حتی از کانال تلگرام استرینگ کست بشنوید!
داستان چند اتم کربن، سه سیستم فکری متفاوت و بحران دورکاری و خلاقیت
منبع: کتاب ایدههای خوب از کجا میآیند – استیون جانسون خلاصه کتاب
حامی: زیگ سریع و بیدردسر، جلسه یا قرارت رو هماهنگ کن!
روایتهای زیادی درباره چگونگی شکلگیری زندگی روی زمین وجود دارد. از وارد شدن اولین اورگانیسمها توسط اجسام فضایی یا تغییر و تحولات اسرارآمیز در اعماق اقیانوسها. اما یک نکته مشترک در تمامی این داستانها دیده میشود. اتم کوچکی به نام کربن و چهار الکترون رها شده در انتهای این اتم. اتمی که ترکیبات پیچیده آن با دیگر عناصر موجود در زمین زیرساخت کل چیزی است که امروزه سیاره ما را فرا گرفته است.
داستان شکلگیری و تکامل زندگی روی زمین داستانی درباره خلاقیت است. داستانی درباره برخوردهای پیشبینی نشده، احتمالات ناممکن و خلاقیتی در ابعاد اتمی.
در این قسمت از استرینگ کست ما داستان خلاقیت رو تعریف میکنیم. داستانی که پایه و اساس زندگی کل موجوداتی است که امروزه روی زمین (و احتمالا در دیگر سیارات) زندگی میکنند. اما به دنیای شگفتانگیز مغز سرمیزنیم و وضعیت نورونهایی رو بررسی میکنیم که اتصالاتشون باعث شکلگیری ایدههای جدید میشود. و در نهایت ما میبینیم که چطور حتی گفتگوی ما با آشنایان دورمون میتونه باعث شکلگیری یک شبکه خلاقیت بشه. شبکهای که درست مثل اتم کربن در ابتدای عمر زمین و درست مثل میلیاردها نورون درون مغز، باعث شکل گیری ترکیبات جدید و نوآوری میشود.
در نهایت ما یک سوال کلیدی رو بررسی میکنیم. اینکه آیا با وجود کرونا، با وجود دورکاری و محدود شدن انسانها به کامپیوترهای خودشون، آیا این شبکه خلاقیت دچار آسیب میشه؟ و آیا راهی برای محافظت از اون وجود داره یا نه؟
داستان شبکه خلاقیت رو میتونید از تمامی اپهای پادکست، از اپلیکیشن ساندکلاد و حتی از کانال تلگرام استرینگ کست بشنوید!
«نبرد سه غول الکتریسیته: وستینگهاوس و تسلا دربرابر ادیسون متحد میشوند!»
منبع: کتاب امپراطوریهای روشنایی – جیل جونز
حامی: دیجیپی | دانلود اپ پرداخت، باهوش
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
طراح پوستر و تیزر: علی عزیزی تیزر مجموعه
بعد از اجرای اولین حکم مرگ با الکتریسیته،جورج وستینگهاوس و شرکتش در وضعیت بدی قرار داشتند. بدهیهای فراوان به سرمایهگذاران و ترس مردم از جریان متناوب باعث شده بود تا موقعیت وی در شرکتی که خودش تاسیس کرده بود در خطر باشد. جورج وستینگهاوس برای آنکه بتواند شرکت و جریان متناوب خود را نجات بدهد نیاز به یک معجزه داشت. معجزهای که در قالب یکی از کارمندان قدیمی شرکت ادیسون و یکی از دشمنان جدیدش، خود را به وی نشان داد.
نیکولا تسلا یکی از کارمندان شرکت نور ادیسون در نیویورک بود. مهاجری که برای کار بر روی الکتریسیته به آمریکا آمده بود. مهندسی سرب تبار که از نبوغ بالایی برخوردار بود و در مدت زمان کوتاهی موفق شده بود بیش از ۲۰ اختراع برای دفتر ادیسون ثبت کند. هرچند که او و ادیسون روی یک موضوع مهم اختلاف نظر داشتند. جریان مورد استفاده در انتقال الکتریسته!
بعد از آنکه ادیسون حاضر نشده بود پول او را بپردازد او از شرکت وی استعفا داده و اکنون بر روی جریان متناوب کار میکرد. او میخواست یک موتور الکترونیک بسازد که از جریان متناوب انرژی میگرفت و میتوانست برگ برندهای برای جنگ جریانها و جورج وستینگهاوس باشد.
در سومین و آخرین قسمت از مجموعه AC/DC ما داستان اتحاد دو غول دنیای الکتریسیته را تعریف میکنیم و به رقابت دو شرکت برای روشن کردن نمایشگاه شیکاگو میپردازیم. بزرگترین رویداد قرن در آمریکا که میتوانست برای اولین بار الکتریسیته را به شکل گسترده به مردم معرفی کند و به جنگ جریانها پایان بدهد.
سهگانه نیروهای بنیادی (یک – دو – سه)
«الکتریسیته مرگبار وستینگهاوس: جریان متناوب یکی از خطرناکترین نیروهای طبیعی در جهان»
منبع: کتاب امپراطوریهای روشنایی – جیل جونز
حامی: دیجیپی | دانلود اپ پرداخت، باهوش
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
طراح پوستر و تیزر: علی عزیزی تیزر مجموعه
جورج وستینگهاوس یکی از افراد سرمایهگذار و قدرتمند ایالات متحده آمریکا بود. فردی که بخاطر اختراعاتش در صنعت راهآهن توانسته بود سرمایه زیادی را برای خود و شرکتش بدست بیاورد.
با موهای پرپشت، سیبیل چخماقی و شخصیتی پیگیر، او اکنون نگاهش را به سمت صنعت الکتریسیته متمرکز کرده بود. صنعتی که رشد چشمگیری در آمریکا داشت و بنظر میرسید آینده به آن وابسته باشد.
اما الکتریسیته وستینگهاوس یک تفاوت کوچک با رقبای خود داشت. جریان الکتریسیته او از جنس متناوب بود.
جریان متناوب بخاطر ویژگیهای منحصر به فردش برتریهای فراوانی نسبت به جریان مستقیم داشت. هزینه پایینتر برای تولید، سهولت در نصب و همچنین جابهجایی راحت میان فواصل طولانی آن را به سیستمی ایدهآل برای رساندن برق به دورترین نقاط کشور تبدیل میکرد. وستنیگهاوس آماده بود تا با جریان متفاوت خود کل آمریکا و سپس جهان را فتح کند. هرچند که یک مشکل کوچک در میان او و هدفش وجود داشت.
مشکلی با نام توماس آلوا ادیسون.
کسب و کار ادیسون بر مبنای جریان مستقیم بود. برخلاف جریان مستقیم، ولتاژ بالای جریان متناوب آن را به یک نیروی مرگبار تبدیل میکرد. نیرویی که تنها با یک اشتباه کوچک میتوانست جان افراد زیادی را بگیرد. ادیسون نیز با تمرکز روی این موضوع میخواست وستینگهاوس را شکست داده و او را از بازی الکتریسیته خارج کند. حتی اگر این کار منجر به مرگ افراد میشد.
در قسمت دوم مجموعه ACDC ما به داستان جریان متناوب و چگونگی کشف آن میپردازیم. درباره زندگی جورج وستینگهاوس صحبت میکنیم و درنهایت به آزمایشهای مرگباری میرسیم که دو رقیب برای شکست همدیگر ترتیب داده بودند.
«دستآورد خارقالعاده مخترع بزرگ: ادیسون بدون دود و گاز و با الکتریسیته، نور تولید میکند!»
منبع: کتاب امپراطوریهای روشنایی – جیل جونز
حامی: دیجیپی | دانلود اپ پرداخت، باهوش
طراح پوستر و تیزر: علی عزیزی تیزر مجموعه
در اواسط قرن نوزدهم، انسانها داشتند با پدیدهای جدید آشنا میشدند. پدیدهای اسرار امیز و قدرتمند به نام الکتریسیته. در دهههای گذشته الکتریسیته بیشتر یک ابزار جذاب برای شعبدهبازی و انجام کلکهای مختلف بود. ولی با افزایش دانش انسان نسبت به این پدیده و اختراع باتری و جنراتورها، الکتریسیته داشت به وسیلهای کاربردی تبدیل میشد. ابزاری که میتوانست زندگی انسانها را متحول کند.
یک انقلاب صنعتی جدید!
اما در میان تمامی بازیکنان و ایدهپردازان این صنعت، توماس ادیسون رویایی متفاوت در ذهن داشت. استفاده از الکتریسیته برای ایجاد روشنایی، تولید گرما و انرژی! ادیسون یک مخترع تمام وقت بود که در آزمایشگاه خود در منلو پارک هر ۱۰ روز اختراع جدیدی را به نام خود ثبت میکرد. ولی بزرگترین چالش برای این مهندس ایجاد وسیلهای بود تا انرژی الکتریسساخیته را به روشنایی قابل استفاده در منازل تبدیل کند.
ابزار ادیسون برای دستیابی به این هدف لامپی رشتهای بود که خود او اختراع کرده بود. ادیسون میخواست لامپ خود را به عضوی جدایی ناپذیر از آینده انسان تبدیل کند. اما قبل از انجام این کار او باید سیستمی را جهت انتقال برق و روشن کردن منازل. وخیابانها طراحی میکرد.
در قسمت اول از مجموعه ACDC، ما داستان الکتریسیته و مخترع جوانی رو تعریف میکنیم که با دانش خود،تسلط به رسانهها و مهارتش برای جذب سرمایه، قرار بود انقلابی جدید در جهان برپا کند. داستان یک ارائه شگفت انگیز، مجموعهای از اختراعات خارقالعاده و صنعتی که قرار بود جهان را تغییر بدهد.
این قسمت از پادکست رو میتونید در تلگرام، ساندکلاد و دیگر اپلیکیشنهای پادکست گوش کنید!
سهگانه نیروهای بنیادی (یک – دو – سه)
پیتزاهای ۴۰۰ میلیون دلاری، شبکهای غیرمتمرکز و یک انقلاب اقتصادی داستان رمزارزها
منبع: کتاب انقلاب بلاکچین
حامی: بیتمیت امن ، سریع و آسان بیتکوین خرید و فروش کنید!
در سال ۲۰۱۰، نیک لازلو جزو معدود انسانهایی بود که حتی از وجود بیت کوین خبر داشت. او تراکنش های این رمزارز را در شبکه بلاکچین ذخیره میکرد و از سیستم جایزه میگرفت. هرچند که این سکه ها تقریبا بی ارزش بودند، چراکه با آنها هیچکاری نمیشد انجام داد.
ولی آقای لازلو میخواست این ماجرا را تغییر بدهد. او به یکی از فرومهای کریپتوکارنسی در اینترنت رفت و پیامی را منتشر کرد.
“آیا کسی حاضر است در ازای دریافت بیتکوین برای من پیتزا بخرد؟”
لازلو امیدی به نتیجه نداشت. بیت کوین یک واحد پولی مجازی بود که وجود خارجی نداشت و عملا بی ارزش بود. برای همین احتمال اینکه کسی حاضر باشد از این واحد پولی برای یک جابهجایی مالی استفاده کند تقریبا صفر بود. ولی تنها چند دقیقه بعد فردی ناشناس آدرس خانه او را گرفته و مدتی بعد دو عدد پیتزا برای او ارسال کرد. لازلو که از انجام اولین تراکنش رسمی بیت کوین خوشحال ذوق داشت، حدود ۱۰ هزار بیت کوین برای فرد ناشناس ارسال کرد. لازلو توانسته بود با خرج کردن یک رمزارز بیارزش دو عدد پیتزای خوشمزه دریافت کند و به این موضوع افتخار میکرد!
