معرفی کتابهای حوزهی روانشناسی به روایت آذرخش مکری
The podcast پادکست آذرخش مکری is created by Dr Azarakhsh mokri. The podcast and the artwork on this page are embedded on this page using the public podcast feed (RSS).
نویسنده: دیوید رابسن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/OH1gFi-pgZg?si=Hz_2nE6lZ_nkUNlR
------------ معرفی کتاب ----------- "اثر انتظار" آخرین کتاب دیوید رابسن نویسنده و ژورنالیست انگلیسی است که پیش تر در همین صفحه، کتاب "تله هوش" او را معرفی کرده ام. اساس این کتاب خواندنی بر یافته یا نکته بسیار جالب و اثبات شده ایی در پزشکی وعلوم رفتاری استوار است: باورها و انتظارات ما تبعات جدی دارند و می توانند بر سلامت جسمی و روانی ما اثر بگذارند. اگر انتظار دارید که دارو یا ماده ایی برای بدن یا بیماری خاصی مفید است، مصرف آن تا حدودی به کاهش آن بیماری منجر خواهد شد. این همان اثر دارونما یا پلاسبو است. جالب اینکه حتی اگر مطلع شوید که آن ماده صرفاً یک دارونماست، کماکان اثرات مفید آن پدیدار خواهد شد. عجیب تر آنکه طی سال های اخیر قدرت دارونمایی ترکیبات افزایش قابل توجه ایی یافته اند به گونه ایی که در بسیاری موارد به داروی اصلی نزدیک شده اند. .مسئله به اینجا ختم نمی شود. اگرانتظار داشته باشیم دارو، ماده یا عملی برای ما مضر است، اثرات زیانبار قابل توجهی که به آن اثر نوسیبو می گویند، بوجود می آیند: بیمارانی که از عارضه جانبی احتمالی یک دارو مطلع شدند، بعد از مصرف آن به مراتب اثرات بیشتری را تجربه می کنند. هرگونه تغییر توجیه نشده در ظاهر یا بسته بندی داروبه افزایش چند ده یا صد برابری شکایات منجر می شود. در افرادی که اعتقاد داشتند ضربه به سر باعث عوارض ناگواری می شود، بعد از سانحه از علائم شدیدتری رنج بردند. بعد از مصرف غذاهایی که آنها را کم کالری می پنداریم زودتر گرسنه می شویم. این فهرست و مثال های تامل برانگیز در کتاب رابسن ادامه دارد و البته به جاهای حساسی می رسد.پژوهش های زیادی نشان داده اند که استرس، تروما و وقایع ناگوار کودکی و زندگی بر سلامت روان و جسم ما اثر می گذارند. حال چقدر این بدلیل اثر مستقیم این اتفاقات است و چه میزان ناشی از باور افراد به اثرات مخرب این اتفاقات است؟ سوالی بسیار جدی که پاسخ مناسب را می طلبد. اگر بخش عمده ایی از عوارض به باور افراد بازگردد، حساس کردن انسان ها به این ارتباط در عمل به تشدید مشکلاتشان منجر خواهد شد! اگر انتظار داشته باشیم که فشارهای روزمره و استرس های زندگی به بیماری منجر شوند یا اصولاً مبتلا به بیماری خاصی هستیم که سیر ناخوشایندی دارد، در اینصورت آیا بیشتر متحمل عوارض نخواهیم شد؟
--------------------
azarakhsh_mokri #masculinity #feminism #social_conflict #psychology #ADHD
#آذرخش_مکری #معرفی_کتاب #مردسالاری #فمینیسم #طبقه_متوسط #افت_تحصیلی #آسیبهای_روانی
نویسنده: دیوید رابسن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/OH1gFi-pgZg?si=Hz_2nE6lZ_nkUNlR
------------ معرفی کتاب -----------
"اثر انتظار" آخرین کتاب دیوید رابسن نویسنده و ژورنالیست انگلیسی است که پیش تر در همین صفحه، کتاب "تله هوش" او را معرفی کرده ام. اساس این کتاب خواندنی بر یافته یا نکته بسیار جالب و اثبات شده ایی در پزشکی وعلوم رفتاری استوار است: باورها و انتظارات ما تبعات جدی دارند و می توانند بر سلامت جسمی و روانی ما اثر بگذارند. اگر انتظار دارید که دارو یا ماده ایی برای بدن یا بیماری خاصی مفید است، مصرف آن تا حدودی به کاهش آن بیماری منجر خواهد شد. این همان اثر دارونما یا پلاسبو است. جالب اینکه حتی اگر مطلع شوید که آن ماده صرفاً یک دارونماست، کماکان اثرات مفید آن پدیدار خواهد شد. عجیب تر آنکه طی سال های اخیر قدرت دارونمایی ترکیبات افزایش قابل توجه ایی یافته اند به گونه ایی که در بسیاری موارد به داروی اصلی نزدیک شده اند. .
مسئله به اینجا ختم نمی شود. اگرانتظار داشته باشیم دارو، ماده یا عملی برای ما مضر است، اثرات زیانبار قابل توجهی که به آن اثر نوسیبو می گویند، بوجود می آیند: بیمارانی که از عارضه جانبی احتمالی یک دارو مطلع شدند، بعد از مصرف آن به مراتب اثرات بیشتری را تجربه می کنند. هرگونه تغییر توجیه نشده در ظاهر یا بسته بندی داروبه افزایش چند ده یا صد برابری شکایات منجر می شود. در افرادی که اعتقاد داشتند ضربه به سر باعث عوارض ناگواری می شود، بعد از سانحه از علائم شدیدتری رنج بردند. بعد از مصرف غذاهایی که آنها را کم کالری می پنداریم زودتر گرسنه می شویم. این فهرست و مثال های تامل برانگیز در کتاب رابسن ادامه دارد و البته به جاهای حساسی می رسد.
پژوهش های زیادی نشان داده اند که استرس، تروما و وقایع ناگوار کودکی و زندگی بر سلامت روان و جسم ما اثر می گذارند. حال چقدر این بدلیل اثر مستقیم این اتفاقات است و چه میزان ناشی از باور افراد به اثرات مخرب این اتفاقات است؟ سوالی بسیار جدی که پاسخ مناسب را می طلبد. اگر بخش عمده ایی از عوارض به باور افراد بازگردد، حساس کردن انسان ها به این ارتباط در عمل به تشدید مشکلاتشان منجر خواهد شد! اگر انتظار داشته باشیم که فشارهای روزمره و استرس های زندگی به بیماری منجر شوند یا اصولاً مبتلا به بیماری خاصی هستیم که سیر ناخوشایندی دارد، در اینصورت آیا بیشتر متحمل عوارض نخواهیم شد؟
--------------------
azarakhsh_mokri #masculinity #feminism #social_conflict #psychology #ADHD
#آذرخش_مکری #معرفی_کتاب #مردسالاری #فمینیسم #طبقه_متوسط #افت_تحصیلی #آسیبهای_روانی
نویسنده: ریچارد ریوز
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/13k7zfXqkiI?si=HJR1H4PId0q27aXG
------------ معرفی کتاب ----------- آخرین کتاب ریچارد ریوز نویسنده و پژوهشگر موسسهی بروکینگز واشینگتن است. ابتدا بهدلیلی که ممکن است بحث های آن باعث سوتفاهم و برداشتهای تند جانبدارانه شود، قصد معرفی این کتاب را نداشتم اما پس از آنکه در میانهی کتاب به جملهی تاثیرگذاری از دانیل اشوامنتال فعال سیاسی و اجتماعی برخوردم که می گفت: "قانون آهنین سیاست این است که اگر مشکلات واقعی در جامعه باشند و گروههای مسئول به آنها نپردازند، گروههای غیرمسئول به آنها خواهند پرداخت" تصمیم به ارائه آن گرفتم.این کتاب که اتفاقاً بنظرم بسیار آموزنده و تامل برانگیز است به این نکته اشاره دارد که طی چهار دههی گذشته تقریباً در تمامی کشورهای مرفه درصد دانشجویان دختر به طرز چشمگیری از پسران پیشیگرفته است. تا اینجای کار جای هیچ ناراحتی و نگرانی نیست اما نکته این است که این رشد دختران فقط به دلیل سعی و تلاش ارزشمند ایشان نیست بلکه بخشی ناشی از نوعی افول، سرخوردگی و ناتوانی پسران و بیعلاقگی آنان به مشارکت در امور اجتماعی و افزایش نوعی در خودرفتگی است؛ بااینحال سیاستمداران محافظه کار افراطی سعی دارند اِشغال فرصتها توسط زنان، کاهش ارزشهای مردسالاری و رشد افکار فمینیستی را علت این تحول معرفی کرده و جهت اهداف خود بهره برداری کنند.تعداد پسرانی که انگیزه تحصیل، رقابت شغلی و میل به تشکیل خانواده را از دست داده و به دامن مواد، بازیهای کامپیوتری و قالب خود تشخیصداده ی ای دی اچ دی! پناه بردهاند رو به فزونی است.کتاب به بررسی جالبی از دلایل احتمالی این روند میپردازد که کاهش مشاغل نیازمند توان بدنی مردانه و به اصطلاح زنانه شدن ماهیت کار، انقلاب رباتیک و هوش مصنوعی و همچنین آسیب پذیرتر شدن پسران دارای بیش فعالی و آستانه توجه و تمرکز پایین به دلیل تغییر ماهیت مدارس و مراکز آموزشی، از آن جمله اند.افزایش اختلاف طبقاتی و فاصله درآمد مشاغل، ناتوانی مردان در اتخاذ نقش های دو یا چندگانه اجتماعی و عاطفی، تفاوت های زیستی در آسیب پذیری به استرس، تاثیر پذیری بیشتر از زندگی در محلات پر دردسر، نقش کمرنگ تر پدران در خانواده و حتی شیوع بازی های کامپیوتری از موارد دیگری هستند که به آنها اشاره شده است.در بررسی کتاب مرگ های ناامیدی به برخی از این مسائل اشاره کردم و در روزهای آینده بیشتر به این کتاب و به اصطلاح بحران پسران خواهم پرداخت.
--------------------
azarakhsh_mokri #masculinity #feminism #social_conflict #psychology #ADHD
#آذرخش_مکری #معرفی_کتاب #مردسالاری #فمینیسم #طبقه_متوسط #افت_تحصیلی #آسیبهای_روانی
نویسنده: ریچارد ریوز
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/eVH9Zgv5SXo?si=Pm2IwjnvsTKo2GgR
------------ معرفی کتاب -----------
آخرین کتاب ریچارد ریوز نویسنده و پژوهشگر موسسهی بروکینگز واشینگتن است. ابتدا بهدلیلی که ممکن است بحث های آن باعث سوتفاهم و برداشتهای تند جانبدارانه شود، قصد معرفی این کتاب را نداشتم اما پس از آنکه در میانهی کتاب به جملهی تاثیرگذاری از دانیل اشوامنتال فعال سیاسی و اجتماعی برخوردم که می گفت: "قانون آهنین سیاست این است که اگر مشکلات واقعی در جامعه باشند و گروههای مسئول به آنها نپردازند، گروههای غیرمسئول به آنها خواهند پرداخت" تصمیم به ارائه آن گرفتم.
این کتاب که اتفاقاً بنظرم بسیار آموزنده و تامل برانگیز است به این نکته اشاره دارد که طی چهار دههی گذشته تقریباً در تمامی کشورهای مرفه درصد دانشجویان دختر به طرز چشمگیری از پسران پیشیگرفته است. تا اینجای کار جای هیچ ناراحتی و نگرانی نیست اما نکته این است که این رشد دختران فقط به دلیل سعی و تلاش ارزشمند ایشان نیست بلکه بخشی ناشی از نوعی افول، سرخوردگی و ناتوانی پسران و بیعلاقگی آنان به مشارکت در امور اجتماعی و افزایش نوعی در خودرفتگی است؛ بااینحال سیاستمداران محافظه کار افراطی سعی دارند اِشغال فرصتها توسط زنان، کاهش ارزشهای مردسالاری و رشد افکار فمینیستی را علت این تحول معرفی کرده و جهت اهداف خود بهره برداری کنند.
تعداد پسرانی که انگیزه تحصیل، رقابت شغلی و میل به تشکیل خانواده را از دست داده و به دامن مواد، بازیهای کامپیوتری و قالب خود تشخیص
داده ی ای دی اچ دی! پناه بردهاند رو به فزونی است.
کتاب به بررسی جالبی از دلایل احتمالی این روند میپردازد که کاهش مشاغل نیازمند توان بدنی مردانه و به اصطلاح زنانه شدن ماهیت کار، انقلاب رباتیک و هوش مصنوعی و همچنین آسیب پذیرتر شدن پسران دارای بیش فعالی و آستانه توجه و تمرکز پایین به دلیل تغییر ماهیت مدارس و مراکز آموزشی، از آن جمله اند.
افزایش اختلاف طبقاتی و فاصله درآمد مشاغل، ناتوانی مردان در اتخاذ نقش های دو یا چندگانه اجتماعی و عاطفی، تفاوت های زیستی در آسیب پذیری به استرس، تاثیر پذیری بیشتر از زندگی در محلات پر دردسر، نقش کمرنگ تر پدران در خانواده و حتی شیوع بازی های کامپیوتری از موارد دیگری هستند که به آنها اشاره شده است.
در بررسی کتاب مرگ های ناامیدی به برخی از این مسائل اشاره کردم و در روزهای آینده بیشتر به این کتاب و به اصطلاح بحران پسران خواهم پرداخت.
--------------------
azarakhsh_mokri #masculinity #feminism #social_conflict #psychology #ADHD
#آذرخش_مکری #معرفی_کتاب #مردسالاری #فمینیسم #طبقه_متوسط #افت_تحصیلی #آسیبهای_روانی
نویسنده: اندی کلارک
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/gFQZqTFxuww?si=9-K9I_s1L_gDgMar
------------ معرفی کتاب ----------- "ماشین تجربه" آخرین اثر خواندنی و بسیار آموزنده اندی کلارک فیلسوف انگلیسی است. کلارک در این کتاب به بررسی اجمالی و جذابی از نظریه ایی معاصر درباره چگونگی کارکرد مغز و ذهن بعنوان ماشین های پیش بینی کننده می پردازد. از دیر باز اینگونه تصور می شد که مغز به کمک حواس محیطی، محرکهای بیرونی و بدنی را درک کرده و با تلفیق آورده های حسی و ادراکی به یک جمع بندی درباره انچه در اطراف می گذرد، می رسد. اما پژوهش های متعددی که ابتدا در حوزه بینایی و سپس در سایر حواس صورت گرفتند نشان دادند که کارکرد مغز بیشتر اینگونه است که با تکیه بر تجارب قبلی ابتدا "حدس ها و پیش بینی هایی" را مطرح می کند و سپس این حدس ها را با تلفیق اطلاعات رسیده از حواس محک می زند. اگر حدس درست بود بر خزانه تجربه می افزاید و اگر اشتباه صورت گرفته بود به اصلاح خطا اقدام می کند. به این مسئله "پردازش پیش بینی کننده" می گویند. بعنوان مثال وقتی چند لکه در میان برگها می بینید با توجه به تجربه قبلی اندوخته در طی عمر و موقعیت مکانی و زمانی و هیجانی، مغز ما سریعاً تخمینی مبنی بر اینکه آن لکه ها یک چهره، جاندار یا تکه سنگ هستند می رسد و جهت رد یا تایید پیش بینی خود اقدام می کند. به این ترتیب بسیاری از خطاهای بینایی جالبی که در کتاب به آنها اشاره شده قابل تفسیر می شوند. اما هیجان کتاب از اینجا ادامه می یابد که این روش فقط مختص بینایی یا شنوایی نیست بلکه ما در درک هیجانات و حالات روانی خود و همچنین بیمارگونه یا طبیعی دانستن حالات درونی نیز از همین نوع پردازش استفاده می کنیم. بعنوان مثال وقتی متوجه ضربان بالاتر قلب می شویم با اتکا به استنتاج آماری از گذشته و تلفیق نشانه های محیطی و باورهای فرهنگی درباره نوع هیجان خود و طبیعی یا غیرطبیعی بودن آن آگاه می شویم یا بهتر بگویم آگاهی می سازیم. همچنین در پزشکی انبوهی از مراجعان وجود دارند که از دردهای مزمن، خستگی یا اشکال تنفسی یا گوارشی رنج می برند و نتایج معاینات گسترده، مشکل مشخص بدنی برای ایشان پیدا نمی کنند. در اینگونه موارد به اصطلاح گفته می شود که "مشکل عصبی" است بدون آنکه تفسیر بیشتری ارائه گردد. کلارک معتقد است که بکمک این دیدگاه درباره کارکرد مغز می توان اینگونه بیماری ها را بهتر فهمید و توضیح داد. امیدوارم که هفته آینده توضیح مبسوط این کتاب را در تلگرام و یوتیوب خدمت علاقمندان ارائه نمایم.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: اندی کلارک
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/x47UTOzShlA
------------ معرفی کتاب ----------- "ماشین تجربه" آخرین اثر خواندنی و بسیار آموزنده اندی کلارک فیلسوف انگلیسی است. کلارک در این کتاب به بررسی اجمالی و جذابی از نظریه ایی معاصر درباره چگونگی کارکرد مغز و ذهن بعنوان ماشین های پیش بینی کننده می پردازد. از دیر باز اینگونه تصور می شد که مغز به کمک حواس محیطی، محرکهای بیرونی و بدنی را درک کرده و با تلفیق آورده های حسی و ادراکی به یک جمع بندی درباره انچه در اطراف می گذرد، می رسد. اما پژوهش های متعددی که ابتدا در حوزه بینایی و سپس در سایر حواس صورت گرفتند نشان دادند که کارکرد مغز بیشتر اینگونه است که با تکیه بر تجارب قبلی ابتدا "حدس ها و پیش بینی هایی" را مطرح می کند و سپس این حدس ها را با تلفیق اطلاعات رسیده از حواس محک می زند. اگر حدس درست بود بر خزانه تجربه می افزاید و اگر اشتباه صورت گرفته بود به اصلاح خطا اقدام می کند. به این مسئله "پردازش پیش بینی کننده" می گویند. بعنوان مثال وقتی چند لکه در میان برگها می بینید با توجه به تجربه قبلی اندوخته در طی عمر و موقعیت مکانی و زمانی و هیجانی، مغز ما سریعاً تخمینی مبنی بر اینکه آن لکه ها یک چهره، جاندار یا تکه سنگ هستند می رسد و جهت رد یا تایید پیش بینی خود اقدام می کند. به این ترتیب بسیاری از خطاهای بینایی جالبی که در کتاب به آنها اشاره شده قابل تفسیر می شوند. اما هیجان کتاب از اینجا ادامه می یابد که این روش فقط مختص بینایی یا شنوایی نیست بلکه ما در درک هیجانات و حالات روانی خود و همچنین بیمارگونه یا طبیعی دانستن حالات درونی نیز از همین نوع پردازش استفاده می کنیم. بعنوان مثال وقتی متوجه ضربان بالاتر قلب می شویم با اتکا به استنتاج آماری از گذشته و تلفیق نشانه های محیطی و باورهای فرهنگی درباره نوع هیجان خود و طبیعی یا غیرطبیعی بودن آن آگاه می شویم یا بهتر بگویم آگاهی می سازیم. همچنین در پزشکی انبوهی از مراجعان وجود دارند که از دردهای مزمن، خستگی یا اشکال تنفسی یا گوارشی رنج می برند و نتایج معاینات گسترده، مشکل مشخص بدنی برای ایشان پیدا نمی کنند. در اینگونه موارد به اصطلاح گفته می شود که "مشکل عصبی" است بدون آنکه تفسیر بیشتری ارائه گردد. کلارک معتقد است که بکمک این دیدگاه درباره کارکرد مغز می توان اینگونه بیماری ها را بهتر فهمید و توضیح داد. امیدوارم که هفته آینده توضیح مبسوط این کتاب را در تلگرام و یوتیوب خدمت علاقمندان ارائه نمایم.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: سیمون بارون-کوهن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/P41e1dRQqsc
------------ معرفی کتاب ----------- نظریهایی در باب اختراعات بشری" از جمله کتابهای اخیر سیمون بارون-کوهن استاد روانشناسی رشدی دانشگاه کمبریج است. بارون-کوهن حدود سه دهه است که درباره اختلال اوتیسم پژوهش می کند و از جمله نظریهپردازان مشهور این حوزه است. او برای مخاطب فارسی زبان نیز شناخته شده است و ترجمه چند کتاب از وی با نامهای "شناخت شرارت بشر" و "زن چیست؟ مرد کیست؟" به چاپ رسیده است. در کتاب الگویابان او به جمع بندی پژوهشهای خود درباره به اصطلاح انواع مغزها می پردازد. او مدعی است که مغز انسان هوشمند در دو محور به توانمندیهای مهمی رسیده است: از یکسو قدرت نوعی خواندن ذهن دیگران و درک نیات و عواطف و حالات هیجانی ایشان و از سوی دیگر توان استدلال درباره وقایع فیزیکی جهان پیرامون و کشف روابط علّی و معلولی در آن. به مورد اول توانایی همدلی و به مورد دوم مکانیسم سیستمسازی می گوید. به اعتقاد اون مکانیسم سیستمسازی مسئول اکتشافات و اختراعات است. افرادی که در آنها این مکانیسم رشد زیادی دارد مشاهدهگران دقیق جهان هستند، علاقه مفرط به طبقه بندی و آزمایش دارند، مکرر درباره علت رخدادها سوال میکنند، اشتغال زیادی با اعداد و محاسبات دارند و میتوانند فارغ از روابط انسانی و عاطفی ساعتها تا سالها برروی پدیدههای مکانیکی تامل و اندیشه کنند. این توانمندی بدون عارضه و هزینه نیست و این افراد در روابط عاطفی و هیجانی ضعیف بوده و آسیب پذیرترند. همچنین گاهی پرسشگری افراطی آنها و تمرکز بی وقفه بر روی برخی مسائل تکراری باعت نوعی جمود شناختی و سرسختی و یکدندگی می شود. بعلاوه بنابر ادعای او منتهیالیه این توانمندی می تواند به اختلال اوتیسم ختم گردد. این ادعای بارون-کوهن چه درست و چه نادرست طرفداران و مخالفان جدی پیدا کرده است. حتی چالشیتر اینکه او مدعی است که نظام سیستمسازی با تستوسترون و مغز مردانه مرتبط تر است. آیا بین سرسختی که در کتاب تاد کشدن به آن پرداختیم و یکدندگی اوتیستیک شباهتی وجود دارد؟ آیا افراد علاقمند به علوم بویژه علوم پایه و فنی و همچنین دانشمندان و مخترعان در مقایسه با دیگران صفات اوتیستیک بیشتری دارند و در حوزه همدلی و هیجانی دچار اشکال هستند؟ آیا بین نبوغ علمی و ریاضی و صفات اوتیستیک قرابتی هست؟ آیا علاقه پسران به مسائل فنی، مهندسی و مکانیکی از این گرایش نشات میگیرد؟ چرا صفات اوتیستیک در مردان شیوع بیشتری دارد؟ اینها همگی سوالاتی هستند که در جلسات آینده به نقد و بررسی آنها خواهم پرداخت.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: سیمون بارون-کوهن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/ctXhW8bMGVs
------------ معرفی کتاب ----------- نظریهایی در باب اختراعات بشری" از جمله کتابهای اخیر سیمون بارون-کوهن استاد روانشناسی رشدی دانشگاه کمبریج است. بارون-کوهن حدود سه دهه است که درباره اختلال اوتیسم پژوهش می کند و از جمله نظریهپردازان مشهور این حوزه است. او برای مخاطب فارسی زبان نیز شناخته شده است و ترجمه چند کتاب از وی با نامهای "شناخت شرارت بشر" و "زن چیست؟ مرد کیست؟" به چاپ رسیده است. در کتاب الگویابان او به جمع بندی پژوهشهای خود درباره به اصطلاح انواع مغزها می پردازد. او مدعی است که مغز انسان هوشمند در دو محور به توانمندیهای مهمی رسیده است: از یکسو قدرت نوعی خواندن ذهن دیگران و درک نیات و عواطف و حالات هیجانی ایشان و از سوی دیگر توان استدلال درباره وقایع فیزیکی جهان پیرامون و کشف روابط علّی و معلولی در آن. به مورد اول توانایی همدلی و به مورد دوم مکانیسم سیستمسازی می گوید. به اعتقاد اون مکانیسم سیستمسازی مسئول اکتشافات و اختراعات است. افرادی که در آنها این مکانیسم رشد زیادی دارد مشاهدهگران دقیق جهان هستند، علاقه مفرط به طبقه بندی و آزمایش دارند، مکرر درباره علت رخدادها سوال میکنند، اشتغال زیادی با اعداد و محاسبات دارند و میتوانند فارغ از روابط انسانی و عاطفی ساعتها تا سالها برروی پدیدههای مکانیکی تامل و اندیشه کنند. این توانمندی بدون عارضه و هزینه نیست و این افراد در روابط عاطفی و هیجانی ضعیف بوده و آسیب پذیرترند. همچنین گاهی پرسشگری افراطی آنها و تمرکز بی وقفه بر روی برخی مسائل تکراری باعت نوعی جمود شناختی و سرسختی و یکدندگی می شود. بعلاوه بنابر ادعای او منتهیالیه این توانمندی می تواند به اختلال اوتیسم ختم گردد. این ادعای بارون-کوهن چه درست و چه نادرست طرفداران و مخالفان جدی پیدا کرده است. حتی چالشیتر اینکه او مدعی است که نظام سیستمسازی با تستوسترون و مغز مردانه مرتبط تر است. آیا بین سرسختی که در کتاب تاد کشدن به آن پرداختیم و یکدندگی اوتیستیک شباهتی وجود دارد؟ آیا افراد علاقمند به علوم بویژه علوم پایه و فنی و همچنین دانشمندان و مخترعان در مقایسه با دیگران صفات اوتیستیک بیشتری دارند و در حوزه همدلی و هیجانی دچار اشکال هستند؟ آیا بین نبوغ علمی و ریاضی و صفات اوتیستیک قرابتی هست؟ آیا علاقه پسران به مسائل فنی، مهندسی و مکانیکی از این گرایش نشات میگیرد؟ چرا صفات اوتیستیک در مردان شیوع بیشتری دارد؟ اینها همگی سوالاتی هستند که در جلسات آینده به نقد و بررسی آنها خواهم پرداخت.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: تاد کَشدِن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در تلگرام: https://t.me/DrAzarakhshMokri/1322
------------ معرفی کتاب ----------- انسان ها موجوداتی بشدت اجتماعی هستند و در جهت پذیرفته شدن توسط جمع و اطرافیان خود تلاش فراوان بعمل می آورند. برای ایشان همنوایی و همسویی با فرمان ها و هنجارهای جمعی یک الزام بنیادین است. در اینباره بصورت مبسوط در مبحث #میراث_آیشمن صحبت کرده ام که می توانید در شبکه یوتیوب آنرا مشاهده نمایید.
با اینحال همواره افرادی نیز وجود دارند که بر استقلال فکری و رفتاری خود پافشاری می کنند و به اصطلاح برمی گزینند که خلاف جریان آب شنا کنند. این افراد دیدگاههای علمی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و یا سیاسی مسلط را به چالش کشیده و خود صاحب سبک و پیش رو فکری و هنری می شوند. ابتدا با وجود آنکه در اقلیت هستند و از سوی دیگران مورد طرد، تمسخر، سرزنش و حتی خصومت قرار می گیرند بر طریق خود مانده و چه بسا سرانجام با پذیرش تدریجی توسط دیگران خود به جریان حاکم و مسلط تبدیل می شوند.