هرچند که امروز مبلغ “ناچیزی” که نیک لازلو برای پیتزاهایش پرداخت کرد بیش از چهارصد میلیون دلار ارزش دارد!
اما داستان کریپتو کارنسی و رمزارزها محدود به بیت کوین نیست. داستانی که از بیش از چهاردهه پیش و هکرهایی شروع میشود که میخواستند دنیای اقتصاد را برای همیشه تغییر بدهند.
در این قسمت از استرینگ کست ما داستان رمزارزها رو تعریف کردیم، به زیرساخت فنی اونها پرداختیم و کمی درباره آینده اونها صحبت کردیم!
اختلافنظر بزرگان فیزیک، درهمتنیدگی اسرارآمیز و یک گربه بدبخت جهان های موازی به زبان ساده
منبع: کتاب Something Deeply Hidden
حامی: بیتمیت امن ، سریع و آسان بیتکوین خرید و فروش کنید!
همه چیز بیش از ۱۰۰ سال پیش شروع شد. زمانی که ماکس پلنک مامور شد تا لامپی را با بازدهی بالا تولید کند. هنگام انجام این ماموریت، پلانک فهمید نور نه به شکل یک موج پیوسته و بیپایان، بلکه در قالب بستههای مشخص و محدود منتقل میشود. بستههای ریز که از حدی مشخص کوچکتر نمیشدند و «کوانتا» نام گرفتند. موضوعی که به پایه مکانیک کوانتوم تبدیل شد!
فیزیک کوانتوم دانشی برای شناخت ابعاد خیلی کوچک جهان و ذراتی است که ما و دنیایی که در آن زندگی میکنیم را تشکیل میدهند. دنیایی که در آن ذرهها دیگر ذره نیستند و به موج تبدیل میشند. موجهایی که احتمال حضور و فعالیت هر ذره را به ما نشون میدهند.
اما در عین حال، همین ذراتی که ذره نیستند و موج هستند رووقتی از نزدیک مشاهده و اندازهگیری میشوند خاصیت موجی خود را از دست داده؛ و دوباره ذره میشند!
اما چگونه؟
چطور یک ذره میتواند هم ذره باشه هم موج؟ و چطور اندازهگیری ما چیزیست که باعث میشود از یکی به دیگری تغییر پیدا کنه؟ و از اون مهمتر اینکه اصلا موج چیست؟ آیا در ابعاد خیلی زیر جهان ما هرگونه ماهیت فیزیکی خود را از دست داده و به ابری از احتمالات پیچیده تبدیل میشود؟ ابری که حتی درکش برای ذهن ما غیرممکن است؟
اینها سوالهایی هستند که پیدا کردن جوابشون میتواند سخت و حتی غیرممکن باشد. هرچند که یک توضیح ساده ممکن است بتواند پاسخی منطقی برای آنها داشته باشد.
پاسخی ساده به نام دنیاهای چندگانه یا جهانهای موازی!
در این قسمت از پادکست ما درباره درهمتنیدگی ذرات میگیم، سوپرپوزیشن کوانتومی رو بررسی میکنیم و توضیح میدیم که چطور جهان ما از بینهایت جهان های موازی تشکیل شده است.
مورچه های مرگبار، دشمنان قدیمی و جنگی جهانی به وسعت کل زمین
منبع: کتاب ماجراجویی در میان مورچهای پادکست حمله آرژانتینی
حامی: بیتمیت امن ، سریع و آسان بیتکوین خرید و فروش کنید!
در صد سال گذشته، جنگی جهانی به وسعت کل زمین درجریان بوده است. جنگی میان یکی از مرگبارترین مورچههای جهان و هرچیزی که در مسیر او قرار داشته باشد.
مورچههای آرژانتینی ابعاد کوچکی دارند. آنها بدون نیش هستند، گازشان مرگبار نیست و هیچ وسیلهای برای دفاع از خود ندارند. این مورچه ها در دلتای پارانا و در یکی از سخت ترین شرایط آبوهوایی جهان زندگی میکردند و با دوگونه از خطرناکترین مورچههای جهان همسایه بودند. اتفاقاتی که بقای آنها را تقریبا غیر ممکن میکرد!
اما با این وجود این گونه، امروزه به یکی از مرگبارترین مورچههای جهان تبدیل شده است. چطوری؟ با یک کلک ساده! تعداد مورچههای آرژانتینی بیپایان است!
مورچههای آرژانتینی به شکل بیوقفه خود را تکثیر میکنند. ملکههای آنها از مورچههای دیگر بیشتر است و علاوه بر این، مورچههای آرژانتینی هرچیزی که بوی آنها را ندهد را میکشند. به همین خاطر هیچ چیزی در جهان نتوانسته جلوی گسترش آنها را بگیرد. در قرن گذشته این مورچهها به شکل گسترده در کل جهان پخش شدهاند و اولین گونه از سوپرکلونی را در جهان تشکیل دادهاند. به شکلی که امروزه اثرات آنها را در هر قارهای بجز قطب میتوان مشاهده کرد.
هرچند که این موضوع شاید خیلی زود تغییر کند. چرا که یکی از دشمنان قدیمی مورچههای آرژانتینی برای انتقام از آنها برگشته و میخواهد کل نسل این گونه از مورچهها را منقرض کند!
در این قسمت از پادکست ما به دنیای شگفتانگیز مورچهها سفر کردیم. درباره شکلگیری کلونیها و سوپرکلونیها حرف زدیم و داستان یکی از مرگبارترین و طولانیترین جنگها در تاریخ جهان رو تعریف کردیم!
یک خبرنگار کنجکاو، افشای حقایق ترانوس و فروپاشی امپراطوری الیزابت هولمز |
حامی: یونید (اینستاگرام) |
سامانه هوشمند درخواست کالا و خدمات |
منبع: کتاب Bad Blood – جان کریرو |
طراح پوستر و تیزر: علی عزیزی |
در دو قسمت قبلی خونبازی ما داستان ایده جنجالی هولمز و تاسیس ترانوس را شنیدیم. داستان اینکه چگونه ترانوس معروف شد و چگونه تاثیر گذارترین افراد سیلیکون به الیزابت اعتماد کردند و سرمایه میلیون دلاری در اختیار او قرار دادند.
اکنون و در حالی که الیزابت مشغول کار بر روی قرارداد بزرگ ترانوس با داروخانههای زنجیرای والگرینز بود؛ کارمندان این شرکت و مسئولین آزمایشگاه روز به روز بیشتر به کار ترانوس مشکوک میشدند! دستگاههای این شرکت درست کار نمیکردند و مسئولین نتایج غلط را مخفی میکردند. با این وجود الیزابت و سانی با ایجاد ترس و تهدید به اخراج آنها را کنترل میکردند.
اما دو نفر از کارمندان آزمایشگاه حاضر به پذیرش این ماجرا نبودند. الیزابت چنگ و تایلر شولتز دو فردی بودند که تصمیم گرفتند اعتراض خود را به مخفیکاریهای شرکت نشان بدهند. ولی ترانوس حاضر بود هرکاری کند تا از افشای حقیقت جلوگیری کند. از تعقیب ۲۴ ساعته تا نامههای تهدید آمیز و حتی شکایت از اریکا و تایلر. هرچند که الیزابت و تایلر تنها افرادی نبودند که میخواستند اسرار ترانوس را افشا کنند.
در سومین قسمت از مجموعه خونبازی ما داستان جان کریرو رو میشنویم. خبرنگاری که گفتههای الیزابت هولمز را باور نمیکرد و تصمیم گرفت درباره این شرکت بیشتر تحقیق کند. تحقیقاتی که در نهایت منجر به افشای حقیقت شد. آخرین تلاشهای الیزابت هولمز و سانی بالوانی برای مراقبت از دروغهای ترانوس، اختلاف در داخل کمپ شرکت و در نهایت دادگاهی برای رسیدگی به جرائم این شرکت.
آخرین قسمت از مجموعه خونبازی را از طریق اپهای پادکست، ساندکلاد و تلگرام بشنوید!
شرکتی ۱۰ میلیارد دلاری، ۲۵۰ آزمایش با یک قطره خون و دروغ بزرگ ترانوس |
حامی: یونید (اینستاگرام) |
سامانه هوشمند درخواست کالا و خدمات |
منبع: کتاب Bad Blood – جان کریرو |
طراح پوستر و تیزر: علی عزیزی |
با آغاز همکاری شرکت ترانوس و داروخانههای والگرینز، ارزش این شرکت به شکل تصاعدی افزایش پیدا کرد. به شکلی که تا سال ۲۰۱۴ ترانوس بیش از ۱۰ میلیارد دلار ارزش داشت. عددی که الیزابت را به جوانترین زن میلیاردر خودساخته در آمریکا تبدیل میکرد. الیزابت اکنون یکی از معروف ترین چهرههای سیلیکون ولی بود. هر شبکهای دنبال مصاحبه اختصاصی با دختر کارآفرین بود. تصویر او روی هر مجلههای تایمز (times)، فایننشال تایمز (financial times)و حتی فوربر (forbes)دیده میشد و همه افراد تاثیر گذار کشور میخواستند با او دیده شوند. ترانوس حتی دنبال این بود تا یک قرارداد ۱۱ میلیون دلاری با آژانس تبلیغاتی اپل استخدام و یک کمپین بزرگ برای معرفی شرکت به مردم آماده کند.
هرچند که با وجود همه این شهرت و توجه، ادعای الیزابت هولمز و شرکتش چیزی بجز یک دروغ توخالی نبود. ترانوس ادعا میکرد میتواند ۲۵۰ آزمایش مختلف را با یک قطره خون انجام بدهد ولی این تنها از پس ۱۲ آزمایش برمیآمد. ۱۲ آزمایش که دقتش بالا نبود و با تکرار آزمایش کم و زیاد میشد. ادیسون، دستگاه معروف ترانوس گاهی حتی نمیتوانست نمونه خون را از غیر خون تشخیص بدهد و تقریبا غیر قابل استفاده بود.
ولی با وجود یک هیئت مدیره قوی، ساختاری رازدار و ترسناک و کلی پول، کسی در ترانوس جرات اعتراض و افشای حقیقت را نداشت. الیزابت هولمز با همراهی سانی بالوانی، شرکت را مثل یک کارتل مواد مخدر کنترل میکردند و ایجاد ترس و استرس کارمندان خود را کنترل میکردند.
ادامه داستان الیزابت هولمز را در قسمت دوم مجموعه «خونبازی» بشنوید!
داستان الیزابت هولمز، جوانترین زن میلیاردر جهان و بزرگترین کلاهبردار علمی تاریخ |
حامی: یونید |
سامانه هوشمند درخواست کالا و خدمات |
منبع: کتاب Bad Blood – جان کریرو |
طراح پوستر و تیزر: علی عزیزی |
او در ۱۹ سالگی کسب و کار خودش را تاسیس کرده بود. دختری جوان که قرار بود صنعت پزشکی را متحول کند. فردی که سیلیکون ولی از او به عنوان استیو جابز دوم یاد میکرد. نابغهای که تصویرش روی جلد هر مجلهای دیده میشد و در مدت زمان کوتاهی به جوانترین زن میلیارد در جهان تبدیل شد.