در این کتاب تاد کَشدِن، استاد روانشناسی دانشگاه جورج می سن ویرجینیا سعی دارد به تحلیل و توضیح رفتار و شخصیت این افراد و عوامل موفقیت و شکست آنها بپردازد که البته اقدامی بس دشوار و پیچیده است.
او کتاب خود را با مورد چارلز داروین آغاز می کند. قبل از او در طی تاریخ بیش از سی نفر شخصیت برجسته به مسئله تحول گونه ها پرداخته اند ولی یا موفقیتی بدست نیاوردند یا سرانجام تسلیم مخالفت ها شدند. چه چیز به پایداری داروین بر اندیشه های خود کمک کرد؟ در مقابل ایگناس فیلیپ زملوایس که در تاریخ به حامی مادران شهرت یافته است در ارائه ادعاهای صحیح خود درباره تب زایمان ناکام ماند و شوربختانه در بیمارستان روانپزشکی در حالت طرد و سرخوردگی جان سپرد.
کشدن مدعی است که بین پافشاری هوشمندانه و موفق بر موضع خود و سرسختی و لجاجت کور و فرسوده کننده تفاوت های عمده ایی وجود دارد که طی سال های اخیر علوم رفتاری بسیاری از آنها را آشکار ساخته است.
بعنوان مثال بخش عمده ایی از این "شناگری موفق" نه ناشی از شخصیت فرد بلکه برخاسته از تعامل جالب و سازنده او با یاران و هم سویان از یکطرف و مخالفان از سوی دیگر است.
کتاب به پژوهش های کلیدی متعدد و جالبی اشاره دارد از تاثیر اقلیت های به ظاهر نامربوط در پژوهش های کلاسیک سرژ موسکویچی تا چگونگی نیازردن اخلاقی مخالفان که هرکدام بحث فراوان خود را می طلبد. به همین دلیل سعی دارم بسیاری از این یافته ها را در قالب چند مبحث در طی روزهای آینده خدمت علاقمندان ارائه نمایم.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: تاد کَشدِن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/-6U0mBI1efY
------------ معرفی کتاب ----------- انسان ها موجوداتی بشدت اجتماعی هستند و در جهت پذیرفته شدن توسط جمع و اطرافیان خود تلاش فراوان بعمل می آورند. برای ایشان همنوایی و همسویی با فرمان ها و هنجارهای جمعی یک الزام بنیادین است. در اینباره بصورت مبسوط در مبحث #میراث_آیشمن صحبت کرده ام که می توانید در شبکه یوتیوب آنرا مشاهده نمایید.
با اینحال همواره افرادی نیز وجود دارند که بر استقلال فکری و رفتاری خود پافشاری می کنند و به اصطلاح برمی گزینند که خلاف جریان آب شنا کنند. این افراد دیدگاههای علمی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و یا سیاسی مسلط را به چالش کشیده و خود صاحب سبک و پیش رو فکری و هنری می شوند. ابتدا با وجود آنکه در اقلیت هستند و از سوی دیگران مورد طرد، تمسخر، سرزنش و حتی خصومت قرار می گیرند بر طریق خود مانده و چه بسا سرانجام با پذیرش تدریجی توسط دیگران خود به جریان حاکم و مسلط تبدیل می شوند.
در این کتاب تاد کَشدِن، استاد روانشناسی دانشگاه جورج می سن ویرجینیا سعی دارد به تحلیل و توضیح رفتار و شخصیت این افراد و عوامل موفقیت و شکست آنها بپردازد که البته اقدامی بس دشوار و پیچیده است.
او کتاب خود را با مورد چارلز داروین آغاز می کند. قبل از او در طی تاریخ بیش از سی نفر شخصیت برجسته به مسئله تحول گونه ها پرداخته اند ولی یا موفقیتی بدست نیاوردند یا سرانجام تسلیم مخالفت ها شدند. چه چیز به پایداری داروین بر اندیشه های خود کمک کرد؟ در مقابل ایگناس فیلیپ زملوایس که در تاریخ به حامی مادران شهرت یافته است در ارائه ادعاهای صحیح خود درباره تب زایمان ناکام ماند و شوربختانه در بیمارستان روانپزشکی در حالت طرد و سرخوردگی جان سپرد.
کشدن مدعی است که بین پافشاری هوشمندانه و موفق بر موضع خود و سرسختی و لجاجت کور و فرسوده کننده تفاوت های عمده ایی وجود دارد که طی سال های اخیر علوم رفتاری بسیاری از آنها را آشکار ساخته است.
بعنوان مثال بخش عمده ایی از این "شناگری موفق" نه ناشی از شخصیت فرد بلکه برخاسته از تعامل جالب و سازنده او با یاران و هم سویان از یکطرف و مخالفان از سوی دیگر است.
کتاب به پژوهش های کلیدی متعدد و جالبی اشاره دارد از تاثیر اقلیت های به ظاهر نامربوط در پژوهش های کلاسیک سرژ موسکویچی تا چگونگی نیازردن اخلاقی مخالفان که هرکدام بحث فراوان خود را می طلبد. به همین دلیل سعی دارم بسیاری از این یافته ها را در قالب چند مبحث در طی روزهای آینده خدمت علاقمندان ارائه نمایم.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: دیوید یادن و اندرو نیوبرگ
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/-6U0mBI1efY
------------ معرفی کتاب ----------- کتاب تنوع تجربه های معنوی و روحانی کتاب اخیر دیوید یادن پژوهشگر مرکز آگاهی دانشگاه جانزهاپکینز و اندرو نیوبرگ پژوهشگر طب جامع نگر است. چندی پیش در معرفی کتاب "حیرت" اشاره کردم که بسیاری از انسان ها در مواجه شدن با عظمت طبیعت یا شکوه رفتارهای اخلاقی و جمعی، موسیقی و هنر ناب، اکتشافات ژرف و مرگ و تولد و بسیاری امور دیگر نوعی حالات هیجانی متعالی و پیچیده را تجربه می کنند که حیرت و بهت از جمله آنهاست. این هیجانات نقش متحول کننده دارند و به افزایش حس نوع دوستی، همدلی و همبستگی منجر می شوند. در کتاب فعلی این هیجانات با جزییات بیشتر مورد بحث قرار گرفته اند: احساس نوعی معنا یا برگزیدگی در اتفاقات روزمره یا نوعی آگاه شدن شهودی به وقایع از جمله احساسات و تجارب فراگیر در افراد بشر است. همچنین در مواجه شدن با مرگ و احتمال آسیب شدید نیز افراد با تجربه های ناآشنا ولی گاهی آرامبخش و متعالی مواجه می شوند. پژوهش ها نشان داده اند که برخی افراد بیش از سایرین مستعد این حالات هستند. همچنین تایید یا مخالفت فرهنگها و آموزه های شخصی بر تشدید یا حذف این تجارب تاثیر دارند. علوم رفتاری، روانشناسی و روانپزشکی در قرن جدید مجدداً به مطالعه این حالات توجه بیشتری مبذول داشته اند. بخصوص که گاهی حتی یکبار تجربه حالات مذکور با تاثیرات فراگیر و طولانی مدتی بر خلق، رفتار و حس شادکامی افراد همراه است. آیا این حالات می توانند نقش درمانی داشته باشند؟ چگونه می توان آنها را ایجاد یا در جهت کمک به افراد مورد استفاده قرار داد؟ ایا ترکیبات شیمیایی قادر به تسهیل آنها هستند؟ چرا برخی افراد در وقایع زندگی نوعی معنا یا رازآلودگی می یابند؟ این کتاب که بیشتر شبیه یک درسنامه جامع با آمار، جداول و مستندات متعدد است تا حدی به این مسائل می پردازد.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: دیوید یادن و اندرو نیوبرگ
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/faSK3RSpHjY
------------ معرفی کتاب -----------
کتاب تنوع تجربه های معنوی و روحانی کتاب اخیر دیوید یادن پژوهشگر مرکز آگاهی دانشگاه جانزهاپکینز و اندرو نیوبرگ پژوهشگر طب جامع نگر است.
چندی پیش در معرفی کتاب "حیرت" اشاره کردم که بسیاری از انسان ها در مواجه شدن با عظمت طبیعت یا شکوه رفتارهای اخلاقی و جمعی، موسیقی و هنر ناب، اکتشافات ژرف و مرگ و تولد و بسیاری امور دیگر نوعی حالات هیجانی متعالی و پیچیده را تجربه می کنند که حیرت و بهت از جمله آنهاست. این هیجانات نقش متحول کننده دارند و به افزایش حس نوع دوستی، همدلی و همبستگی منجر می شوند.
در کتاب فعلی این هیجانات با جزییات بیشتر مورد بحث قرار گرفته اند: احساس نوعی معنا یا برگزیدگی در اتفاقات روزمره یا نوعی آگاه شدن شهودی به وقایع از جمله احساسات و تجارب فراگیر در افراد بشر است. همچنین در مواجه شدن با مرگ و احتمال آسیب شدید نیز افراد با تجربه های ناآشنا ولی گاهی آرامبخش و متعالی مواجه می شوند.
پژوهش ها نشان داده اند که برخی افراد بیش از سایرین مستعد این حالات هستند. همچنین تایید یا مخالفت فرهنگها و آموزه های شخصی بر تشدید یا حذف این تجارب تاثیر دارند.
علوم رفتاری، روانشناسی و روانپزشکی در قرن جدید مجدداً به مطالعه این حالات توجه بیشتری مبذول داشته اند. بخصوص که گاهی حتی یکبار تجربه حالات مذکور با تاثیرات فراگیر و طولانی مدتی بر خلق، رفتار و حس شادکامی افراد همراه است.
آیا این حالات می توانند نقش درمانی داشته باشند؟ چگونه می توان آنها را ایجاد یا در جهت کمک به افراد مورد استفاده قرار داد؟ ایا ترکیبات شیمیایی قادر به تسهیل آنها هستند؟ چرا برخی افراد در وقایع زندگی نوعی معنا یا رازآلودگی می یابند؟
این کتاب که بیشتر شبیه یک درسنامه جامع با آمار، جداول و مستندات متعدد است تا حدی به این مسائل می پردازد.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: دیوید یادن و اندرو نیوبرگ
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/c8fFDK0HidA
------------ معرفی کتاب ----------- کتاب تنوع تجربه های معنوی و روحانی کتاب اخیر دیوید یادن پژوهشگر مرکز آگاهی دانشگاه جانزهاپکینز و اندرو نیوبرگ پژوهشگر طب جامع نگر است. چندی پیش در معرفی کتاب "حیرت" اشاره کردم که بسیاری از انسان ها در مواجه شدن با عظمت طبیعت یا شکوه رفتارهای اخلاقی و جمعی، موسیقی و هنر ناب، اکتشافات ژرف و مرگ و تولد و بسیاری امور دیگر نوعی حالات هیجانی متعالی و پیچیده را تجربه می کنند که حیرت و بهت از جمله آنهاست. این هیجانات نقش متحول کننده دارند و به افزایش حس نوع دوستی، همدلی و همبستگی منجر می شوند. در کتاب فعلی این هیجانات با جزییات بیشتر مورد بحث قرار گرفته اند: احساس نوعی معنا یا برگزیدگی در اتفاقات روزمره یا نوعی آگاه شدن شهودی به وقایع از جمله احساسات و تجارب فراگیر در افراد بشر است. همچنین در مواجه شدن با مرگ و احتمال آسیب شدید نیز افراد با تجربه های ناآشنا ولی گاهی آرامبخش و متعالی مواجه می شوند. پژوهش ها نشان داده اند که برخی افراد بیش از سایرین مستعد این حالات هستند. همچنین تایید یا مخالفت فرهنگها و آموزه های شخصی بر تشدید یا حذف این تجارب تاثیر دارند. علوم رفتاری، روانشناسی و روانپزشکی در قرن جدید مجدداً به مطالعه این حالات توجه بیشتری مبذول داشته اند. بخصوص که گاهی حتی یکبار تجربه حالات مذکور با تاثیرات فراگیر و طولانی مدتی بر خلق، رفتار و حس شادکامی افراد همراه است. آیا این حالات می توانند نقش درمانی داشته باشند؟ چگونه می توان آنها را ایجاد یا در جهت کمک به افراد مورد استفاده قرار داد؟ ایا ترکیبات شیمیایی قادر به تسهیل آنها هستند؟ چرا برخی افراد در وقایع زندگی نوعی معنا یا رازآلودگی می یابند؟ این کتاب که بیشتر شبیه یک درسنامه جامع با آمار، جداول و مستندات متعدد است تا حدی به این مسائل می پردازد.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: داکر کلتنر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب: https://youtu.be/tAIUEqnDayU
---------
معرفی کتاب:
از کلتنر کتاب "تناقض قدرت" را پیش تر در اردیبهشت سال گذشته معرفی کردم. او استاد روانشناسی دانشگاه برکلی است.
حیرت را جهت ترجمه لغت (اُو) بکار برده ام که البته معادل دقیقی نیست. شاید هم بتوان از واژه "شگفتی" استفاده کرد. نمی دانم آیا واژه بهتری یافت می شود یا نه. در هر حال آن عبارت است از هیجانی که هنگام مواجه شدن با رازی عظیم در ما بوجود می آید. بودن در حضور موجودی سترگ و رازآلود که به ما احساس کوچکی داده و درک ما از جهان را تعالی می بخشد.
از جمله مواردی که منجر به این حس در ما می شوند به گفته کلتنر می توان به برخورد با زیبایی اخلاقی، جوشش و خیزش های گروهی، صحنه هایی از عظمت طبیعت، موسیقی، طراحی ها و شاهکارهای بصری، اماکن و لحظات روحانی و مذهبی، مواجه شدن با مرگ یا تولد و نوزایی و بالاخره کشف و شهود اشاره کرد. او از این هشت حالت بعنوان هشت شگفتی زندگی یاد می کند.
این هیجان گاهی با نوع خاصی از اشک ریزش هم همراه است; نوعی اشک شوق در مشاهده عظمت. وقتی شجاعت، از خود گذشتگی یا بخشندگی دیگران را می بینیم یا در مقابل آبشار یا قله ایی بزرگ قرار می گیریم یا نوزادی به زندگی ما پا می گذارد آنرا تجربه می کنم. جالب اینکه به ادعای جین گودال، شامپانزه ها هم با مشاهده آبشار به این حالت که آنرا "نمایش های آبشار" می نامد، دچار می شوند.
کلتنر با توصیه پل اکمان هیجان شناس مشهور به مطالعه حیرت رو می اورد و طی دو دهه اخیر پژوهش های جالبی در اینباره انجام داده است.
تجربه حیرت و لو به اندازه چند دقیقه در هفته از ما انسانی بخشنده تر و از نظر روانی پایدارتر و سالم تر می سازد. انسان ها بعد از آن، خود را کوچکتر می بینند که منجر به فروتنی و حس همدلی بیشتر در ایشان می گردد. همبستگی گروهی افزایش می یابد و خشم به افراد درون گروه کاهش می یابد.
این حس چرا بوجود آمده است و چه کارکردی برای بشر داشته است؟ پاسخ آنرا نمی دانیم ولی افرادی مانند کلتنر، رابین دانبار و جاناتان هایت به گونه ای اشاره دارند که این هیجانات در شکل گیری تمدن و گروههای میلیونی انسانی موثر بوده اند. آن حس جمعی یا "متعال" افراد را متحد کرده و از آنان دسته های منسجم کارآمد ساخته است.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: داکر کلتنر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در تلگرام : https://t.me/DrAzarakhshMokri/1290
---------
معرفی کتاب:
از کلتنر کتاب "تناقض قدرت" را پیش تر در اردیبهشت سال گذشته معرفی کردم. او استاد روانشناسی دانشگاه برکلی است.
حیرت را جهت ترجمه لغت (اُو) بکار برده ام که البته معادل دقیقی نیست. شاید هم بتوان از واژه "شگفتی" استفاده کرد. نمی دانم آیا واژه بهتری یافت می شود یا نه. در هر حال آن عبارت است از هیجانی که هنگام مواجه شدن با رازی عظیم در ما بوجود می آید. بودن در حضور موجودی سترگ و رازآلود که به ما احساس کوچکی داده و درک ما از جهان را تعالی می بخشد.
از جمله مواردی که منجر به این حس در ما می شوند به گفته کلتنر می توان به برخورد با زیبایی اخلاقی، جوشش و خیزش های گروهی، صحنه هایی از عظمت طبیعت، موسیقی، طراحی ها و شاهکارهای بصری، اماکن و لحظات روحانی و مذهبی، مواجه شدن با مرگ یا تولد و نوزایی و بالاخره کشف و شهود اشاره کرد. او از این هشت حالت بعنوان هشت شگفتی زندگی یاد می کند.
این هیجان گاهی با نوع خاصی از اشک ریزش هم همراه است; نوعی اشک شوق در مشاهده عظمت. وقتی شجاعت، از خود گذشتگی یا بخشندگی دیگران را می بینیم یا در مقابل آبشار یا قله ایی بزرگ قرار می گیریم یا نوزادی به زندگی ما پا می گذارد آنرا تجربه می کنم. جالب اینکه به ادعای جین گودال، شامپانزه ها هم با مشاهده آبشار به این حالت که آنرا "نمایش های آبشار" می نامد، دچار می شوند.
کلتنر با توصیه پل اکمان هیجان شناس مشهور به مطالعه حیرت رو می اورد و طی دو دهه اخیر پژوهش های جالبی در اینباره انجام داده است.
تجربه حیرت و لو به اندازه چند دقیقه در هفته از ما انسانی بخشنده تر و از نظر روانی پایدارتر و سالم تر می سازد. انسان ها بعد از آن، خود را کوچکتر می بینند که منجر به فروتنی و حس همدلی بیشتر در ایشان می گردد. همبستگی گروهی افزایش می یابد و خشم به افراد درون گروه کاهش می یابد.
این حس چرا بوجود آمده است و چه کارکردی برای بشر داشته است؟ پاسخ آنرا نمی دانیم ولی افرادی مانند کلتنر، رابین دانبار و جاناتان هایت به گونه ای اشاره دارند که این هیجانات در شکل گیری تمدن و گروههای میلیونی انسانی موثر بوده اند. آن حس جمعی یا "متعال" افراد را متحد کرده و از آنان دسته های منسجم کارآمد ساخته است.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #آذرخش_مکری #شگفتی #حیرت #هیجان #علوم_رفتاری
#azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #awe #sublime #psychology #psychiatry
نویسنده: جاناتان گاتشال
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/IRolh5ng200
---------
معرفی کتاب:
تناقض داستان کتابی خواندنی از جاناتان گاتشال پژوهشگر کالج واشینگتن و جفرسون است که حدود دو سال پیش چاپ شده است. گاتشال برای خواننده فارسی زبان شناخته شده است و کتاب پر فروش قبلی او بنام حیوان قصه گو توسط آقای عباس مخبر ترجمه شده است. گاتشال در این اثر جدید خود این مسئله را به بحث می گذارد که ذهن انسان و سیستم نقاد شناختی او در مقابل داستان و قصه آسیب پذیر است و براحتی تحت تاثیر قرار می گیرد. وقتی یافته ها و مطالب بصورت آمار یا گزارش علمی ارائه می شوند تاثیرپذیری کمتری دارند و سیستم شناختی در مقابل تغییر و پذیرش مقاومت می کند. اما اگر مطالب در قالب داستان یا حکایت بیان شوند که در آن نوعی عامل یا قهرمان، فرد مخالف یا ضد قهرمان و جنبه هایی حماسی وجود دارد، پذیرش و گسترش باور بطرز عجیبی تسریع می شود. به بیان دیگر "داستان سرایان بر جهان حکومت می کنند" اما چرا توانایی اطلاعات در قالب داستان بسیار مجاب کننده تر هستند؟ یکی از مسائل مرتبط پدیده ایی بنام "انتقال روایتی" است بدین معنا که هنگام شنیدن حکایت و یا قصه، فرد بسرعت در قالب شخصیت داستان قرار گرفته و نوعی تغییر سیستم شناختی صورت می گیرد. سیستم جدید از بسیاری قید و بندهای نظام انعکاسی یا تحلیلگر مصون است و یافته ها بدون آنکه فرد بخواهد پذیرفته، ضبط و حتی نشر داده می شوند. هیچ چیز غیر معصوم تر از یک داستان خوب نیست! برخی سناریوها نیز بسیار گیراتر و جذابتر از سایرین هستند: اینکه مشکلات جنبه عاملیت فردی با سوء نیت ذاتی و درونی دارند یا انسان ها همواره در وضعیت بحرانی از شر قرار دارند و نیازمند مداخله قهرمان یا قهرمانی هستند. بر اساس پژوهش ها اینگونه داستان ها مقبولیت بیشتری داشته، راحت تر در ذهن می مانند و اشتیاق افراد به اشتراک گذاری آنان بیشتر است. ادعایی که در این قالب نیز ارائه شوند کمتر نقد می شوند. در انتهای کتاب گاتشال توصیه جالبی به خوانندگان دارد: در مقابل قصه ها مقاومت کنید ولی از قصه گو نفرت پیدا نکنید و برای آرامش روح خودتان هم که شده، آنهایی را که در دام قصه ها افتاده اند، تحقیر نکنید
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri #تناقض #ضدنقیض
نویسنده: جاناتان گاتشال
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/Ynds8FWZr3U
---------
معرفی کتاب:
تناقض داستان کتابی خواندنی از جاناتان گاتشال پژوهشگر کالج واشینگتن و جفرسون است که حدود دو سال پیش چاپ شده است. گاتشال برای خواننده فارسی زبان شناخته شده است و کتاب پر فروش قبلی او بنام حیوان قصه گو توسط آقای عباس مخبر ترجمه شده است.
گاتشال در این اثر جدید خود این مسئله را به بحث می گذارد که ذهن انسان و سیستم نقاد شناختی او در مقابل داستان و قصه آسیب پذیر است و براحتی تحت تاثیر قرار می گیرد. وقتی یافته ها و مطالب بصورت آمار یا گزارش علمی ارائه می شوند تاثیرپذیری کمتری دارند و سیستم شناختی در مقابل تغییر و پذیرش مقاومت می کند. اما اگر مطالب در قالب داستان یا حکایت بیان شوند که در آن نوعی عامل یا قهرمان، فرد مخالف یا ضد قهرمان و جنبه هایی حماسی وجود دارد، پذیرش و گسترش باور بطرز عجیبی تسریع می شود. به بیان دیگر "داستان سرایان بر جهان حکومت می کنند"
اما چرا توانایی اطلاعات در قالب داستان بسیار مجاب کننده تر هستند؟ یکی از مسائل مرتبط پدیده ایی بنام "انتقال روایتی" است بدین معنا که هنگام شنیدن حکایت و یا قصه، فرد بسرعت در قالب شخصیت داستان قرار گرفته و نوعی تغییر سیستم شناختی صورت می گیرد. سیستم جدید از بسیاری قید و بندهای نظام انعکاسی یا تحلیلگر مصون است و یافته ها بدون آنکه فرد بخواهد پذیرفته، ضبط و حتی نشر داده می شوند. هیچ چیز غیر معصوم تر از یک داستان خوب نیست! برخی سناریوها نیز بسیار گیراتر و جذابتر از سایرین هستند: اینکه مشکلات جنبه عاملیت فردی با سوء نیت ذاتی و درونی دارند یا انسان ها همواره در وضعیت بحرانی از شر قرار دارند و نیازمند مداخله قهرمان یا قهرمانی هستند. بر اساس پژوهش ها اینگونه داستان ها مقبولیت بیشتری داشته، راحت تر در ذهن می مانند و اشتیاق افراد به اشتراک گذاری آنان بیشتر است. ادعایی که در این قالب نیز ارائه شوند کمتر نقد می شوند.
در انتهای کتاب گاتشال توصیه جالبی به خوانندگان دارد: در مقابل قصه ها مقاومت کنید ولی از قصه گو نفرت پیدا نکنید و برای آرامش روح خودتان هم که شده، آنهایی را که در دام قصه ها افتاده اند، تحقیر نکنید
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
ریشههای پنهان فریبکاری، آزار و تعرضهای جنسی
نویسنده: دیوید باس
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/fvh4VXbsOTw
---------
معرفی کتاب:
"وقتی مردان بد رفتار می کنند: ریشه های پنهان فریبکاری، آزار و تعرض های جنسی" آخرین اثر دیوید باس روانشناس مشهور تکاملی و استاد دانشگاه تگزاس است. این کتاب که حدود دو سال پیش به چاپ رسیده است به نام "مردان بد" هم معروف است. طی دو دهه اخیر دیوید باس و نظریات او تاثیر مهمی در محافل علوم رفتاری، روانشناسی و روانپزشکی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و حتی فلسفه داشته است. او مولف چندین کتاب پر فروش مانند "هیجان خطرناک"، "تکامل میل جنسی"، "چرا زنان رابطه جنسی دارند" و بالاخره کتاب جامع "روانشناسی تکاملی" است. دیدگاه او پیرامون این مطلب است که هزینه و بار رابطه جنسی در دو جنس متوازن و یکسان نیست. نرها کمتر سرمایه گذاری کرده و رابطه برای آنها عواقب زیستی کمتری دارد. اما ماده ها با تحمل پرهزینه بارداری، خطرات زایمان و دشواری شیردهی مواجه هستند. از طرفی تعداد فرزنادان حاصل از نرها در عمل نامحدود اما توان فرزندآوری ماده ها در طی حیات خود بسیار محدود است. بنابرین به اعتقاد وی یک جدال یا چالش زیستی که منشا آن به بیش از یک میلیارد سال قبل باز می گردد وجود دارد. نرها در تلاش مستمر برای داشتن فرزندان نامحدود بوده و در روابط جنسی خود بی محابا، غیر گزینشی، سلطه جو و حتی پرخاشگر عمل می کنند. در حالیکه ماده ها محافظه کار بوده و در گزینش شریک خود نهایت دقت و انتخاب را بخرج می دهند. این تفاوت زیستی در ذهن و رفتار انسان ها منعکس است و می تواند تفاوت های رفتار جنسی بین مردان و زنان را توضیح دهد. باس بصورتی خستگی ناپذیر و در عین حال موفق به اشاعه این دیدگاه خود اقدام کرده است و موافقان بسیاری در حوزه های محتلف پزشکی و علوم اجتماعی پیدا کرده است. در این کتاب سعی دارد اموری مانند فریبکاری، مزاحمت های جنسی در محل کار، تجاوز و تعرض را با توسل به همین دیدگاه توضیح دهد. با آنکه کتاب فرض جدیدی را مطرح نمی کند و در واقع تلفیق آثار قبلی اوست، کماکان مورد توجه و استناد اندیشمندان موافق و مخالف قرار گرفته است. برخی آنرا روشنگر رفتار مشکل آفرین جنسی گروهی از مردان می دانند و در مقابل عده ایی آنرا تلاشی برای تبرئه رفتارهای بزهکارانه جنسی با توسل به سفسطه های زیست شناختی تلقی می کنند. صرف نظر از این دیدگاهها، بدلیل تاثیر شگرف او بر جهت دهی روانشناشی تکاملی و علوم رفتاری، آشنایی علاقمندان این حوزه با آثار او یک ضرورت است.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
ریشههای پنهان فریبکاری، آزار و تعرضهای جنسی
نویسنده: دیوید باس
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/kLHCpvo87TA
---------
معرفی کتاب:
"وقتی مردان بد رفتار می کنند: ریشه های پنهان فریبکاری، آزار و تعرض های جنسی" آخرین اثر دیوید باس روانشناس مشهور تکاملی و استاد دانشگاه تگزاس است. این کتاب که حدود دو سال پیش به چاپ رسیده است به نام "مردان بد" هم معروف است. طی دو دهه اخیر دیوید باس و نظریات او تاثیر مهمی در محافل علوم رفتاری، روانشناسی و روانپزشکی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و حتی فلسفه داشته است. او مولف چندین کتاب پر فروش مانند "هیجان خطرناک"، "تکامل میل جنسی"، "چرا زنان رابطه جنسی دارند" و بالاخره کتاب جامع "روانشناسی تکاملی" است. دیدگاه او پیرامون این مطلب است که هزینه و بار رابطه جنسی در دو جنس متوازن و یکسان نیست. نرها کمتر سرمایه گذاری کرده و رابطه برای آنها عواقب زیستی کمتری دارد. اما ماده ها با تحمل پرهزینه بارداری، خطرات زایمان و دشواری شیردهی مواجه هستند. از طرفی تعداد فرزنادان حاصل از نرها در عمل نامحدود اما توان فرزندآوری ماده ها در طی حیات خود بسیار محدود است. بنابرین به اعتقاد وی یک جدال یا چالش زیستی که منشا آن به بیش از یک میلیارد سال قبل باز می گردد وجود دارد. نرها در تلاش مستمر برای داشتن فرزندان نامحدود بوده و در روابط جنسی خود بی محابا، غیر گزینشی، سلطه جو و حتی پرخاشگر عمل می کنند. در حالیکه ماده ها محافظه کار بوده و در گزینش شریک خود نهایت دقت و انتخاب را بخرج می دهند. این تفاوت زیستی در ذهن و رفتار انسان ها منعکس است و می تواند تفاوت های رفتار جنسی بین مردان و زنان را توضیح دهد. باس بصورتی خستگی ناپذیر و در عین حال موفق به اشاعه این دیدگاه خود اقدام کرده است و موافقان بسیاری در حوزه های محتلف پزشکی و علوم اجتماعی پیدا کرده است. در این کتاب سعی دارد اموری مانند فریبکاری، مزاحمت های جنسی در محل کار، تجاوز و تعرض را با توسل به همین دیدگاه توضیح دهد. با آنکه کتاب فرض جدیدی را مطرح نمی کند و در واقع تلفیق آثار قبلی اوست، کماکان مورد توجه و استناد اندیشمندان موافق و مخالف قرار گرفته است. برخی آنرا روشنگر رفتار مشکل آفرین جنسی گروهی از مردان می دانند و در مقابل عده ایی آنرا تلاشی برای تبرئه رفتارهای بزهکارانه جنسی با توسل به سفسطه های زیست شناختی تلقی می کنند. صرف نظر از این دیدگاهها، بدلیل تاثیر شگرف او بر جهت دهی روانشناشی تکاملی و علوم رفتاری، آشنایی علاقمندان این حوزه با آثار او یک ضرورت است.