الیزابت هولمز یک ایده داشت. یک دستگاه که سلامت شما را تنها با یک قطره خون میسنجید! سرمایهگذاران سیلیکون ولی میلیونها دلار روی ایده او سرمایهگذاری کردند و کارمندان ارشد شرکتهایی همچون اپل برای پیوستن به شرکت او صف میکشیدند. یکی از این افراد آوی توانیان، معماری اصلی سیستم عامل کامپیوترهای اپل بود. فردی که در زمان استیو جابز دست راست او در شرکت به شمار میرفت. ایده الیزابت قرار بود دنیا را تغییر بدهد و انقلابی در صنعت درمان و سلامت ایجاد کند و آوی میخواست در این داستان همراه او باشد.
ولی تنها چند ماه بعد از پیوستن به ترانوس (شرکت الیزابت) آوی متوجه مشکلاتی در ایده، تیم و حتی مدیریت الیزابت شد. الیزابت هولمز ایدهپردازی مستبد، کارآفرینی مصمم و جنگجویی بیرحم بود. دختری که حاضر بود برای موفقیت و قدرت دست به هر کاری بزند. اما یک مشکل کوچک وجود داشت. داستان الیزابت، ایده انقلابی او و کسب و کار شگفتی سازش چیزی بجز یک دروغی توخالی نبود. بزرگترین کلاهبرداری علمی در تاریخ معاصر …
در قسمت اول از مجموعه «خونبازی» ما درباره جوانی الیزابت صحبت کردیم. اینکه چطور ایده ترانوس به ذهنش رسید و چطور افراد باتجربه سیلیکون ولی را به سرمایهگذاری روی این ایده ترغیب کرد. همچنین میبینیم که او چطور مخالفین و افرادی که سعی داشتند جلوی موفقیت او را بگیرند را از صفحه بازی حذف میکرد!
درخت هایی که حرف میزنند، قارچهایی که تجارت میکنند و جنگل هایی که هوشیار هستند. |
منبع: کتاب زندگی مخفیانه درختان – پیتر وهلبن |
اپیزود From Tree to Shining Tree از پادکست Radiolab |
حامی: همکاشت
باهم صدهزار درخت بکاریم
دکتر سیمارد از کودکی علاقه شدیدی به جنگل و درختان داشت. درختهایی که او کودکی خود را در میان آنها گذرانده بود. اما نگه شگفتانگیز برای او، طبقه زیرین بافت این مناطق بود. جایی که انبوهی از ریشههای درهم تنیده و بافتهای گیاهی، مواد غذایی لازم برای بقای این اورگانیسمهای کهن را فراهم میکردند.
اما کار این ریشههای درهم تنیده تنها تامین مواد معدنی و غذا برای گیاهان نبود. این ریشهها نقش شگفت انگیز دیگری را هم در جنگل ایفا میکردند و آن، برقراری ارتباط میان درختان و با یکدیگر بود. ریشههای گیاهان یک خط ارتباطی برای گفتگو با هم بودند!
خانم سیمارد در تحقیقاتش متوجه قارچی شد که برای تامین شکر و کربن ناچار است با درختان حرف بزند. قارچی که مثل یک تاجر جنگلی عمل میکرد و ریشههایش شبکهای ارتباطی میان اعضای جنگل ایجاد میکرد که بقای جنگل بعد از مدتی بدون آن غیر ممکن میشد. و درختان از این قارچ به عنوان اینترنت جنگلی برای ارسال پیام به یکدیگر استفاده میکنند. پیامهایی که شامل اعلام جنگ با انگلهای مهاجم، تقسیم غذا برای درختان محروم و حتی وام کربن به گیاهانی بود که بخاطر کمبود نور به آن احتیاج داشتند.
در قسمت جنگل خودآگاه ما به زندگی شگفت انگیز و مخفیانه درختان پرداختیم و درباره جنگلهایی حرف زدیم که درست مثل مغز ما هوشیار هستند، فکر میکنند و تصمیم میگیرند.
همکاشت پروژهای است از استرینگ کست برای کاشت صدهزار نهال در ایران به مدت دو سال. در سالهای اخیر ایران و جهان با بحرانهای اقلیمی زیادی مواجه بودند و بافت طبیعی کشور در حال نابودی است. به همین خاطر ما با همکاری سازمان مردم نهاد دایره آبی و همچنین وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قصد داریم تا در مدت دو سال و با کمک شما، صدهزار نهال در کشور بکاریم.
برای اطلاعات بیشتر و همچنین حمایت از هرتعداد نهال که دوست دارید میتونید به وبسایت همکاشت سر بزنید.
گردهمایی مسافرین زمان، سیاه چاله های فضایی و سازمانی برای جلوگیری از سفر در بعد چهارم |
منبع: کتاب پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ |
حامی: کارنامه |
دستیار مطمئن شما در خرید و فروش خودرو |
استیون هاوکینگ یک سوال بزرگ در سرش داشت. آیا منطق جهان اجازه سفر در زمان را به انسانها میدهد یا نه؟
نظریه نسبیت انیشتین ادعا میکرد که اگر کسی بتواند از سرعت نور جلو بزند زمان مسیر معکوس را برایش طی میکند. امری که شاید گفتن آن از انجامش سختتر باشد. علاوه بر این مشاهدات هاوکینگ روی سیاه چاله و کرم چاله ها نشان میداد که این پدیدههای فضایی یک مسیر دوطرفه هستند که دو نقطه از فضازمان را به یکدیگر متصل میکردند و اگر کسی میتوانست از آن ها عبور کند، دنیایی جدید در آنسوی در انتظار وی بود.
هرچند که انجام چنین کارهایی آنقدر ساده نبود. سیاه چاله ها پدیدههایی خطرناک بشمار میرفتند. همچنین انرژی لازم برای باز نگه داشتن آنها فرای هرچیزی بود که انسان تا آن لحظه دیده و کشف کرده بود. اما آیا امکان داشت که کسی سریعتر از نور حرکت کند؟ آیا هاوکینگ میتوانست روشی برای باز نگه داشتن سیاه چالهها، کرمچالهها و دیگر سوراخهای فضایی پیدا کند؟
جواب این سوالها در یک آزمایش ساده نهفته شده بود. در یک مهمانی که هاوکینگ قرار بود برگزار کند جشنی برای مسافرین زمان!
در قسمت گمانه حفاظت زمانی ما نگاهی داشتیم به تاریخچه سفر در زمان و به شکل مختصر و مفید دانش کوانتوم، نظریه نسبیت عام و خاص و همچنین تئوریهای اخترشناسی را بررسی کردیم تا یکبار برای همیشه پاسخ سوال «آیا سفر در زمان ممکن است؟» دست پیدا کنیم. همچنین در این مسیر ما منطق و فلسفه سفر در زمان را بررسی کردیم تا ببینیم آیا چنین اتفاقی در چارچوب منطقی جهانی که در آن زندگی میکنیم امکان پذیر است یا نه؟
ادامه داستان جین گودال ، یک همهگیری مرگبار، جنگی داخلی و پایان امپراطوری شامپانزه ها |
منبع: کتاب زندگی من با شامپانزهها |
حامی: کارنامه |
دستیار مطمئن شما در خرید و فروش خودرو |
سالها از سفر شگفت انگیز جین گودال به گامبی میگذشت. او اکنون ازدواج کرده بود و یک کودک داشت. ولی او اکنون در میان یک دوراهی قرار گرفته بود.
یک همه گیری مرگبار در گامبی شیوع پیدا کرده بود و داشت جان شامپانزه هایی که جین یک عمر آنها را میشناخت را میگرفت. جین میبایست بین خانواده خود و این موجودات یکی را انتخاب میکرد. آیا او قرار بود گذشتهاش را کامل فراموش کند یا خانوادهاش را یکبار دیگر برای نجات جان شامپانزهها ترک کند؟
با موفقیت پژوهش لیکی، جین بودجه کافی برای اینکه چند سال دیگر در گامبی بماند را از موسسه نشنال جئوگرافی دریافت کرده بود. علاوه بر این، این سازمان یک عکاس و فیلمبردار را نیز برای ثبت اتفاقات امپراطوری شامپانزهها به گامبی فرستاده بود. فیلمبرداری که جین گودال خیلی زود عاشق وی شد و در نهایت با او ازدواج کرد.
ماندن در گامبی به جین گودال یک درس دیگر نیز داده بود. زندگی شامپانزه ها آنقدر که او فکر میکرد پاک و زیبا نبود. درست مثل انسانها؛ شامپانزهها با یکدیگر میجنگیدند، انتقام و حتی خیانت میکردند. او حتی در این سالها شاهد یک جنگ داخلی بین دو گروه از این موجودات بود که به مرگ تعداد زیادی از آنها ختم شد.
اما حتی با همه این اوضاع، جین هنوز علاقه ویژهای به این موجودات شگفت انگیز داشت. علاقهای که از هر مدرکی، هر دارایی و هر فرد دیگری بیشتر بود. او نمیتوانست در سختترین شرایط دوستان قدیمی خود را تنها بگذارد و میبایست برای کمک به آنها و نجات جان شامپانزهها به گامبی سفر میکرد!
در دومین و آخرین قسمت از امپراطوری شامپانزه ها، ادامه داستان جین، شامپانزههای گامبی و پایان امپراطوری را بشنوید!
داستان جین گودآل، دختری که زندگی خود را رها کرد تا با شامپانزه ها زندگی کند. |
منبع: کتاب زندگی من با شامپانزهها |
حامی: کارنامه |
دستیار مطمئن شما در خرید و فروش خودرو |
جین گودآل منشی دکتر لوییس لیکی بود. یک جانورشناس و دیرینهشناس باسابقه که درباره گذشته انسان تحقیق میکرد. دکتر لیکی میخواست درباره شباهتهای بین نخستیسانان و انسانها بیشتر بداند. او میخواست فردی را چندین ماه به پیش شامپانزهها بفرستد تا از نزدیک با این حیوانات زندگی و رفتار آنها را بررسی کند. و جین گودآل کسی بود که انجام این ماموریت را قبول کرد.
گودآل به گامبی واقع در آفریقای جنوبی نقل مکان کرد. او در آنجا میبایست ۶ ماه با شامپانزهها زندگی میکرد و نتایج بررسیهایش را برای لیکی میفرستاد. اما شامپانزه ها جین را به سرزمین خود راه نمیدادند. برای آنها دختر جوان یک غریبه بود و آنها از او میترسیدند.
جین هر روز روشهای جدیدی را برای نزدیک شدن به این حیوانات امتحان میکرد تا اینکه یکی از شامپانزهها به او اعتماد کرد. ریش سفید از بزرگان قبیله بود و اعتماد وی به جین باعث شد که دیگر شامپانزهها نیز کم کم حضور او را بپذیرند. جین گودآل اکنون بخشی از امپراطوری شامپانزهها بود.
اما ورود گودآل به قبیله تنها آغاز ماجرا بود. او اکنون میتوانست زندگی این موجودات را از نزدیک بررسی کند. در این بررسیها او متوجه شباهتهای عجیب و شگفت انگیز شامپانزهها و انسانها شد و ارسال این یافتهها به دکتر لیکی انقلابی را در دانش انسان شناسی ایجاد کرد. انقلابی که درک انسان از گذشتهاش، ارتباطش با دیگر موجودات و شناختی که از خود داشت را برای همیشه تغییر داد…
در اولین قسمت از مجموعه امپراطوری شامپانزهها داستان سالهای اولیه زندگی جین گودآل در گامبی و تحولات شگفت انگیز او در علم را بشنوید.
مجموعه رادیوم (قسمت اول – قسمت دوم)
داستان یک جعبه جادویی، مغز انعطاف پذیر و فردی که جای اعضایش با یکدیگر عوض شده بود! |
منبع: کتاب مغز قصهگو |
حامی: باهمتا
دکتر راماچاندران یک متخصص مغز و اعصاب بود که بخاطر روشهای درمان عجیب و غریبش در جامعه پزشکی شهرت داشت. او به شرلوک هولمز ذهن معروف بود و از روشهای نامتعارف برای بیماریهای کمتر شناخته شده ذهنی استفاده میکرد. اما شاید شگفتانگیز ترین بیمار او ویکتور بود! بیماری که بخاطر یک مشکل دست چپش قطع شده بود ولی به شکل شگفت انگیزی میتوانست این دست را روی صورت خود حس کند. به شکلی که اگر کسی صورت او را لمس میکرد انگار دستش را لمس کرده باشد.
اندام خیالی یا phantom limb، یک اختلال نورولوژی عجیب است که افرادی که اعضای بدن خود را از دست میدهند ممکن است به آن دچار شوند. بیماری که در آن عضو قطع شده به شکل خیالی در ذهن افراد ایجاد میشود و گاه در جای خود قفل میشود و درد بیپایان برای بیمار به همراه دارد!
برای درک این بیماری، ما باید به یک نقشه رجوع کنیم. نقشهای ذهنی که تمامی اعضای بدن ما روی آن قرار گرفته. نقشهای که مغز ما بدن را با کمک آن میشناسد و هدایت میکند. نقشهای که خراب شدنش میتواند به قفل شدن اعضای بدن، بوجود آمدن اعضای خیالی و یا حتی جابهجایی حسی اعضا و مشکلات فراوان ختم شود.
در این قسمت از پادکست ما نگاهی انداختیم به تاریخچه نورولوژی و شناخت از ذهن. به آزمایش عجیب یک متخصص مغز و اعصاب که مغز افراد را باز میکرد و به آن شوک میداد تا کار هر بخش را درک کند. به یک جعبه ساده که دکتر راماچاندران با آن ذهن را گول میزد. و قابلیتهای کشف نشده مغز برای تغییر ساختارش با توجه به نیاز بدن.
روایتی از تجاوز، الکل و سوءتفاهمهای رفتاری |
منبع: کتاب گفتگو با غریبهها |
شنیدن این قسمت برای افراد زیر ۱۵ سال توصیه نمیشود! |
حامی: باهمتا
براک ترنر ۱۹ ساله هیچوقت فکر نمیکرد مجبور باشه به جرم تعارض جنسی در دادگاه حاضر بشه. او دانشجوی استنفورد و عضو تیم قایقرانی بود ولی یک مهمانی آخر هفته در دانشگاه مسیر زندگی او را تغییر داده بود. براک ادعا میکرد که همه چیز با رضایت دو نفر بوده ولی «جین دو» فردی که توسط براک مورد آزار جنسی قرار گرفته بود نظر دیگری داشت.
اما این سوء برداشت از کجا شکل میگرفت؟
برای درک این موضوع باید به دو پدیده که ارتباط مستقیم با تجاوز دارند را بررسی کرد. یکی موضوع رضایت و دیگری الکل.
پژوهشی در سال ۲۰۱۶ توسط نشریه نیویورک تایمز نشان داده که افراد تعاریف مختلف و متفاوتی را برای رضایت دارند. تعاریفی که با توجه به سن افراد و جنسیت آنها تغییر میکند. موضوعی که باعث میشود کاری که برای یک نفر به معنای رضایت است برای دیگری چنین معنایی نداشته باشد و این تقابل برداشت به سوءتفاهمات رفتاری ختم شود!
علاوه بر این، مصرف الکل انسان را به نوعی «نزدیکبینی فکری» دچار میکند. نزدیک بینی که باعث میشود انسان دیگر به عواقب کار خود فکر نکند. در این حالت سیستم فکری تند و احساسی به سیستم فکری کند انسان غلبه میکند و او سود لحظهای را به نتیجه دراز مدت ترجیح میدهد.
ترکیب این دو پدیده در پشت پرده اکثر پروندههای تعارض جنسی و تجاوز قرار دارد. داستان براک نیز یکی از این پروندهها بشمار میرفت. جوانی که ادعا میکرد هیچ کار خلاف قانونی نکرده و دختری که زندگی او نابود شده بود.
در قسمت «خاموشی بزرگ» ما به مسئله رضایت، نزدیک بینی الکی و آزار جنسی پرداختیم و سعی کردیم زیرساخت علمی و رفتاری این پدیده را بررسی کنیم!
داستانی از شستشوی مغزی، فرقهای مرگبار و مذهب ساینتولوژی |
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد! |
منبع: کتاب پاک شدن: ساینتولوژی، هالیوود و زندان عقاید |
حامی: باهمتا |
ال ران هابرد از جوانی یک آرزوی بزرگ داشت!
او میخواست مذهب خودش را تاسیس کند و به یک پیامبر تبدیل شود! بنظر او ساخت مذهب بهترین شغل جهان بود. همه افراد پول های خودشان را به تو میدهند و به هیچکس نباید جواب پسبدهی …
او یک نویسنده داستانهای علمی تخیلی بود و ساینتولوژی شاهکار روایتی او به شمار میرفت. داستانی درباره موجودات فضایی که به زمین تبعید شده بودند. ارواحی که ذهن ما را اشغال کرده بودند و تنها راه “پاک شدن” پیوستن به این فرقه اسرار آمیز بود. فرقهای که ادعا میکرد میتواند ذهن را پاک، حال را خوب و قدرتهای فراطبیعی به انسان بدهد.
داستان کلیسای ساینتولوژی با یک کتاب شروع شد. کتابی شبهعلم به نام دایانتیکس (dianetics) که در اون هابرد روشی به نام «حسابرسی» را برای تزکیه نفس معرفی کرد. روشی که در اون شما باید به آقای هابرد پول میدادید و اون با یک دستگاه که شبیه دروغ سنج بود ذهنتون رو پاک میکرد. دیانتیکس یک شبه معروف شد و آقای هابرد پرچمدار جنبشی شد که خیلی زود نام مذهب به خودش گرفت.
خیلی زود افراد معروفی مثل تام کروز و جان تراولتا به اعضای فعال این فرقه تبدیل شدند و مراسمهای مجلل آندر کل کالیفرنیا شهرت پیدا کرد.
اما ساینتولوژی یک مذهب ساده نبود. شما میتوانستید با اختیار خود وارد آن شوید ولی دیگر اختیار خروج نداشتید. هرگونه تلاش برای خیانت به مذهب با سرکوب شدید مواجه میشد و افراد خارج شده از این فرقه تا آخر عمر در ترس انتقام فرقه زندگی میکردند.
داستان این فرقه مرگبار و موسس آن را در قسمت «مذهب جعلی» استرینگ کست بشنوید!
صفحه طلایی وویجر: یک یادگاری کوچک
از موجوداتی که روزگاری در کهکشانی خیلی دور زندگی میکردند! |
منبع: کتاب عصر میانستارهای |
حامی: نشر خوب |
این هدیهای از یک جهان کوچک و دور افتاده است. گزیدهای از صداها، علم، تصاویر، موسیقی، افکار و تفکراتمان! این صفحه نمایانگر امید، پشتکار و دورنگاه ما در این جهان بیپایان است.
آسمان شب تا مدتها برای انسانها مقصدی غیرممکن بود. تصویری بینهایت دور که تنها میشد به آن نگریست و خیالپردازی کرد. خیالپردازی از دنیاهای دوری که خارج از دسترس بودند و منظرههایی که هیچگاه قرار نبود از نزدیک دیده بشوند. در دهه ۱۹۷۰، ناسا میخواست با کاوشگر وویجر این موضوع رو تغییر بدهد.
مهندسین ناسا میخواستند کاوشگری را طراحی کنند تا بتواند تا اعماق منظومه شمسی سفر کند و حتی فراتر و به فضای میان ستارهای برود. فضاپیمایی با نام وویجر که قرار بود از نادیدههای انسان عکس بگیرد و به مکانهایی برود که انسان حتی نمیتوانست به آن فکر کند! یک فرصت طلایی برای کاوش فضای بیپایان!
اما اگر این فضاپیما قرار بود اعماق کهکشان را رصد کند آیا امکان داشت که در مسیر خود به موجودات فضایی بر بخورد؟
در کنار این ماموریت، یک پروژه حاشیهای هم کلید خورد. پروژهای که کارل سیگم رهبری اون رو برعهده داشت. ساخت یک صفحه طلایی از یادگاریهایی از زمین. یک صفحه طلایی از آنچه انسان برای ارائه داشت. یک یادگاری کوچک از موجوداتی که روزگاری در کهکشانی خیلی دور زندگی میکردند! صفحهای که قرار بود روی وویجر سوار شود و در اعماق فضا سفر کند …
در این قسمت از پادکست ما داستان ایده پشت صفحه طلایی وویجر را تعریف میکنیم. از چگونگی شکلگیری ایده تا فرایند انتخاب صداهایی که قرار بود نماینده زمین در ابدیت باشند صحبت میکنیم. و در نهایت از کنجکاوی انسان برای کشف ناشناخته ها میگیم.
داستان خانمی که از هیچ چیز نمیترسید. آزمایشی برای ایجاد وحشت و پاسخ به سوال «ترس چیست؟» |
منبع: پادکست اینویزیبیلیا |
حامی: نشر خوب |
ترس یکی از اصلیترین ابزار ما انسانها یا تقریبا هر موجود دیگهای برای بقا و دووم آوردن در جهانی پرخطر است. ترس مثل یکجور یادآوری سنگین از اتفاقای به شمار میرود. یک هشدار برای مقابله لحظه هنگام مواجهه با اونها.
ترس در موجودات یک روش بقا است. روشی که با گذر زمان در غریزه ثبت شد تا ما را در زنده ماندن یاری کند. وسیلهای برای جلوگیری از خورده شدن توسط حیوانات وحشی یا پرت شدن از یک ارتفاع بود پس آیا وجود آن در دنیای امروزی طبیعی است؟
ممکن است قکر کنید که خطرات دنیای مدرن خیلی بیشتر از دنیای انسانهای اولیه است. ماشینها، افراد غریبه، تکنولوژیهای خطرناک، داروهای سمی همه و همه ممکن است نیاز ما به این حس را روز به روز بیشتر کند. اما تحقیقات چیز دیگری را نشان میدهد. دنیایی که در آن زندگی میکنیم نهتنها نسبت به گذشته خطرناکتر نیست بلکه روز به روز امنتر میشود.