--------------------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
نویسنده: ریان آیسلر و داگلاس فرای
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ulE2gN5foIE
---------
معرفی کتاب:
کتابی به نوشتهی ریان آیسلر و داگلاس فرای که توسط انتشارات اکسفورد در سال دوهزار و نوزده به چاپ رسیده است. در بررسی کتاب "فوق جامعه" پیتر تورچین اشاره شد که انسان شناسان و پژوهشگران حوزه رفتار در مسیر یک طیف گسترده شده اند. عده ایی معتقدند که سرشت انسان ستیزه جو، سلطه گر و جنگ طلب است و موید آن تاریخ بشر از دو میلیون سال پیش تاکنون است. این عده بیشتر با توماس هابز همسو هستند. در منتهی الیه دیگر طیف همسویان با ژان ژاک روسو قرار دارند که سرشت انسان را همدل، برابری طلب و صلحجو می دانند. آنها باور دارند که جنگ و رقابت خون آلود انسان ها بیشتر پدیده ایی معاصر و بعد از شکل گیری یکجا نشینی و کشاورزی بوده و حدود ده هزار سال قدمت دارد. ذات زیستی انسان ملایم و گریزان از مناقشه مرگبار است. آیسلر با کتاب کلاسیک خود "جام و تیغ" به شهرت جهانی رسید. این دو در مخالفت با دیوید باس و جریان هابزی معتقدند که دسته های شکارچی-گردآوری کننده اولیه کمتر به نزاع مرگبار متوسل شده و روابط زن و مرد برابرتر بوده است. نوعی نظام مشارکتی وجود داشته که سلسله مراتب حاکمیتی پررنگ نبوده و گروهی سلطه طلب به کمک زور و تهدید پایین ترها را کنترل نمی کردند. آنها هوشمندانه ترجیح می دهند بجای دوگانه مرد یا پدرسالاری در مقابل مادرسالاری به دوگانه مشارکت در مقابل سلطه گری بپردازند. چاتال هویک زیستگاهی در ترکیه فعلی که به حدود ده هزار سال قبل باز می گردد را بعنوان مثال معرفی می کنند. ابزار قتال و بارو و حصار دیده نمی شود و اندازه خانه ها با هم برابرند. حقوق و امکانات زنان و مردان هم تا حد زیادی مساوی بوده است. نگارندگان با وجود اعتقاد به روانشناسی تکاملی باور دارند که این رشته در درک ذات و سرشت انسان دچار اشتباه شده است و اگر بجای الهام گرفتن از دسته شامپانزه ها، از بونوبوها استفاده کرده بود، درک پدرسالارنه ما از انسان اولیه متفاوت می بود. آنها روابط درون خانوادگی بخصوص رابطه والدین با فرزندان و مردان با زنان را در شکل گیری مناسبات کلان جامعه بسیار مهم می شمارند و معتقدند نظام سلطه گرانه و سلسله مراتبی تبعات مهمی بخصوص در جنگ طلبی دسته های انسانی دارد. حتی به پژوهش جالبی از رابرت ساپولسکی اشاره می کنند که چگونه در یک دسته از بابون ها سیستم می تواند از سلطه گرانه به مشارکتی یا برعکس تغییر وضعیت دهد.
--------------------
#azarakhsh_mokri #آذرخش_مکری #معرفی_کتاب #خشونت #تکامل_انسان #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
نویسنده: پیتر تورچین
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/kIJpRjg6Enc
---------
معرفی کتاب:
یک اثر خواندنی و روشنگر نوشته پیتر تورچین اندیشمند روسی تبار مقیم آمریکاست که شاید بتوان آنرا به " فوق جامعه" ترجمه کرد. یک سفر رازآلود از میلیون ها سال پیش به زمان حال. آیا انسان ذاتاً خشن و ستیزه جو است؟ در طی تکامل و تاریخ، خشونت و همدلی در انسان ها چگونه بوده و به واسطه چه عواملی تغییر کرده است؟ تورچین در کتاب خود مرور بسیار جالبی به منابع عمده و دیدگاههای متضاد دارد. برخی مانند پینکر مدعی هستند خشونت از چند میلیون سال وجود داشته اما بتدریج کم شده و با ورود به عصر مدرنیسم به پایین ترین حد تاریخی خود رسیده است. یک عامل عمده رشد علم و صنعت و رفاه است. عده ایی دیگر باور دارند که در جوامع شکارچی-گردآورنده خشونت بین فردی و بین زن و مرد در حداقل بوده و با پیدایش کشاورزی و افزایش تولید مسیر معکوس می شود. تقریباً همه متفق القول هستند که خشونت حوالی پنج هزار سال پیش تا حکومت خدا-پادشاهان در بابل، آشور و مصر به ابعاد غیر قابل باوری می رسد اما به طرز معماگونه ایی با کلان-امپراطوری هایی چون حکومت هخامنشی مجدداً نقصان می یابد. تورچین از نظریه بازی ها، روانشناسی اعتماد و نظریه تکامل فرهنگی در مقابل تحول زیستی برای توضیح بهره می جوید. یکی از ایده های جالب و خلاقانه او اشاره به تکامل سلاح های پرتابه ایی چون نیزه و تیر و کمان در گسترش برابری و کاهش خشونت جنسیتی و طبقاتی است!! او به زیبایی استدلال می کند که بسیاری از آنچه درباره تفاوتهای زیستی-جنسیتی انسانها گفته می شود افسانه ایی بیش نیست. یک بخش دلگرم کننده کتاب اشاره اوست که هوموساپینس طی تاریخ خود گرایش عجیبی به برابری داشته و از قلدری بین همنوع یا سلطه جنسیتی گریزان بوده است.
--------------------
#regret #حسرت #پشیمانی#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
نویسنده: پیتر تورچین
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/3Mw1S7wEeic
---------
معرفی کتاب:
یک اثر خواندنی و روشنگر نوشته پیتر تورچین اندیشمند روسی تبار مقیم آمریکاست که شاید بتوان آنرا به " فوق جامعه" ترجمه کرد. یک سفر رازآلود از میلیون ها سال پیش به زمان حال. آیا انسان ذاتاً خشن و ستیزه جو است؟ در طی تکامل و تاریخ، خشونت و همدلی در انسان ها چگونه بوده و به واسطه چه عواملی تغییر کرده است؟ تورچین در کتاب خود مرور بسیار جالبی به منابع عمده و دیدگاههای متضاد دارد. برخی مانند پینکر مدعی هستند خشونت از چند میلیون سال وجود داشته اما بتدریج کم شده و با ورود به عصر مدرنیسم به پایین ترین حد تاریخی خود رسیده است. یک عامل عمده رشد علم و صنعت و رفاه است. عده ایی دیگر باور دارند که در جوامع شکارچی-گردآورنده خشونت بین فردی و بین زن و مرد در حداقل بوده و با پیدایش کشاورزی و افزایش تولید مسیر معکوس می شود. تقریباً همه متفق القول هستند که خشونت حوالی پنج هزار سال پیش تا حکومت خدا-پادشاهان در بابل، آشور و مصر به ابعاد غیر قابل باوری می رسد اما به طرز معماگونه ایی با کلان-امپراطوری هایی چون حکومت هخامنشی مجدداً نقصان می یابد. تورچین از نظریه بازی ها، روانشناسی اعتماد و نظریه تکامل فرهنگی در مقابل تحول زیستی برای توضیح بهره می جوید. یکی از ایده های جالب و خلاقانه او اشاره به تکامل سلاح های پرتابه ایی چون نیزه و تیر و کمان در گسترش برابری و کاهش خشونت جنسیتی و طبقاتی است!! او به زیبایی استدلال می کند که بسیاری از آنچه درباره تفاوتهای زیستی-جنسیتی انسانها گفته می شود افسانه ایی بیش نیست. یک بخش دلگرم کننده کتاب اشاره اوست که هوموساپینس طی تاریخ خود گرایش عجیبی به برابری داشته و از قلدری بین همنوع یا سلطه جنسیتی گریزان بوده است.
--------------------
#regret #حسرت #پشیمانی#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
قدرت شگفتآور نظریه بازیها در توضیح رفتارهای غیرعقلانی بشر
نویسنده: موشه هوفمان و اِرِز یولی
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/4hRUMg0urd8
---------
معرفی کتاب:
قدرت شگفت آور نظریه بازی ها در توضیح رفتارهای غیر عقلانی بشر کتاب تامل برانگیزی است که موشه هوفمان و اِرِز یولی دو پژوهشگر نسبتاً جوان ام آی تی در سال جاری به چاپ رسانده اند. این دو پژوهشگر سعی دارند برخی رفتارهای خردگریزانه را نه با اتکا بر خطاهای شناختی بلکه به کمک نظریه بازی ها توضیح دهند. بعنوان مثال انبوهی از مطالعات نشان داده اند که انسان ها با وجود اشتیاق و علاقه به نوع دوستی و کارهای نیکوکارانه در این حوزه بسیار ناکارآمد هستند. هنگام انتخاب خیریه ها میزان موثر بودن آنها در رده چندم قرار می گیرد یا راه هایی برای کمک بر می گزینند که بازده کمی دارد و گاهی به ضد خود منجر می شود. در واقع برای اکثریت انسان ها نفس عمل بخشندگی بیش از نتیجه نهایی آن مد نظر است درحالیکه برعکس، در امور شخصی محاسبه دقیق سود در مقابل هزینه و کارآمدی بسیار موثر انجام می شود. همچنین ما شاهد هزینه تراشی ها و تجمل گرایی های به ظاهر بی فایده در بسیاری از افراد هستیم. نویسندگان از مثال های ساده ایی مانند بلندکردن ناخن ها در آقایان در بعضی کشورها یا تلاش برای روشن نگهداشتن پوست در قرون گذشته یاد می کنند. در توصیف ساده گفته می شود که این کارها به زیبایی می افزایند و به اصطلاح شیک هستند . اما نظریه بازی های پنهان معتقد است که این امور چه در قالب بریز و بپاش انسان ها، چه پرهای رنگارنگ پرندگان و چه بخشندگی نیکوکارانه افراد همگی نوعی "علامت دهی پرهزینه" هستند. علامت دهی پرهزینه بدین معنا که موجودات زنده به جای وارد شدن در درگیری، جنگ و نزاع پر تلفات و هزینه بَر، بنوعی توان بالقوه خود را به نمایشی پرهزینه می گذارند تا قبل از جنگ طرف مقابل را از رقابت و ستیز منصرف نمایند و سیستم را به آرامش برسانند. مثال ساده ایی مثل بلند کردن ناخن در فرهنگی که متکی بر کار یدی است، علامت آشکاری است که صاحب آن نیازی به کار یدی ندارد و توان و دارایی او فراتر از دیگران است. به باور نویسندگان علامت دهی پر هزینه فقط محدود به مثال های ساده نیست و یکی از رفتارهای فراگیر موجودات زنده است. نکته جالب اینکه نویسندگان با یادآوری کارهای جوزف هنریک که پیش تر به او اشاره کرده ام، متذکر می شوند که این جنبه نمایش قدرت لزوماً خودآگاه نیست و افراد بدون آنکه آنرا انگیزه رفتار خود بدانند به آن مبادرت می کنند. حتی انگیزه افراد برای اعمال نیکوکارانه بدون آنکه آگاه باشند یا اعتراف کنند با "رویت پذیری" آن کارها همبستگی بسیار مثبتی دارد!
--------------------
#regret #حسرت #پشیمانی#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
چگونه نگاه به گذشته ما را به پیش می برد
نویسنده: دانیل پینک
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/a8WynJ1bFy8
---------
کتاب "قدرت حسرت و پشیمانی: چگونه نگاه به گذشته ما را به پیش می برد" اثر خواندنی و جدید دانیل پینک است. به شما دو جعبه داده می شود که یکی را بعنوان جایزه انتخاب کنید. در جعبه انتخابی شما یک سکه طلا است. بطور طبیعی خوشحال می شوید. اما هنگامی که در جعبه دیگر را می گشایند و متوجه می شوید که درون آن پنج سکه طلا بوده است از شادکامی شما کاسته می شوند. جالب است بدانید برخی افراد حتی دچار حس بد می شوند و نسبت به زمانیکه اصلاً جعبه ایی در کار نبود، احساس منفی تری پیدا می کنند. این پدیده را حسرت یا پشیمانی گویند. حسرت و پشیمانی زمانی شکل می گیرد که متوجه می شویم گزینه غیر انتخابی ما، بهتر از گزینه انتخابی ما بوده است. برای شکل گیری آن داشتن و توان حق انتخاب ضروری است. مطالعات نشان داده اند که اگر انتخاب بین گزینه ها توسط شخص دیگر یا بواسطه قرعه کشی صورت گیرد حس حسرت شکل نمی گیرد. جالب است بدانیم کودکان از پنج سالگی پشیمانی از انتخاب های خود را تجربه می کنند و می توانند حسرت گزینه یا فرصت های از دست داده را بخورند. جالب تر اینکه افرادی که دچار آسیب به نواحی قدامی مغز یعنی کانون های اوربیتوفرونتال هستند، حسرت بسیار کمتری را تجربه می کنند. داشتن مغز سالم برای تجربه آن ضروری است. احساس حسرت بسیار شایع است. در پژوهشی در آمریکا مشخص شد که تنها یک درصد مردم مدعی هستند که هرگز حسرت نمی خورند. بیش از هشتاد درصد بیشتر یا اکثر اوقات آنرا تجربه می کنند. در مطالعه دیگر مشخص شد که حسرت شایع ترین حس منفی است که افراد طی هفته تجریه می کنند. احساس حسرت با تفکر درباره رخ دادهای "خلاف واقع" مرتبط است. وقتی سانحه ایی برای ما رخ می دهد ممکن است به آن فکر کنیم که "ای کاش" رخ نداده بود یا برعکس "خوب شد بدتر از این نشد" به ذهن ما خطور کند. حالت اول به حسرت منجر می شود و تفکر دوم با نوعی "رهایی" همراه است. بطور فراگیر تبلیغ می شود که حسرت و تفکر "ای کاش" مخل سلامت و شادکامی است و هیچگاه نباید حسرت فرصت های از دست رفته را خورد. اما پینک در کتاب خود به جنبه های هنجار و مفید حسرت و پشیمانی می پردازد و وجود آنرا برای رشد و سلامت ضروری می داند. کجا باید حسرت بخوریم؟ چه نوع حسرتی سازنده است؟ در چه زمانی مشکل آفرین می شود؟ اخیراً کتاب دانیل پینک توسط خانم مهرسا شرع الاسلام و آقای خسرو فرزاد به فارسی ترجمه شده است. نشر مون ناشر آن است. --------------------
#regret #حسرت #پشیمانی#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
چگونه نگاه به گذشته ما را به پیش می برد
نویسنده: دانیل پینک
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/PNVjg1bqP68
---------
کتاب "قدرت حسرت و پشیمانی: چگونه نگاه به گذشته ما را به پیش می برد" اثر خواندنی و جدید دانیل پینک است.
به شما دو جعبه داده می شود که یکی را بعنوان جایزه انتخاب کنید. در جعبه انتخابی شما یک سکه طلا است. بطور طبیعی خوشحال می شوید. اما هنگامی که در جعبه دیگر را می گشایند و متوجه می شوید که درون آن پنج سکه طلا بوده است از شادکامی شما کاسته می شوند. جالب است بدانید برخی افراد حتی دچار حس بد می شوند و نسبت به زمانیکه اصلاً جعبه ایی در کار نبود، احساس منفی تری پیدا می کنند. این پدیده را حسرت یا پشیمانی گویند. حسرت و پشیمانی زمانی شکل می گیرد که متوجه می شویم گزینه غیر انتخابی ما، بهتر از گزینه انتخابی ما بوده است.
برای شکل گیری آن داشتن و توان حق انتخاب ضروری است. مطالعات نشان داده اند که اگر انتخاب بین گزینه ها توسط شخص دیگر یا بواسطه قرعه کشی صورت گیرد حس حسرت شکل نمی گیرد. جالب است بدانیم کودکان از پنج سالگی پشیمانی از انتخاب های خود را تجربه می کنند و می توانند حسرت گزینه یا فرصت های از دست داده را بخورند. جالب تر اینکه افرادی که دچار آسیب به نواحی قدامی مغز یعنی کانون های اوربیتوفرونتال هستند، حسرت بسیار کمتری را تجربه می کنند. داشتن مغز سالم برای تجربه آن ضروری است.
احساس حسرت بسیار شایع است. در پژوهشی در آمریکا مشخص شد که تنها یک درصد مردم مدعی هستند که هرگز حسرت نمی خورند. بیش از هشتاد درصد بیشتر یا اکثر اوقات آنرا تجربه می کنند. در مطالعه دیگر مشخص شد که حسرت شایع ترین حس منفی است که افراد طی هفته تجریه می کنند.
احساس حسرت با تفکر درباره رخ دادهای "خلاف واقع" مرتبط است. وقتی سانحه ایی برای ما رخ می دهد ممکن است به آن فکر کنیم که "ای کاش" رخ نداده بود یا برعکس "خوب شد بدتر از این نشد" به ذهن ما خطور کند. حالت اول به حسرت منجر می شود و تفکر دوم با نوعی "رهایی" همراه است.
بطور فراگیر تبلیغ می شود که حسرت و تفکر "ای کاش" مخل سلامت و شادکامی است و هیچگاه نباید حسرت فرصت های از دست رفته را خورد. اما پینک در کتاب خود به جنبه های هنجار و مفید حسرت و پشیمانی می پردازد و وجود آنرا برای رشد و سلامت ضروری می داند. کجا باید حسرت بخوریم؟ چه نوع حسرتی سازنده است؟ در چه زمانی مشکل آفرین می شود؟
اخیراً کتاب دانیل پینک توسط خانم مهرسا شرع الاسلام و آقای خسرو فرزاد به فارسی ترجمه شده است. نشر مون ناشر آن است.
--------------------
#regret #حسرت #پشیمانی#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
اختراع ذهن مدرن
نویسنده: جورج ماکاری
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/S73QUJQl-n0
---------
کتاب "ماشین روح: اختراع ذهن مدرن" یک اثر جدی، خواندنی و بسیار روشنگر نوشته جورج ماکاری روانپزشک و استاد و مدیر موسسه تاریخ روانپزشکی دانشگاه کُرنل است. پیش تر ماکاری با کتاب "انقلاب در ذهن: تاریخ خَلق روانکاوی" در محافل علمی بخصوص روانشناسی و روانپزشکی به شهرت فراوان رسیده بود. هر دو کتاب حکایت از تسلط زیاد نویسنده بر تاریخ علم و همچنین تاریخ اروپا و نگاه موشکافانه او به سیر تحولات دارد. حجم اطلاعات ارائه شده در کتابهای وی زیاد است و احتمالاً تنها خواننده علاقمند و پیگیر از نوشته های او لذت خواهد برد. در کتاب ماشین روح او به تبیین چگونگی شکل گیری مفهوم ذهن و روان در طی تاریخ معاصر می پردازد. از عهد باستان تا عصر رنسانس باور بر این بوده که موجودات زنده دارای نوعی روح یا عنصر زنده هستند که باعث حیات و حرکت آنها می شود و انها را از غیر جانداران متمایز می سازد. با ساخته شدن نوعی ماشین های ابتدایی و به اصطلاح اتوماتا توسط مهندسین، این تفکر در میان فلاسفه و اندیشمندان شکل گرفت که شاید جانداران نیز نوعی ماشین های متحرک هستند. همانگونه که ماشین های ابتدایی با سیم، قرقره، وزنه و فنر کار می کنند، بدن جانداران هم با اشیایی مشابه مانند تاندون، عصب، عضله و مفصل دارای حرکت می شوند. در رواج این تفکر، دکارت تاثیر بسزایی داشت. اما تفکر، اندیشیدن و اراده آزاد در انسان ها را چگونه می توان توضیح داد؟ دکارت انسان را از سایر جانداران مجزا می سازد و مدعی می شود که عنصری غیر مادی در امور مذکور نقش دارد و نوعی دوگانگی برای بشر قائل می شود. اما پیِر گاسندی، از هم عصران دکارت این اعتراض را وارد می سازد که آن عنصر غیر مادی چگونه می تواند بر جسم مادی اثر گذارد و تعامل کند در حالیکه از دو سنخ متفاوت هستند؟ برای حل این تناقض اندیشمندانی چون جان لاک، توماس ویلیس و توماس هابز به خلق نوعی مفهوم بنام ذهن بر می آیند: نوعی "ماده اندیشناک" که از جنس بدن است اما قادر به تعقل و تفکر است. در این میان از اتمیست های باستان چون دموکریت، اپیکور و لوکرتیوس الهام گرفته و تفکر را نوعی تسلسل و تداعی حرکت در اعصاب و بافت مغز می پندارند. با این تبیین، مفهوم اختلال هم تغییر می کند. آنچه قبل تر نوعی جن زدگی و تسخیر توسط شیاطین و اشباح تلقی می گردید تماماً به بدکاری مجموعه عصبی تبدیل می گردد. البته مسئله به این سادگی که در این چند سطر بیان کردم نیست. اتفاقات و سوالات بسیار جالبی پیش می آید که آگاهی از آنها برای علاقمندان به مقوله مغز، ذهن و روان روشنگر است
-------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
اختراع ذهن مدرن
نویسنده: جورج ماکاری
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/_Y5E0xQ2UPM
---------
کتاب "ماشین روح: اختراع ذهن مدرن" یک اثر جدی، خواندنی و بسیار روشنگر نوشته جورج ماکاری روانپزشک و استاد و مدیر موسسه تاریخ روانپزشکی دانشگاه کُرنل است. پیش تر ماکاری با کتاب "انقلاب در ذهن: تاریخ خَلق روانکاوی" در محافل علمی بخصوص روانشناسی و روانپزشکی به شهرت فراوان رسیده بود. هر دو کتاب حکایت از تسلط زیاد نویسنده بر تاریخ علم و همچنین تاریخ اروپا و نگاه موشکافانه او به سیر تحولات دارد. حجم اطلاعات ارائه شده در کتابهای وی زیاد است و احتمالاً تنها خواننده علاقمند و پیگیر از نوشته های او لذت خواهد برد. در کتاب ماشین روح او به تبیین چگونگی شکل گیری مفهوم ذهن و روان در طی تاریخ معاصر می پردازد. از عهد باستان تا عصر رنسانس باور بر این بوده که موجودات زنده دارای نوعی روح یا عنصر زنده هستند که باعث حیات و حرکت آنها می شود و انها را از غیر جانداران متمایز می سازد. با ساخته شدن نوعی ماشین های ابتدایی و به اصطلاح اتوماتا توسط مهندسین، این تفکر در میان فلاسفه و اندیشمندان شکل گرفت که شاید جانداران نیز نوعی ماشین های متحرک هستند. همانگونه که ماشین های ابتدایی با سیم، قرقره، وزنه و فنر کار می کنند، بدن جانداران هم با اشیایی مشابه مانند تاندون، عصب، عضله و مفصل دارای حرکت می شوند. در رواج این تفکر، دکارت تاثیر بسزایی داشت. اما تفکر، اندیشیدن و اراده آزاد در انسان ها را چگونه می توان توضیح داد؟ دکارت انسان را از سایر جانداران مجزا می سازد و مدعی می شود که عنصری غیر مادی در امور مذکور نقش دارد و نوعی دوگانگی برای بشر قائل می شود. اما پیِر گاسندی، از هم عصران دکارت این اعتراض را وارد می سازد که آن عنصر غیر مادی چگونه می تواند بر جسم مادی اثر گذارد و تعامل کند در حالیکه از دو سنخ متفاوت هستند؟ برای حل این تناقض اندیشمندانی چون جان لاک، توماس ویلیس و توماس هابز به خلق نوعی مفهوم بنام ذهن بر می آیند: نوعی "ماده اندیشناک" که از جنس بدن است اما قادر به تعقل و تفکر است. در این میان از اتمیست های باستان چون دموکریت، اپیکور و لوکرتیوس الهام گرفته و تفکر را نوعی تسلسل و تداعی حرکت در اعصاب و بافت مغز می پندارند. با این تبیین، مفهوم اختلال هم تغییر می کند. آنچه قبل تر نوعی جن زدگی و تسخیر توسط شیاطین و اشباح تلقی می گردید تماماً به بدکاری مجموعه عصبی تبدیل می گردد. البته مسئله به این سادگی که در این چند سطر بیان کردم نیست. اتفاقات و سوالات بسیار جالبی پیش می آید که آگاهی از آنها برای علاقمندان به مقوله مغز، ذهن و روان روشنگر است
-------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
اختراع ذهن مدرن
نویسنده: جورج ماکاری
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/FX31Xp5d0fU
---------
کتاب "ماشین روح: اختراع ذهن مدرن" یک اثر جدی، خواندنی و بسیار روشنگر نوشته جورج ماکاری روانپزشک و استاد و مدیر موسسه تاریخ روانپزشکی دانشگاه کُرنل است. پیش تر ماکاری با کتاب "انقلاب در ذهن: تاریخ خَلق روانکاوی" در محافل علمی بخصوص روانشناسی و روانپزشکی به شهرت فراوان رسیده بود. هر دو کتاب حکایت از تسلط زیاد نویسنده بر تاریخ علم و همچنین تاریخ اروپا و نگاه موشکافانه او به سیر تحولات دارد. حجم اطلاعات ارائه شده در کتابهای وی زیاد است و احتمالاً تنها خواننده علاقمند و پیگیر از نوشته های او لذت خواهد برد.