در این قسمت از پادکست ما به دنیای ترسها سفر کردیم. درباره علت شکلگیری ترس در ذهن گفتیم، انواع اون رو بررسی کردیم و به یک بیماری عجیب پرداختیم.
بیماری که در تعداد خیلی کمی از انسانها بوجود میاد و شکلگیریش باعث میشه که این افراد قدرت ترسیدن رو از دست بدهند. در قسمت «درباره ترس» استرینگ کست شما داستان خانمی رو میشنوید که از کودکی دیگر از هیچچیز نمیترسید و زندگی پرخطر خود را بدون هیچ احساسی از خطر میگذراند. در حدی که حتی زمانی که یک خفتگیر وسط خیابان او را با چاقو تهدید کرد خیلی منطقی با او شروع به حرف زدن کرد و مهاجم را از کار خود پشیمان کرد!
داستان شبکهای فاسد، شکار اینترنتی یک انسان و هیولایی مرگبار به نام رسانه |
منبع: دروغگوهای دوستداشتنی – نوشته رایان هالیدی |
حامی: نشر خوب
رسانه ها مثل هیولاهایی هستند که از محتوای جدید تغذیه میکنند. دنیای رسانه مدرن دیگر زمان و مکان نمیشناسد و به شکل بیوقفه دنبال موضوعات جدید است. سایتها، شبکههای اجتماعی و کانالهای یوتیوبی که به شکل بیپایان یافتن موضوع بعدی برای گرفتن کلیک و خبر بعدی برای پوشش دادن هستند. هرکس که خبر جدیدتر تا جالب تری داشته باشد کلیک بیشتری میگیرد و مخاطبان بیشتری با آن ارتباط برقرار میکنند. اقتصادی که واحد پولی آن توجه ما است!
در گذشته رسانهها دقت و صحت هر جمله را با دقت بررسی میکردند اما در دنیای مدرن دیگر وقت چنین کاری نیست. هرچیزی بلافاصله در قالب توییت، ویدیو و خبر منتشر میشود تا مبادا سایت و قردی از قافله عقب بماند. و همین موضوع یک نقطه ضعف قوی به رسانه ها داده. آنها هرچیزی که بنظر جالب باشد را منتشر میکنند. چه درست، چه غلط!
با توجه به چنین شرایطی و در این جهان پساحقیقت یک شغل جدید بهوجود آمده. افرادی که کارشان گول زدن رسانه و گرفتن توجه است. کسانی که از شرکتها، افراد و سازمانها پول میگیرند تا از نقطه ضعف رسانهها استفاده و آنها را معروف کنند!
گاهی اوقات این معروف شدن بیخطر است. مثل فردی که میخواهد پدر دیجیتال مارکتینگ کشور باشد یا رستورانی که میخواهد همه به آن سر بزنند. اما بعضی اوقات روی دیگر سکه خودش را به ما نشان میدهد. روی مرگباری که میتواند با جان افراد بازی کرده و زندگی انسانها را خراب کند.
در قسمت «اقتصاد توجه» ما به دنیای رسانههای دیجیتال سرمیزنیم؛ با فردی آشنا میشویم که کارش گول زدن این سازمانهاست و نمونه مرگباری از این اقتصاد را میبینیم که به مرگ یک انسان بیگناه ختم میشود …
توهم کاپگراس: شما چقدر به حافظه خودتون اعتماد دارید؟ |
منبع: داستان دوئل نورولوژیستها – نوشته سم کین |
برای ویدیوهای علمی، مشترک کانال شیرفهم در یوتیوب شوید!
جوسف کاپگراس، دکتر ۴۵ ساله فرانسوی با یک بیمار عجیب مواجه بود. خانمی میانسال که معتقد بود همه اطرافیان وی دزدیده و با بدلهای تقلبی جایگزین شده بودند! بدلهایی که از همه لحاظ به نسخههای اصلی شباهت داشتند ولی بنا به دلایلی … خود اونها نبودند! وجود یک باند قاچاق انسان زیرزمینی در شهر که انسانها را میدزدید و با بدلی مشابه عوض میکرد؛ احتمال بعیدی بود، پس ماموران پلیس خانم M را به دکتر کاپگراس معرفی کردند تا به حال وی رسیدگی کند.
با انتشار کیس خانم M توسط دکتر کاپگراس، پزشکان دیگر نیز از سراسر جهان نمونههای مشابهی را از این سندروم، سندرومی که خیلی زود توهم کاپگراس نام گرفت؛ گزارش کردند. از فردی که از چند همسری همسایهاش بخاطر ازدواج با خانومی که شبیه همسر قبلیش بود شکایت میکرد تا آقایی که معتقد بود کسی سگش را با یک بدل عوض کرده است. از بانویی سالخورده که هر روز عصر سه لیوان چای برای خود، همسرش و بدل همسرش دم میکرد تا خانمی فرانسوی که معتقد بود از وقتی معشوقهاش با یک بدل عوض شده، کیفیت رابطهاش به شکل قایل توجهی افزایش پیدا کرده.
توهم کاپگراس یک بیماری درباره مسیرهای ارتباطی مغز است. درباره اینکه مغز ما چگونه افراد را شناسایی و چگونه چهرهها را به خاطرات ما وصل میکند. سندرومی که وجود آن میتواند ارتباط ما دنیای بیرون را برای همیشه مختل کند!
در این قسمت از پادکست ما داستان خانم M و دکتر کاپگراس رو تعریف کردیم. داستان رییس جمهوری رو گفتیم که حاضر نبود بیماری خودش را بپذیرد و داستان فردی رو گفتیم که با دست خودش غریبه شده بود.
دو مؤسس در سیلیکون ولی، مارکتی ایدهآل و رقابت برای یک انقلاب سرویسی |
حامی: مایکت: مارکت من |
منبع: The Upstarts – نوشته برد استون.
سیلیکون ولی یکی از عجیبترین مکانها برای افراد خلاق و کارآفرینان پیگیر است. جایی که پر از ایدههای ناب، سرمایه خالص و پتانسیل بالقوه برای موفقیت است و کمی خلاقیت با چاشنی خوششانسی میتواند زندگی شما را برای همیشه متحول کند.
در دهه ۱۹۹۰، این دره به مکانی ایدهآل برای استیو جابز، جف بزوس و بیل گیتس تبدیل شد. شرکتهای اپل، آمازون و مایکروسافت نگاه ما به جهان را تغییر دادند و سبک جدیدی از زندگی را به ما معرفی کردند. یک شیوهی دیجیتال و اینترنتی.
اما در اواخر دهه ۲۰۰۰، نسل بعدی کارآفرینان آماده بودند تا انقلابی دیگر در سیلیکون ولی برپا کنند. انقلابی که پایه آن خدمات بود.
تراویس کلانیک یک ایده ساده در ذهنش داشت. استفاده از اینترنت برای پیدا کردن تاکسی. او از سیستم حملونقل سنفرانسیسکو متنفر بود و میخواست با کمک یک برنامه موبایل، یک اتصال اینترنتی و کلی داوطلب صنعت تاکسیرانی را متحول کند. همزمان با او جو گبیا نیز ایده مشابهی را داشت دنبال میکرد. استفاده از اینترنت برای اجاره اتاقهای اضافی در خانه.
در اوایل قرن بیستم شرکتهای اوبر (uber) و ایربیانبی (airbnb) قرار بود تا صنعت خدمات را برای همیشه تغییر بدهند. یکی در صنعت حملونقل و دیگری در صنعت سفر و توریسم! علاوه بر این، این دو شرکت برای کسب یک عنوان بزرگ با یکدیگر در حال رقابت بودند. عنوان اسب تکشاخ سیلیکون ولی یا همون یونیکورن (unicorn)
شرکت تازه تاسیسی که بتواند بالای یک میلیارد دلار ارزش گذاری شود!
در این قسمت از پادکست با ما به دنیای سیلیکون ولی سفر کنید و داستان دو استارتآپ متفاوت ولی شبیه را برای تبدیل شدن به تک شاخ این دره را بشنوید!
یک حادثه، جنگ جهانی اول و تلاش ماری کوری برای دفاع از خانواده، کشور و علم
حامی: مایکت مارکت من
منبع: کتاب زندگینامه مادام کوری – نوشته ایو کوری
ماری و پیر کوری در سال ۱۹۱۱ موفق شدند جایزه نوبل را بخاطر کشف عنصر رادیوم دریافت کنند. این جایزه ابتدا قرار بود تنها به پیر کوری برسد ولی پیر گفته بود بدون حضور ماری نوبل را قبول نمیکند.
گرفتن جایزه نوبل زندگی این دو دانشمند را تغییر داد. آنها دیگر در تمام جهان شناخته شده بودند. درآمد نسبتا مناسبی داشتند و میتوانستند به راحتی به زندگی خود ادامه بدهند. حتی با ثبت حق استفاده از رادیوم، خانواده کوری میتوانست یک شبه درآمد میلیونی کسب کند. ولی پیر و ماری که معتقد بودند کشفیات علمی متعلق به همه مردم است از این کار خودداری کردند. آنها به درآمد خود از تدریس قانع بودند و زندگی آرامی را در فرانسه میگذراندند.
هرچند که این دوران، آرامش پیش از طوفان بود و با یک حادثه کوچک زندگی ماری یکبار دیگر در تلاطم و بحران قرار گرفت!
نیمه دوم زندگی ماری کوری، درست مثل جوانیاش دستخوش تغییرات و اتفاقات فراوان بود. جنگ جهانی دوم پاریس و فرانسه را در خطر نابودی کامل قرار داد و ماری که اکنون پاریس را وطن دومش میدید، آستینهایش را بالا زده و از مهارت خود برای دفاع از کشورش استفاده کرد!
با پایان جنگ و کسب جایزه نوبل دوم (اینبار در فیزیک) ماری کوری دیگر به یک نام شناخته شده در کل جهان تبدیل شد. دانشمندان مختلف هر روز به پاریس میآمدند تا با ماری دیدن کنند و کشورهای مختلف او را به بازدید دعوت میکردند. اما با افزایش سن بانوی دانشمند، تاثیرات سالها کار با عناصر رادیواکتیویته و خطرناک کم کم داشت گریبان او را میگرفت …
ماری کوری: یک عاشقانه علمی، عنصری خطرناک و یکی از تاثیرگذارترین زنان علم.
حامی: مایکت مارکت من
منبع: کتاب زندگینامه مادام کوری – نوشته ایو کوری
ماری اسکودوسکا کوری یکی از تاثیرگذارترین بانوان در تاریخ علم است. اولین زنی که موفق به کسب جایزه نوبل شیمی شد. اولین فردی که این جایزه را در دو شاخه علمی مختلف (جایزه نوبل شیمی و فیزیک) دریافت کرد. یکی از پیشگامان در زمینه دانش رادیواکتیویته و فردی که تحقیقاتش منجر به کشف دو عنصر جدید رادیوم و پولونیوم شد.