در کتاب ماشین روح او به تبیین چگونگی شکل گیری مفهوم ذهن و روان در طی تاریخ معاصر می پردازد. از عهد باستان تا عصر رنسانس باور بر این بوده که موجودات زنده دارای نوعی روح یا عنصر زنده هستند که باعث حیات و حرکت آنها می شود و انها را از غیر جانداران متمایز می سازد.
با ساخته شدن نوعی ماشین های ابتدایی و به اصطلاح اتوماتا توسط مهندسین، این تفکر در میان فلاسفه و اندیشمندان شکل گرفت که شاید جانداران نیز نوعی ماشین های متحرک هستند. همانگونه که ماشین های ابتدایی با سیم، قرقره، وزنه و فنر کار می کنند، بدن جانداران هم با اشیایی مشابه مانند تاندون، عصب، عضله و مفصل دارای حرکت می شوند.
در رواج این تفکر، دکارت تاثیر بسزایی داشت. اما تفکر، اندیشیدن و اراده آزاد در انسان ها را چگونه می توان توضیح داد؟ دکارت انسان را از سایر جانداران مجزا می سازد و مدعی می شود که عنصری غیر مادی در امور مذکور نقش دارد و نوعی دوگانگی برای بشر قائل می شود.
اما پیِر گاسندی، از هم عصران دکارت این اعتراض را وارد می سازد که آن عنصر غیر مادی چگونه می تواند بر جسم مادی اثر گذارد و تعامل کند در حالیکه از دو سنخ متفاوت هستند؟ برای حل این تناقض اندیشمندانی چون جان لاک، توماس ویلیس و توماس هابز به خلق نوعی مفهوم بنام ذهن بر می آیند: نوعی "ماده اندیشناک" که از جنس بدن است اما قادر به تعقل و تفکر است. در این میان از اتمیست های باستان چون دموکریت، اپیکور و لوکرتیوس الهام گرفته و تفکر را نوعی تسلسل و تداعی حرکت در اعصاب و بافت مغز می پندارند.
با این تبیین، مفهوم اختلال هم تغییر می کند. آنچه قبل تر نوعی جن زدگی و تسخیر توسط شیاطین و اشباح تلقی می گردید تماماً به بدکاری مجموعه عصبی تبدیل می گردد. البته مسئله به این سادگی که در این چند سطر بیان کردم نیست. اتفاقات و سوالات بسیار جالبی پیش می آید که آگاهی از آنها برای علاقمندان به مقوله مغز، ذهن و روان روشنگر است
-------
#Azarakhsh_mokri #George_Makari #آذرخش_مکری دکتر آذرخش مکری #روانشناسی #Azarakhsh mokri
چرا انسان ها بر اثر خودکشی می میرند و چگونه می توان از آن پیشگیری کرد؟
نویسنده: روری اوکانر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/C0oFp6hIYF8
---------
کتاب "وقتی که تاریکترین است" چرا انسان ها بر اثر خودکشی می میرند و چگونه می توان از آن پیشگیری کرد؟ اثر بسیار آموزنده و تامل برانگیز روری اوکانر استاد روانشناسی سلامت دانشگاه گلاسگو است. اوکانر یک متخصص برجسته در حوزه رفتارهای آسیب به خود است که در جریان بیش از ربع قرن پژوهش سعی در پاسخ به این سوال دارد که چرا انسان ها به زندگی خود پایان می دهند؟ او به گروه متخصصان پیشرو و نوگرایی تعلق دارد که بر باورند که درک ما از مقوله خودکشی برای مدت بسیار زیادی ناقص، نادرست و ابتدایی بوده است.
جریان غالب تا چندی پیش بر این باور بوده که شایع ترین و عمده ترین مسیر این است که انسان ها بواسطه بیماری روانپزشکی بخصوص افسردگی به حالت ناامیدی و پوچی رسیده و به حیات خود خاتمه می دهند. هرقدر افسردگی شدیدتر باشد، احتمال اقدام بیشتر خواهد بود. طبعاً بهترین راه پیشگیری نیز بر شناسایی موارد افسرده و درمان آنها متمرکز است.
اما مطالعات دقیق و جدید افرادی چون اوکانر، توماس جوینر و یا کِرِگ برایان که از آنان بعنوان نسل دومی ها یاد می شود، نشان داده اند که مسئله مطلقاً به این سادگی و روشنی نیست.
به اعتقاد آنها، خودکشی یک معضل پیچیده یا مشکل به اصطلاح "ویکد" است و به همین دلیل طی پنجاه سال اخیر توانایی درمانگران در پیش بینی و عملاً پیشگیری از آن ارتقا قابل توجهی نداشته است. روند جهانی مداخلات روانپزشکی و روانشناسی نیز از عدم تغییر محسوس شیوع و بروز حکایت دارد. نکته عجیب این است که در عمل بسیاری از اطرافیان ما ممکن است بدون بروز دادن نشانه ایی قاطع یا داشتن سابقه بیماری جدی، در معرض خطر باشند. این مفهومی است که اوکانر از آن بعنوان "روزمرگی خودکشی" یاد می کند. بسیاری از افکار، تنها دقایقی قبل از اقدام شکل می گیرند و از دید اطرافیان پنهان می مانند.
عنصر دیگری که سال های اخیر برجسته گردیده است مقوله "در تله افتادن" است. افراد بیش از آنکه افسرده باشند احساس می کنند در مخمصه یا تله گیر کرده اند.
عنصر دیگر، شکل گیری تفکر تونلی یا تلسکوپی است که در آن فرد ناگهان بر روی حالات خاص گذرا تمرکز می کند و دچار نوعی تفکر نزدیک بینانه غیر قابل انعطاف می شود. عده ایی معتقدند همین استعداد ابتلا به تفکر متمرکزِ لحظه ایی از عوامل مستعد کننده امکان خودکشی است و به همین دلیل از بسیاری از موارد غفلت می شود.
-------
#azarakhsh_mokri #suicide_prevention #mental_health #entrapment #book_review #Rory_O'Connor #wicked_problem #counselling #self_harm #آذرخش_مکری #سلامت_روان #روانپزشکی
رسیدن به موفقیت از طریق دستیابی به اقناع درونی
نویسنده: تاد رُز
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/0DaqUfatQ8I
---------
کتاب "اسب تاریک: رسیدن به موفقیت از طریق دستیابی به اقناع درونی". در قسمت قبلی کتاب هذیان های جمعی از تاد رُز را معرفی کردم. اسب تاریک در کنار کتاب دیگر او بنام "پایان میانگین" بنوعی تکمیل کننده یکدیگر و دیدگاههای وی هستند.
در مسابقات اسب دوانی، اسب تاریک، حیوانی است که کسی آنرا نمی شناسد و بر روی آن شرط نمی بندد اما برخلاف انتظار، ناگهان درخشیده و مسابقه را می برد.
در این کتاب که سه سال قبل از هذیان های جمعی به چاپ رسیده است، رز به بررسی ویژگی های اسب های تاریک بشری می پردازد؛ افرادی که دبیرستان را رها کرده و بعد از سرگردانی و وقت گذرانی، راه خود را یافته اند. یا کسانی که از الگوها و سلسله مراتب مصوب اجتماع پیروی نکرده و از به اصطلاح مسیر خاکی به شادکامی و موفقیت رسیده اند.
رز مدعی است که بویژه در قرن بیستم با ظهور افرادی چون فردریک تایلر در مدیریت صنعتی و یا انبوه آزمونهای سنجش هوش و استعداد، نوعی بُردار تک بعدی توسط اجتماع خلق شد و به افرادی که نمره کنکور یا "آی کیوی" بالاتر داشتند، در ازای حذف سایرین، بیشتر بها داده شد. انسان ها بدلیل پذیرش فشار جمعی نیز از این هنجار سازی تبعیت کرده و تمام هم و غم خود را صرف بالا رفتن از نردبان شاخص ها قرار دادند. این تبعیت افراطی راه را بر کسانی که در شاخص تک محوری خوب عمل نمی کنند، بسیار دشوار می سازد.
از طرفی در کتاب پایان میانگین بخوبی نشان می دهد که این شاخص های تک بعدی مطلقاً معتبر نیستند. آنها برای هرکس نمره یا کمیتی بصورت میانگین استخراج می کنند که با میانگین دیگران مقایسه می شود. بعنوان مثال در آزمونهای جامع یا هوش، هر کس صاحب جایگاه نقطه ایی در بردار می شود. اما وقتی به ریز دستاوردها و توانایی افراد می نگریم الگویی بسیار معوج و زیگزاگ گونه می بینیم. یکی در حافطه عالیست اما توانایی کلامی ضعیفی دارد. دیگری قدرت خلاق ریاضی دارد اما هوش و سواد لغوی پایینی نشان می دهد. اما نظام تک محوری نهایتاً به هر فرد یک جایگاه می دهد.
او معتقد است که اسبان تاریک بجای تلاش برای بالا بردن میانگین، به خُرده انگیزه های خود پرداخته و به گسترش و توسعه فردی در چند کانون توانمندی خود حتی بقیمت واگذاری بالا رفتن در بردار واحد، می پردازند. یافته دیگر اینکه در نظام نفی کننده میانگین، هیچ استراتژی واحدی برای موفقیت وجود ندارد. اسبهای تاریک به این مسئله واقف هستند و هریک ابتکار خاص خود را دارند. بنابرین رمز موفقیت یکسان نبوده و هر فرد باید شیوه خاص خود را تعبیه کند.
-------
#azarakhsh_mokri#آذرخش_مکری
هذیان های جمعی
همراهی، همدستی و دانش اینکه چرا ما تصمیم های بد می گیریم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/3eN6HmDuVr4
---------
کتاب "هذیان های جمعی: همراهی، همدستی و دانش اینکه چرا ما تصمیم های بد می گیریم" آخرین اثر تاد رُز، روانشناس و پژوهشگر آمریکایی است. رز در کتاب جدید خود به تکمیل دیدگاههای جالب و تفکر برانگیز قبلی که در دو کتاب خواندنی "اسب تاریک" و "پایان میانگین" ارائه کرده است، می پردازد. رز تاکید دارد که انسان ها بدلیل زمینه اجتماع پذیری و تکاملی بشدت مستعد پذیرفتن و دنبال کردن نظر و دیدگاه دیگران هستند. همراهی و همدست شدن با گروه و جمع، قاعده رفتاری است و به بقا و تکامل فرهنگ و تمدن کمک کرده است. اما همین استعداد می تواند منجر به نوعی "تله کپی کردن" منجر شود. جریان مسلط جامعه یک قرارداد استاندارد و میانگین هنجار معرفی می کند و افراد را به پیروی از آن وادار می سازد. قریب صد سال است که روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان متوجه شده اند که حتی در صورتی که اکثریت قاطع یک گروه به آن استاندارد بصورت فردی اعتقاد نداشته باشند کماکان پیروی آهنین جمعی از آن هنجار ممکن و میسر است. در واقع تک تک افراد بر این تصورند که در صورت تخطی از آن هنجار مورد طرد و سرزنش دیگران قرار خواهند گرفت، غافل از اینکه دیگران نیز بر همین باورند. وی از این دیدگاه در جهت تبین آسیب شناسی و همچنین موفقیت فردی و تحصیلی بهره می برد. بسیاری از افراد درگیر ادامه تحصیل و فعالیت شغلی در حوزه ایی می شوند که انگیزه و علاقه ایی به آن ندارند و تنها بخاطر همدستی و همراهی جمعی وارد آن شده اند. در کتاب قبلی، او به تبین مفهوم اسب تاریک می پردازد و منظور کسانی است که از انگیزش های خودانگیخته پیروی کرده و مقهور استاندارد تحمیلی جریان اصلی نشده و به شکوفایی رسیده اند. در کتاب فعلی، رز از یکسو از افزایش فشار برای همخوانی و نوعی "فراگیر شدن قلدری جمعی" بواسطه شبکه های اجتماعی برای القا هدف و مسیر زندگی ابراز نگرانی می کند و از سوی دیگر بدلیل افزایش تنوع مسیرهای زندگی فردی و مشاغل، نوید امکان پایان حاکمیت استانداردها را می دهد. او معتقد است که آموزش و تحصیل، رشد حرفه ایی و شغلی و حتی سبک زندگی می تواند و باید بسوی نوعی "شخصی سازی" برود. عصر آموزش های یکدست، آزمونهای واحد و استانداردهای تحمیلی برای یادگیری و کار رو به پایان است.