او زنی پرتلاش و مصمم بود که دربرابر مشکلات زندگی و مسیری که در آن قرار داشت، مقاومت میکرد و در مقابل سختیها میایستاد. داستان ماری کوری در لهستان آغاز میشود. جایی که دختر جوان با تدریس سعی میکرد در تامین هزینهها به پدرش کمک کند و خواهرش را به تحصیل تشویق کند. ماری کوری پس از کمک به پدر و تامین هزینههای خواهرش به پاریس نقل مکان میکند تا آنجا به دانشگاه برود. او در دانشگاه با پیر کوری آشنا میشود. یکی دانشگاه پاریس در آزمایشگاهش مشغول به پژوهش بود و خیلی زود به دختر جوان علاقهمند شده و از او تقاضای ازدواج کرد! درخواستی که با مخالفت ماری همراه میشود …
در قسمت اول از مجموعه رادیوم، ما سالهای جوانی ماری کوری را در لهستان و فرانسه بررسی میکنیم. به سختیهای زندگی او در لهستان و فرانسه و به مسیر وی برای دریافت اولین جایزه نوبل میپردازیم. داستان دختری که دنیای مواد رادیواکتیویته را برای اولین بار کشف و در این مسیر از یک عنصر جدید رونمایی کرد. عنصری به نام رادیوم
هرچند که این عنصر بسیار خطرناکتر از چیزی بود که همه فکر میکردند و با کشف آن، ماری داشت در مسیر علم، با جان خود بازی میکرد.
داستان دو دانشمند و تلاش برای شکست یک بیماری اسرارآمیز با نام دیابت
حامی: آیدیا دستیار هوشمند کنترل دیابت و قند خون
منبع: کشف انسولین – نوشته میکل بلیس
شیرفهم – پاسخهای ساده برای سوالهای سخت
دیابت یا بیماری قند خون، پدیدهای جدید برای انسانها نیست.
مشکلی که بخاطر عدم توانایی لوزالمعده یا پانکراس در تولید انسولین ایجاد میشود. مشکلی که انسانها از ابتدای تاریخ با اون دست و پنجه نرم میکردند. انسولین یکی از اساسیترین هورمونهای موجود در بدن ماست. ماده شیمیایی که نقش پلیس قند در بدن رو ایفا میکنه و کارش اینه که قند خون ما را در اندازه مناسب و ایدهآل نگه داره. اما با ابتلا به دیابت نوع یک یا نوع دو، پانکراس بخاطر ژنتیک یا مصرف زیاد قند کارایی خودش رو از دست میده و قند خون ما به شکل خطرناکی زیاد میشه. تا اواسط قرن بیستم، ابتلا به این بیماری مساوی با مرگ فرد بود و سالانه افراد زیادی جان خود را بخاطر دیابت از دست میدادند.
تا قبل از قرن بیستم، پزشکان روشهای مختلفی را برای تشخیص و درمان این بیماری امتحان کرده بودند. درمانگران مصری از ادرار مورچه برای تشخیص افراد مبتلا به دیابت استفاده میکردند و پزشکان قرن ۱۹ سعی داشتند با خورد کردن اعضای بدن حیوانات مختلف و خوراندن آن به افراد بیمار و حتی خوراندن پانکراس به انسانها جلوی این بیماری را بگیرند!
اما هیچکدام از این روشها به درمان بیماران منتهی نشده بود. تا اینکه یک دکتر کانادایی در یک شب زمستانی تصمیم گرفت ایده شگفتانگیز خود را روی کودکان مبتلا به دیابت امتحان کند.
در قسمت «چند قطره انسولین» ما درباره تاریخچه دیابت صحبت کردیم، درباره شیوه ابتلا به این بیماری گفتیم و داستان چارلز بست رو تعریف کردیم. یک دانشجوی ۲۹ ساله که با یک ایده استثنایی درک ما از صنعت دارو را برای همیشه تغییر داد!
داستان زنبور هایی اسرارآمیز که زندگی ما به اونها وابسطه است!
حامی: هانیلی خرید عسل طبیعی از زنبورداران متعهد
منبع: buzz – نوشته تور هانسون
شیرفهم – پاسخهای ساده برای سوالهای سخت
در منطقه مائوژیانگ همه چیز عادی بود.
هر بهار، نسل جدیدی از زنبورهای تازه نفس به کمک به این کشاورزان میآمدند و با سفر از شکوفه به شکوفه و از درختی به درخت دیگر اقدام به گرده افشانی میکردند و فرایند تولید سیبهایی که در کل کشور شهرت داشتند رو تسهیل میکردند. سیب هایی که شش ماه بعد و در اواخر تابستان قابل برداشت میشدند.
اما در بهار سال ۱۹۹۵ کشاورزان با یک مشکل بزرگ روبهرو شده بودند. برنامه کشاورزی این افراد منطبق و حتی نیازمند به حضور این زنبورهای کوشا بود ولی در اون سال و زمانی که سر و کله این حشرات میبایست پیدا میشد، هیچ اثری از زنبورها نبود.
زنبور ها به شکل کامل ناپدید شده بودند!
زنبورها موجودات عجیبی هستند! پرورش زنبور حتی قبل از اهلی شدن حیواناتی مثل اسب در بین انسانها رواج داشت، مصریان قبل از میلاد مسیح زنبورها را پرورش میدادند و از آنها با دقت مراقبت میکردند و یونانیها برای عسل زنبورها مالیات بالایی گذاشته بودند و در آفریقا، مصر و حتی گوشههایی از اروپا زهر و عسل زنبورها کارکرد درمانی پیدا کرده بود. زنبورها از ابتدای تاریخ با ما در واقعیت و خیال حضور داشتند و انسانها را در همه جا همراهی میکردند.
در این قسمت از پادکست ما به زندگی این حشرات سر میزنیم. با نقش مهم اونها در طبیعت و در زندگی خودمون آشنا میشیم و به یک بحران میپردازیم که زندگی این موجودات کوچک را با خطر انقراض روبهرو کرده است.
دکترین شوک: چگونه انسانها و جوامع شستشوی مغزی داده میشوند؟
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
منبع: دوکترین شوک – نوشته نائومی کلاین
شیرفهم – پاسخهای ساده برای سوالهای سخت
دکتر دونالد او. هب یکی از روانشناسان برجسته کانادایی پدیده ترسناکی را کشف کرده بود. روشی به نام شوک درمانی!
فرایندی که در اون به افراد بیمار شوکهای الکتریکی داده میشد و با گرفتن قدرت حس کردن از افراد بهوسیلۀ قرار دادن آنها در اتاقهایی بیصدا، بستن چشمها و دستها باعث میشد قدرت تحلیل افراد کاهش پیدا کنه و انسانها از لحاظ ذهنی خنثی بشوند. فرایندی که به اصطلاح، ذهن رو از بیماری، پاک میکرد! گویی یک انسان جدید از نو متولد شده باشد.
پدیدهای که توجه مدیران CIA و دیگر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا را به خود جلب کرده بود. ماموران این ادارات معتقد بودند که از دست آورد دکتر هب برای شکنجه و بیرون کشیدن اطلاعات از زندانیان نیز میشد استفاده کرد! با گرفتن حق خوابین، تزریق داروهای توهمزا و قرار دادن زندانیان در فضاهایی که حواس پنج گانه را غیر فعال میکرد. با شبیه سازی تجربهای از جهنم که بیماران برای هرگونه اعترافی آماده میکرد و بیرون کشیدن هر اطلاعاتی از آنها امکان پذیر میشد!
اما خیلی زود کاربرد شوک درمانی از زندانیان نیز فراتر رفت و تعدادی از اساتید دانشگاه شیکاگو تصمیم گرفتند از دکترین شوک برای شستشوی مغزی جوامع نیز استفاده کنند. روشی که در آن میشد هر تغییری را به شکل غیرمستقیم به جامعه تزریق کرد بدون اینکه کسی متوجه آن شود. روشی برای کنترل مردم و مهندسی اجتماعی.
در قسمت مکتب شوک ما نگاهی داشتیم به دکترین شوک. تاثیر این مکتب در روانشناسی، رفتاری درمانی و مهندسی اجتماعی و نگاهی به نمونههای عملی آن در شیلی، جنگ عراق و حتی مدیریت بیماری کرونا.
قبرهای منجمد، نمونههای فراموش شده و جستجویی ۸۰ ساله برای یافتن بیماری مرگبار آنفولانزای اسپانیایی
موج مرگ ناشی از آنفولانزای اسپانیایی تا سال ۱۹۲۰ ادامه داشت ولی بعد از آن بیماری یکبار دیگر ناپدید شد و دیگر برنگشت. همهگیری مرگبار ۱۹۱۸ بالاخره به پایان رسیده بود!
محاسبات اولیه حاکی از مرگ ۲۰ میلیون انسان در این بازه ۲ ساله بود ولی با گذر زمان و بررسی های دقیقتر، این عدد به ۵۰ میلیون رسید. حتی گروهی از محققین بر این باورند که با درنظر گرفتن آمارهای اعلام نشده از کشورهایی مثل هند، ایران، چین و روسیه این عدد است تا ۱۰۰ میلیون هم میرسید. عددی که با مجموع مرگ و میر در دو جنگ جهانی برابری میکرد! یکی از بزرگترین کشتارهای تاریخ بشریت…
اما با پایان همهگیری، جستجو برای ریشه این بیماری مرگبار به پایان نرسید.
دانشمندان به یک نسخه از بیماری احتیاج داشتند تا آنرا بیشتر بررسی کنند. ولی بنظر میرسید این بیماری کاملا منقرض شده باشد. هرچند که با پیدا شدن جسد فردی منجمد شده که جان خود را بخاطر آنفولانای اسپانیایی از دست داده بود دوباره امیدها را زنده کرد. یک نسخه از این بیماری مثل فسیل منجمد شده و در تاریخ باقی مانده بود.
با پیدا شدن یک نسخه از آنفولانزای اسپانیایی دانشمندان بالاخره میتوانستند این بیماری را بررسی کنند. آنها میتوانستند بفهمند چه چیزی این ویروس را مرگبار کرده بود و از آن مهمتر واکسنش را بسازند. واکسنی که از وقوع کشتاری به بزرگی همهگیری ۱۹۱۸ جلوگیری میکرد.
در سومین و آخرین قسمت از مجموعه ۱۹۱۸ ما به آسیب باقی مانده از همه گیری میپردازیم. ساختار این بیماری مرگبار را بررسی می کنیم و میبینیم که آیا اتفاقی مانند آنفولانزای اسپانیایی همچنان بشریت را تهدید میکند؟
در حالی که همه فکر میکردند بحران آنفولانزای اسپانیایی به پایان رسیده، این بیماری به شکلی مرگبار به دنیا بازگشت و پنهان کاری و دروغگویی رهبران کشورها درباره مریضی به بزرگترین کشتار قرن بیستم ختم شد.
این قسمت حاوی صحنههای ناخوشآیند میباشد!
در قسمت قبلی دیدیم که چطور یک بیماری اسرارآمیز در میدانهای جنگ جهانی اول شروع به پخش شدن کرد. بیماری که باعث بدن درد، تب و تنگی نفس شده و در مواردی به مرگ فرد مبتلا ختم میشد. بیماری که به اشتباه «آنفولانزای اسپانیایی» نام گرفت. این بیماری به همان سرعتی که در جهان پخش شد بعد از چند ماه ناپدید گردید. مردم جهان از خطری که پشت سر گذاشته بودند خوشحال بودند اما یک دکتر از بازگشت این بیماری میترسید.
و در نهایت حق با دکتر ویلیام اچ. ولچ ولز بود.
تنها چند ماه بعد، نسخه جدیدی از آنفولانزای اسپانیایی شروع به پخش شدن در جهان کرد. نسخهای که بسیار خطرناکتر از بیماری قبلی بود و افرادی که به آن مبتلا میشدند شانس زیادی برای زنده ماندن نداشتند. در حالی که پزشکان در سرتاسر جهان سعی داشتند روشی برای درمان این بیماری پیدا کنند، مسئولین سعی داشتند تا آنرا مخفی کنند. از استفاده از پروپوگاندا برای مقصر دانستن دشمن تا دروغ و مخفی کاری. آنفولانزای اسپانیایی داشت جان میلیونها نفر را میگرفت و هیچ راهی برای متوقف کردن آن وجود نداشت.
و اگر اینها مشکلات کافی نبود، در حالی که شرایط روز به روز وخیم تر میشد، تنها دکتری که دانش کافی برای جلوگیری از این بیماری را داشت خودش نیز به آنفولانزای اسپانیایی مبتلا شد.
در دومین قسمت از مجموعه ۱۹۱۸، داستان پخش شدن این بیماری مرگبار در سرتاسر جهان و بیمسئولیتی دولتها در مقابله با آن را بشنوید!
داستان آنفولانزای اسپانیایی و یکی از مرگبارترین همه گیری های تاریخ با یک بیتوجهی ساده شروع میشه …
دیر وقت بود و دکتر ویلیام اچ. ولچ تازه به قرارگاه رسیده بود. مسیر طولانی و دکتر ۶۸ ساله بسیار خسته بود؛ ولی با این وجود بودن وقفه از همراهانش خواست تا او را به درمانگاه پایگاه نظامی ببرند. جایی که منظرهای ترسناک در انتظارش نشسته بود!
شایعات زیادی پشت آنفولانزای اسپانیایی وجود داشت. عدهای حاضر بودند قسم بخورند که سربازان دشمن را دیده بودند که شبانه با کشتی وارد کشور شده و بیماری را گونی گونی در خاک آمریکا رها کرده بودند! عدهای دیگر نیز مطمئن بودند که جاسوس های کشورهای دیگر این بیماری را برای تضعیف آمریکایی ها ساخته بودند.
هرچند که اوضاع از ابتدا اینگونه نبود. آنفولانزای اسپانیایی ابتدا به شکل یک بیماری معمولی در آمریکا دیده شد. سردرد، کوفتگی بدن، تب و سرفههای خشک همه از علائم آنفولانزای اسپانیایی بودند و مشکلات تنفسی بعد از ابتلا به بیماری گاهی اوقات به مرگ جوانان ختم میشد. ولی تعداد افراد مبتلا به این بیماری خیلی زیاد نبود و مناطق آلوده محدود بودند و در نهایت این بیماری خیلی زود ناپدید و به فراموشی سپرده شد.
آمریکایی از ریشهکن شدن بیماری خوشحال بودند اما دکتر ولچ به اندازه دیگران خوشبین نبود. او از این میترسید که بیماری نابود نشده باشد و تنها برای مدتی کوتاه خود را مخفی کرده و در حال تغییر باشد و متاسفانه … حق با ولچ بود!
در قسمت اول از مجموعه ۱۹۱۸ ما داستان اولین نمونههای آنفولانزای اسپانیایی را میشنویم. با چندتا از شخصیتهای تاثیر گذار پزشکی در این دوران آشنا میشویم. و میبینیم که چطور منبع این بیماری به اشتباه به اسپانیا نسبت داده شد.
داستان یک خوراکی خوشمزه، ۱۵ دقیقه انتظار و تستی جادویی که میتواند مسیر زندگی شما را مشخص کند…
حامی: مجموعه جنگهای هستهای https://atomicwarseries.com
داستان یک گروه ماهی، کروموزومهای جنسی و تغییرات اسرار آمیز …
حامی این قسمت: جنگهای هستهای
http://bit.ly/atomseries
انسانها چگونه بد میشوند؟
حامی: http://bit.ly/atomseries
درباره نورونهایی جادویی، دلسوزی بیپایان و خستگی این روزها …
شنیدن این قسمت برای کودکان مناسب نیست.
فصل چهارم – قسمت اول
داستانی از جنگ جهانی اول، تصمیم دو زندانی و بازیهای که دنیای ما را شکل دادهاند!
مروری بر شصت قسمت پادکست در سه دقیقه
پخش فصل چهارم استرینگ ۸ دی آغاز میشود!
چگونه خودخواه باشیم و دنیای بهتری برای دیگران بسازیم!
حامی: شرکت لوفتهانزا و فلایتیو http://flio.me/65T
داستان بزرگترین اتحاد تاریخ علم و مرگبارترین سلاح بشریت
نبرد نهایی دو ابر قدرت، دو برنامه فضایی و دو نابغه برای فتح ماه
حامی: ابرآروان http://bit.ly/2MeArwL
جنگهای فضایی (۲) : نبرد ماهوارهها داستان اشتباهی کوچک که آمریکا را در جنگ فضایی عقب انداخت و ماهوارهای کروی که مسیر تاریخ را تغییر داد!
حامی: شرکت آروان
داستان یک عکس و سیاهچالهای ۵۰ میلیون سال نوری دورتر از ما …
جنگهای فضایی (۱) : نبرد موشکها داستان رقابت دو دانشمند در گوشه های مختلف جهان که آرزوی یکسانی را در سر داشتند: سفر به فضا
حامی: شرکت آروان http://bit.ly/2CYjFe0
همه چیزهایی که می خواستید (و نمیخواستید) درباره اینترنت بدانید! حامی: شرکت آروان
داستان گاوی که باعث درمان یکی از مرگبارترین بیماریهای جهان شد و الاغی که این درمان را خراب کرد! ماجرای کشف واکسن را در استرینگکست بشنوید!
آیا شما یک معتاد هستید ؟ یا چگونه یک بازی موبایلی موفق بسازیم!
داستانی درباره زندگی، آتیسم و انیمیشن هایی که زندگی یک کودک را تغییر دادند!
داستان بانوی ناشنوا، آهنگی مرموز که بی وقفه در ذهنش پخش میشد و متخصصی که راز آنرا کشف کرد!
پنل پساحقیقت: گفتگویی با حضور سیاوش صفاریانپور، مسعود زمانی، آرش برهمند و جادی
hbd..
پساحقیقت: قسمت سوم کارخانه خزعبلات ، آزمایش های ترسناک فیسبوک و سرنوشت دو دوست روانشناسی که داستان پساحقیقت را آغاز کردند!
????پساحقیقت: قسمت دوم داستانی درباره اتاقهای پژواک، اخبار جعلی و شرکتهایی که درآمد آنها وابسته به خطاهای ذهنی ما است!
داستان پساحقیقت با همه ترسناکی و پیچیدگی، از یک دوستی عمیق شروع میشه. دوستی دو روانشناس که جهان مارو برای همیشه عوض کردند!
انسانها در حال نابودی کره زمین هستند و فقط دو درجه مانده تا این اتفاق بیفته!
پروندهای برای تغییرات اقلیمی، خطرات، علتها و راههای پیشگری از آن.
داستان یک موج ماکروویو٬ دو دانشمند بیکار و ایدهای که دیگر بدون آن نمیتوانیم زندگی کنیم.
داستان یک جراحی دردناک، مهمانی ناخوانده و گازی اسرارآمیز که دنیای پزشکی را متحول کرد …
آیا جوابی برای پارادوکس اطلاعات وجود داره و آیا ما در یک شبیهسازی زندگی میکنیم؟ در این قسمت ما به سراغ آخرین شرطبندی هاوکینگ میریم و به واقعیتی که در اون هستیم شک میکنیم!
داستان شرطبندی بزرگ دو فیزیکدان معاصر و همه چیزهایی که میخواستید (و نمیخواستید) درباره سیاهچالهها بدانید!
آیا درون همه ما یک قاتل زنجیرهای نهفته است ؟ در این قسمت ما سفر خواهیم داشت به دنیای روانآزار ها، ذهن و ژنتیک قاتلین زنجیرهای و دیگر موجودات خطرناکی که در کنار ما زندگی میکنند.
???? سیاره بعدی نزدیک است …
???? از نورون های مغز تا جهانهای موازی، یکبار دیگه در این ماجراجویی علمی با ما همسفر بشوید!
???? قسمت اول: ۱۹ فروردین
سال نو مبارک! بنظرتون اگه کل تاریخ جهان تو این یکسال اتفاق میافتاد چی میشد ؟ در این قسمت ما مروری داریم به تقویم کیهانی و تاریخچه کل جهان، از بیگبنگ تا الان!
????با بزرگترین خطر قرن ٢١ آشنا شوید …
اتم از چه چیزی ساخته شده؟ چه چیزی ذرات بدن مارو کنار هم نگه داشته؟ و آیا تئوری همهچیز واقعا وجود داره؟ در این قسمت ما شمارو با قویترین و کوچکترین نیروی بنیادی آشنا میکنیم و برای این آشنایی از یک دانشمند نام آشنا کمک میگیریم. دانشمندی که شاید اسمشو شنیده باشید … آلبرت انیشتین!
داستان کشف الکتریسیته، کشف مغناطیس و یکی شدن این نیروها با یک آزمایش ساده. داستانی درباره مایکل فارادی، آزمایشی ساده در یک شب کریسمسی و محاسباتی که جهان رو برای همیشه دگرگون کرد.
چرا اجسام به زمین میافتند ؟ این پرسش،که یکی از مهمترین سوالهای علمی تاریخ بوده مقدمهای بر داستان چندهزار ساله جاذبه هستش. داستان جاذبه داستانی طولانیه که از انسان های اولیه شروع میشه، به یونان باستان میره و تا انتهای منظومه شمسی ادامه پیدا میکنه. سوالی که جوابش منجر به درک ما از جهان فیزیکی و چیرگی ما بر اون میشه.
سوالی که بخش اول از مجموعه نیروهای بنیادی مارو تشکیل میده.
داستان یک بیمار سرطانی که سلولهایش جاودانه شده و جهان پزشکی را برای همیشه متحول کردند.
سلول هایی که از ماه تا زمین و از آمریکا تا آسیا سفر کردهاند و باعث انقلابی در جهان علم شدند. سلول هایی که در همه مکان ها و همه فعالیت ها رده هایی از آن دیده میشود.
در سال ۱۹۵۷، شوروی “اسپاتینک”، اولین ماهواره فضایی را به مدار زمین پرتاب کرد و دوران ورود انسان به فضای خارج از زمین را آغاز کرد.
دورانی که با پرتاب ماهواره ها و سفینه های بسیاریی همراه بود. بطوری که پنج سال بعد، یعنی در سال ۱۹۶۱، حدود ۱۱۵ ماهواره در مدار زمین وجود داشت و حرکت میکرد.
اما با ورود این حجم از اجسام ساخت انسان به فضا، مشکل جدید در پیشروی سازمان های فضایی قرار گرفت. و آن هم مراقبت و جمع آوری زباله های فضایی بود. در سال ۲۰۱۱ پنتاگون گزارشی را به کنگره آمریکا فرستاد و هشدار داد که حجم زباله های فضایی به میزان بحرانی خودش رسیده است و یک خطر جدی برای صنعت ۲۵۰ میلیارد دلاری خدمات فضایی به شمار میرود.
اما آیا واقعا زباله های فضایی خطری جدی برای فضانوردان و فضاپیماها به شمار میرود ؟ و آیا لازم است که ما سطل زباله هایی را در مدار زمین تعبیه کنیم ؟
برای پرداختن به این موضوع ابتدا میبایست معنای واقعی زباله های فضایی را بررسی کنیم و در تاریخ فضاپیمایی انسان به بررسی نمونه های آن بپردازیم.
حدود دو سال پیش و در اولین قسمت از پادکست، ما داستان کریسپر رو براتون تعریف کردیم.
یک سیستم ویرایش ژن عجیب که کشف اون طوفانی در علم بیولوژی بپا کرد و خیلی از دانشمندان رو برای آینده و قابلیت های اون هیجان زده کرد.
حالا در این قسمت ما دوباره پرونده کریسپر رو باز میکنیم تا ببینیم بعد از دوسال چه مقدار از این رویاها به حقیق پیوسته و چقدر از خطراتی که پیش بینی میکردیم به واقعیت نزدیک شدند ؟
در این قسمت ما درباره نقش کریسپر در درمان سرطان حرف میزنیم، چگونگی ساخت بچه های سفارشی رو توضیح میدیم و بهتون میگیم که چطور با کمک یک پشه و یک عدد کریسپر، میشه نسل انسانی رو برای همیشه منقرض کرد.
در سال ۱۶۸۲، در یک شب زمستانی، ادموند هلی که ۲۶ سال داشت مشغول کار با تلسکوپ بود که ناگهان یک شی عجیبی را در آسمان مشاهده کرد. شیی که با تمام اطلاعات قبلی او از نقشه آسمان شب تفاوت داشت.
جسمی پرنور که با دنبالهای درخشان در آسمان حرکت میکرد و منظرهای زیبا رو تشکیل داده بود. هَلی جوان هیچ چیز راجب این پدیده نمیدانست ،ولی همانجا با خود عهد کرد که از سر از کار این دنباله دار دربیاورد!
داستان انسان و “ستارگان دنبالهدار” یک داستان طولانیست. ماجرایی که با ترس و تردید شروع و با یک پیشگویی عجیب کامل گرديد. ستاره دنبالهدار هالی از معروف ترین دنبالهدار های جهان است و ماجرای کشف آن داستانی طولانی درباره دوستی، حسادت، رقابت و علم است که با یک مسابقه دوستانه آغاز شده و به یکی از بزرگترین کشف های علم مدرن ختم میشود.
آیسخولوس، تراژدی نویس معروف یونان باستان معتقد بود که حافظه، مادر خرد و دانش است. و احتمالا حق واقعا با اون بوده. هرچند که در اون زمان به دلیل نبود تکنولوژی و حتی کاغذ درستحسابی، حافظه تنها ابزار انسانها برای انباشت اطلاعات مهم و ضروری بوده، ولی خب الان رو هم نگاه کنید :
با اینکه همه اطلاعات جهان تنها یک سرچ گوگل با شما فاصله داره، ولی تحلیل اونها و استفاده ازشون برای دستیابی به نتیجهگیری های منطقی و یا تعامل اونها برای رسیدن به یک ایده جدید نیازمند این هستش که شما اون داده هارو در ذهنتون نگه دارید و تنها راه نگه داشتنش هم استفاده از حافظه هستش. اما این همه ماجرا نیست. وجود حافظه اونقد در زندگی ما ضروری هستش که حتی فکر کردن به نبودش میتونه آزار دهنده باشه.
اما بزارین یک خبر بد به شما بدیم. از هر ده نفر که داره به این پادکست گوش میده یکنفر حافظه خودش رو قراره از دست بده و از هر سی نفر، یک نفر بخاطر این موضوع جون خودشو از دست میده. و دلیل این موضوع همون بیماری هستش که باعث مرگ خانم آگوست دیتر شده بود.
آلزایمر، باعث زوال عقل و فعالیت های اون شده و میتونه در مدت زمان کوتاهی کل توانایی شما برای زندگی کردنو ازتون بگیره. در حال حاضر هر۴ ثانیه یک نفر دچار این بیماری میشه و بهدلیل عدم وجود راه درمان، ناچاره که وجود این بیماری رو قبول و با وضعیت خودش کنار بیاد. وضعیتی ترسناک که در اون تمام خاطرات، تمامی تجربهها، تمامی اتفاقات خوب و بد و تمامی آدمایی که دوستشون دارین کم کم از ذهن محو میشن و انسان رو در یک تاریکی مطلق تنها میزارن. تاریکی ابدی که مسیری بجز نابودی در جلوش قرار نگرفته.
اما این بیماری چطور کار میکنه ؟
در دهه ۲۰۰۰ یک پژوهش بر روی ۳۰۰ زندانی انجام شد. زندانی هایی که بخاطر جرمهای سنگین بیشتر از ۱۰ سال در زندان بودند ولی با استفاده از شواهد DNA بیگناهی آنها ثابت شده بود و از زندان آزاد شده بودند.
در این پژوهش مشخص شد که بیش از ۲/۳ این افراد بخاطر شاهدین عینی و شهادت های اشتباهی محکوم شده بودند. شهادت هایی که علت آنها حافظه های اشتباه بوده است.
حافظه یک ابزار خیلی کارآمد و مفید برای ما انسانها میباشد تا بتوانیم از گذشته خودمان سردرآورده و به آن مسیر بدهیم. این ابزار همچنین به ما کمک میکند تا با بخاطر آوردن اتفاقات مختلف از تجربه های قبلی زندگی درس بگیریم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. اما ما تا چه حد میتوانیم به این خاطره ها و بیاد آوردن ها اعتماد کنیم ؟ آیا ممکن است که حافظه با تمام فواید خود،بدی هایی داشته باشد که بتوان یک انسان را به جرمی سنگین به حبس در زندان محکوم کند ؟
در این قسمت ما روی دیگر حافظه را بررسی مي کنیم تا مشاهده کنید چگونه شرایط محیطی و فردی شما روی حافظه های انبار شده در مغز شما تاثیر میگذارند و آنها را به آرامی تغییر میدهند و چگونه افراد مختلف از این کلک استفاده می کنند تا کلاهبرداری های سنگین و بزرگ را انجام بدهند.
حافظه یکی از خارقالعاده ترین ابزار های ما انسانها است که به زندگی ما جهت و روایت میدهد. ولی این ابزار دارای ضعف های بسیاری میباشد که گاها باعث ایجاد مشکلاتی برای ما میشود. فراموش کردن اسم افراد، درسهایی که میبایست به خاطر بسپاریم، آدرسهایی که باید آنها را بدانیم و حتی کاری که برای آن تا آشپزخانه آمده ایم ، همه میتوانند منجر به سرخوردگی ما شده و اعتماد ما را نسبت به حافظه از بین ببرند.
ولی باید بدانیم که حافظه ما، از زمان انسانهای اولیه هیچ تغییری نکرده و بر اساس نیاز های آن زمان ساخته شده است. پس طبیعیست که بخاطر سپردن انبوه اطلاعات جهان مدرن برای مغز کار دشوار باشد.
ولی جای نگرانی نیست. چرا که شما میتوانید تنها با یاد گرفتن یک سری اصول خیلی کوچیک قابلیت های حافظه را چند ده برابر کنید و به معنای واقعی هیچ وقت چیزی را فراموش نکنید.
ابزار هایی که ما در این قسمت قصد داریم به شما معرفی کنیم و برای معرفی آنها سفر میکنیم به به قرن ۵ قبل از میلاد …
حافظه یکی از اساسی ترین بخشهای انسانیت ما میباشد. قابلیت مراجعه و بهیاد آوردن وقایع گذشته مهارتی است که فقط انسان و تعدادی محدودی از حیوانها از آن برخوردار هستند و طبق باور خیلی از فیلسوفها و دانشمندان، یکی از پایه های اساسی هوشیاری و خودآگاهی میباشد. حافظه، زنجیره گذشته و حال را به هم متصل میکند و به ما وجودیت میدهد، باعث می ؤود شخصیت خودمان را داشته باشیم و مهمتر از همه، در این دنیای پر از خطر جان سالم به در ببریم.
اما حافظه چگونه کار میکنه ؟
داستان ما با در سال ۱۹۵۳ و مریضی با نام هنری مولیسون آغاز می ؤود. جوانی که بخاطر تصادف دچار تشنج شده بود و دکتری که تصمیم گرفته بود برای حل بیماری وی کل هیپوکمپس مغز مولیسون را جراحی و بردارد.
عملی که به عنوان یکی از جنجالی ترین جراحی های دهه ۱۹۵۰ معروف و باعث شد مولیسیون دچار یکسری مشکلات حافظهای بشود …
تمام زندگی ما به یک موضوع مهم بستگی داره، اینکه اکسیژن به اعضای بدنمون برسه. و تمام این مسئولیت به عهده یک گلبول قرمز کوچولو هستش … در اين قسمت ما زحمت كش ترين سلول بدن رو به شما معرفى ميكنيم و درباره نحوه فعاليتش و توانايى هاى خارق العادش صحبت مى كنيم.
در سال ۱۹۶۵، آقای گوردن مور یکی از پایهگذاران شرکت اینتل یک پیشبینی خیلی پیش پا افتاده انجام داد. او پیشبینی کرد که در آینده، تعداد ترانزیستور های موجود در یک ریزپردازنده بیشتر و بیشتر خواهند شد!
به معنای دقیق تر که هر دوسال، تکنولوژی یک کامپیوتر دوبرابر قدرتمند تر میشود. قانونی که بعد ها به قانون مور معروف شد. و با گذر زمان، این قانون تا حد خیلی زیادی درست بود و تعداد ترانزیستور های موجود در یک پردازنده از ۳۲۰۰ در سال ۱۹۷۲ به ۳۰۰ میلیون در سال ۲۰۰۶ افزایش پیدا کرد.
اما از سال ۲۰۰۶ به بعد سرعت ترانزیستور گذاری ما آروم و آروم تر شد و برخلاف پیشبینی آقای مور، در سال ۲۰۱۵ بجای ۴ تریلیون ترانزیستور، تنها ۱ تریلیون ترانزیستور در یک ریزپردازنده تونستیم جاگذاری کنیم. ما در حال عقب ماندن از بازی تکنولوژی هستیم، چرا که به حد توان فیزیکی خودمان رسیدهایم. جهان فیزکیی با قوانین ثبت شدهاش دیگر امکان پیشروی بیشر را به ما نمیدهد و این تنها یک راه جلوی پای ما گذاشته !
عوض کردن قوانین و ایجاد یک جهان جدید.
و چه جهانی زیباتر از جهان کوانتوم ؟ و کدام تکنولوژی هیجان انگیزتر از کامپیوتر های کوانتومی ؟
حدود ۱.۳ میلیارد سال پیش، دو سیاهچاله در کنار نیروی گرانشی همدیگه قرار گرفتند و یک رقص کهکشانی رو آغاز کردند.
انرژی این رقص در جهان فیزیکی پخش شد تا سرانجام با یک اشعه لیزر توسط انسانها کشف شد. کشفی که کمک کرد نظریه ۱۰۰ ساله آلبرت انیشتین قطعی بشه …
En liten tjänst av I'm With Friends. Finns även på engelska.