--------
#Azarakhsh_mokri #social_psychology #conformity #pluralistic_ignorance #authenticity #Todd_Rose #dark_horse #آذرخش_مکری #روانشناسی_اجتماعی #فشار_گروهی #همراهی #همدستی #خودشکوفایی #استقلال_رای #تلقین_پذیری_جمعی #همخوانی #معرفی_کتاب
کِرم در هسته
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ocn7qouuABE
---------
کتاب "کِرم در هسته" یا کرم در درون که البته شاید ترجمه مناسبی برای عنوان کتاب نباشد به اصطلاحی باز می گردد که ما پدیده یا چیزی را جذاب و مقبول می یابیم اما سرانجام متوجه می شوم که آن امر دارای نقص بوده و کرمو است. این کتاب به مسئله نقش مرگ در زندگی می پردازد. بنا به خصلت تکاملی تمامی موجودات از جمله انسان سعی در حفظ جان خود را دارند و تلاش می کنند که به زندگی خود ادامه دهند. اما انسان یک تفاوت بنیادین با سایر جانداران دارد و می داند که زندگی سرانجام با مرگِ اجتناب ناپذیر به پایان می رسد. هر قدر هم تلاش کند و از زندگی بهره ببرد امکان ندارد بتواند از مرگ رها شود. این بینش محصول تکامل خودآگاهی، زبان و رشد قوای شناختی اوست. کودکان تا سنین خاصی باور دارند که اگر باهوش، زرنگ یا درستکار باشند نخواهند مرد اما از حوالی ده سالگی مرگ اگاهی در انسان شکل می گیرد. این آگاهی منجر به نوعی "وحشت" وجودی می گردد که ذهن برای گریز از آن به فرایندهای متعددی متوسل می گردد. در واقع به اعتقاد نویسندگان کتاب، شلدون سولومون، جف گرینبرگ و تام پیزتچینسکی "مدیریت وحشت" ناشی از مرگ یکی از کلیدی ترین کارکردهای ذهن است. این سه نفر طی سالهای اخیر پژوهش های زیادی درباره مکانیسم های مقابله با وحشت مرگ انجام داده و به شهرت جهانی رسیده اند. این کتاب خلاصه ایی شیوا و خواندنی از پژوهش های آنهاست. آنها متوجه شدند که انسانها هنگام پررنگ شدن مقوله مرگ به فرهنگ و سنن حاکم در اطراف خود وفادارتر و برانجام مناسک سخت گیرتر می شوند. هر نشانی از طرد توسط گروه، وحشت مرگ را تشدید می کند. تلاش برای بجا گذاشتن میراث مادی و معنوی و حتی داشتن فرزند از وحشت مرگ آگاهی می کاهد. جالب اینکه برخی پژوهشها نشان دادند که داشتن اندوخته مالی و حتی شمارش اسکناس تا حدی اضطراب مرگ را کاهش می دهد! نظریه مدیریت وحشت باور دارد که بخش مهمی از کارکرد ذهن، فرهنگ، باورهای اجتماعی و سنن نوعی کاهش یا مهار وحشت از مرگ است و بسیاری از امور و مناسبات اجتماعی، باورها از جمله باورهای خرافی، هنر، اسطوره ها، مکانیسم های دفاعی ذهنی و حتی اختراع پول با آن مرتبط بوده اند. بدون این فرایندها امکان رشد بشر بعد از مرحله مرگ آگاهی وجود نداشته است و نقش عمده ایی در سلامت روان و شادکامی ما دارند..
---------
#Azarakhsh_mokri #death #consciousness #terror_management_theory #self_awareness #آذرخش_مکری #مرگ_آگاهی #شادکامی #جاودانگی #میرایی #خودآگاهی
چگونه در جهان هوشمند، زرنگ و باهوش بمانیم؟
How to stay smart in smart world
نویسنده: گیگِرنتسر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/vgypOTyt_Cw
---------
کتاب "چگونه در جهان هوشمند، زرنگ و باهوش بمانیم؟" آخرین کتاب گرد گیگِرنتسر، روانشناس آلمانی است. گیگرنستر که مدتی رییس مرکز مطالعات رشد و تکامل فردی انسان در موسسه ماکس پلانک بوده است بواسطه کتاب "یافتارهای ساده که ما را هوشمند می سازند" به شهرت جهانی رسید. وی در کتاب مذکور و نوشته های بعدی خود به مقوله پردازش های سریع و اقتصادی ذهن و چگونگی تصمیم گیری در شرایط پر مخاطره و مبهم می پردازد. او معتقد است که تصمیم گیری موفق بخصوص در شرایطی که قوانین حاکم و متغیرها ناشناخته و ناپایدار هستند همواره از طریق پردازش منطقی و عمیق صورت نمی گیرد. گاهی استدلال های فی البداهه و لحظه ایی و متکی بر نشانه های ظاهری کارآمدتر در می آیند. بعبارت دیگر نکات و تکنیکهای به اصطلاح "سرانگشتی" می توانند مبنای تصمیم ها قرار گیرند. در این کتاب او این خط فکری را ادامه می دهد و ادعاهای طرفداران و مروجان قدرت هوش مصنوعی و داده های بزرگ را به چالش می کشد. او معتقد است که بسیاری از مشکلات و امور بشر نشات گرفته از شرایط شکننده و مبهم است که الگوریتم های هوش مصنوعی هنوز به آن نزدیک نشده اند. ابرکامپیوترها به راحتی بشر را در شطرنج و محاسبات ریاضی که دارای قوانین قاطع و ثابت هستند، شکست می دهند اما از حل بسیاری مسایل ساده بین فردی و اجتماعی عاجزند. آنها هنوز نمی توانند دوست و همدم مناسب برای شما بیابند، با رفتارهای تکانه ایی و غیرمترقبه انسانها مقابله کنند و در درک هیجان در چهره ها و نیات افراد که حتی ممکن است برای کودک امری ساده باشد، فاجعه بار عمل می کنند. به همین دلیل او هشدار می دهد که نباید خیلی به داده های شبکه های اجتماعی درباره پیش بینی گرایشات و تمایلات انسان ها اتکا کرد. در این کتاب او به مثال های متعددی از خطاهای بزرگ در این زمینه اشاره دارد. بنظر من فصل های انتهایی کتاب حتی خواندنی تر می شوند: هوش مصنوعی و شبکه های اجتماعی ممکن است در حل مسائل جامعه ناتوان باشند اما قدرت بالایی در معتاد کردن مخاطبان دارند. حدود پنج میلیارد نفر عضو این شبکه ها هستند و روزانه دو ساعت و نیم در آنجا می گذرانند. آنها طراحی شده اند که توجه ما را بربایند و می توانند تهدیدی برای تصمیم گیری ما باشند. در جهان امروز "توجه" یک کالای حیاتی و کمیاب است و نباید آنرا به راحتی هدر داد. چگونه هوشمندانه از شبکه ها بهره ببریم بدون آنکه در دام بیفتیم، محور کتاب است.
-----------
#azarakhsh_mokri #heuristics #Gerd_Gigerenzer #social_networks #آذرخش_مکری #روانشناسی_اجتماعی #تصمیم_گیری #اعتیاد_اینترنتی
پیروزی های تجربه
TRIUMPHS of EXPERIENCE
نویسنده: جورج ولَنت
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/2_bgWORDv7Q
---------
کتاب "پیروزی های تجربه" کتابی است بسیار جذاب، خواندنی و انسانی درباره طولانی ترین پژوهش مدون و منسجم درباره رشد فردی. در این اثر جورج ولَنت، روانپزشک مشهور و استاد پزشکی دانشگاه هاروارد نتیجه هفتاد و پنج سال پیگیری گروهی از دانشجویان دانشگاه هاروارد را از جوانی تا پیری با تاکید بر جنبه های رفتاری، روانی، شخصیتی و باورهای اجتماعی ارائه می دهد. از قبل از شروع جنگ جهانی، دویست و شصت و هشت دانشجوی پسر دانشگاه هاروارد وارد یک مطالعه آینده نگر می شوند. بررسی های جامعی از نظر هوش و توانایی های فردی، ساختار بدنی و فیزیولوژیک، شخصیت، خانواده، عادتها، رفتارها و اعتقادات سیاسی و مذهبی صورت می گیرد و این افراد بعد از فارغ التحصیلی بصورت منظم دنبال می شوند و شاخص های فوق و تحول آنها در پرونده های مبسوط ثبت می گردد. ولنت این کتاب را در سال دوهزار و دوازده به چاپ رسانده که یا بسیاری از گروه مورد بررسی فوت شده یا وارد میانه دهه نهم عمر خود شده اند. مطالعه سعی داشته که شاخص های موفقیت فردی، شغلی و اجتماعی و همچنین سلامت روان و شادکامی در افراد را بررسی کند و به یافته های ناب و بسیار چالشی دست یافته است. بعنوان مثال کودکی شاد برای اکثریت افراد سرمایه مهمی بوده که با سلامت و موفقیت و شادکامی ایشان در هشتاد سالگی همبستگی داشته است. برعکس درآمد خانوادگی، سلامت بدنی در جوانی و هوش تاثیری در این متغیرها نشان ندادند و سهم آنها طی سالهای رشد کمرنگ و ناپدید شدند. افرادی که قادر بر برقراری اتصال های عاطفی صمیمانه بودند هم بیشتر عمر کردند و هم موفق تر و هم از نظر حرفه ایی زاینده تر بودند. درگیری با الکل اثر مخربی در سرنوشت و زندگی افراد بجا می گذارد و همبستگی زیادی با ناکامی در سالمندی را دارد. ولنت نشان می دهد که شخصیت و سبکهای رفتاری انسانها ثابت نبوده و بطور آشکار عده زیادی از افراد در میانسالی دچار بلوغ فکری و تحول می شوند. چه کسانی در ازدواج و شغل موفق می شوند؟ اعتقادات سیاسی و مذهبی افراد چه سرنوشتی می یابند؟ در سالمندی چه کسانی پر انرژی و سر زنده می مانند؟ چه کسانی با سرخوردگی وارد مراحل نهایی عمر خود می شوند؟ همه مباحث بسیار جذابی هستند که کتاب به آن می پردازد. کتاب بسیار تاثیرگذار است و با اتکا بر این پژوهشِ منحصربفرد بر جنبه های انسانی رشد و تحول زندگی اشاره می کند. خواندن آنرا بسیار توصیه می کنم.
----------
#Azarakhsh_mokri #George_Vaillant #Erik_Erikson #آذرخش_مکری #شادکامی #مطالعه_هاروارد #سالمندی #بلوغ_عاطفی #روانپزشکی
پیروزی های تجربه
TRIUMPHS of EXPERIENCE
نویسنده: جورج ولَنت
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ocn7qouuABE
---------
کتاب "پیروزی های تجربه" کتابی است بسیار جذاب، خواندنی و انسانی درباره طولانی ترین پژوهش مدون و منسجم درباره رشد فردی. در این اثر جورج ولَنت، روانپزشک مشهور و استاد پزشکی دانشگاه هاروارد نتیجه هفتاد و پنج سال پیگیری گروهی از دانشجویان دانشگاه هاروارد را از جوانی تا پیری با تاکید بر جنبه های رفتاری، روانی، شخصیتی و باورهای اجتماعی ارائه می دهد. از قبل از شروع جنگ جهانی، دویست و شصت و هشت دانشجوی پسر دانشگاه هاروارد وارد یک مطالعه آینده نگر می شوند. بررسی های جامعی از نظر هوش و توانایی های فردی، ساختار بدنی و فیزیولوژیک، شخصیت، خانواده، عادتها، رفتارها و اعتقادات سیاسی و مذهبی صورت می گیرد و این افراد بعد از فارغ التحصیلی بصورت منظم دنبال می شوند و شاخص های فوق و تحول آنها در پرونده های مبسوط ثبت می گردد. ولنت این کتاب را در سال دوهزار و دوازده به چاپ رسانده که یا بسیاری از گروه مورد بررسی فوت شده یا وارد میانه دهه نهم عمر خود شده اند. مطالعه سعی داشته که شاخص های موفقیت فردی، شغلی و اجتماعی و همچنین سلامت روان و شادکامی در افراد را بررسی کند و به یافته های ناب و بسیار چالشی دست یافته است. بعنوان مثال کودکی شاد برای اکثریت افراد سرمایه مهمی بوده که با سلامت و موفقیت و شادکامی ایشان در هشتاد سالگی همبستگی داشته است. برعکس درآمد خانوادگی، سلامت بدنی در جوانی و هوش تاثیری در این متغیرها نشان ندادند و سهم آنها طی سالهای رشد کمرنگ و ناپدید شدند. افرادی که قادر بر برقراری اتصال های عاطفی صمیمانه بودند هم بیشتر عمر کردند و هم موفق تر و هم از نظر حرفه ایی زاینده تر بودند. درگیری با الکل اثر مخربی در سرنوشت و زندگی افراد بجا می گذارد و همبستگی زیادی با ناکامی در سالمندی را دارد. ولنت نشان می دهد که شخصیت و سبکهای رفتاری انسانها ثابت نبوده و بطور آشکار عده زیادی از افراد در میانسالی دچار بلوغ فکری و تحول می شوند. چه کسانی در ازدواج و شغل موفق می شوند؟ اعتقادات سیاسی و مذهبی افراد چه سرنوشتی می یابند؟ در سالمندی چه کسانی پر انرژی و سر زنده می مانند؟ چه کسانی با سرخوردگی وارد مراحل نهایی عمر خود می شوند؟ همه مباحث بسیار جذابی هستند که کتاب به آن می پردازد. کتاب بسیار تاثیرگذار است و با اتکا بر این پژوهشِ منحصربفرد بر جنبه های انسانی رشد و تحول زندگی اشاره می کند. خواندن آنرا بسیار توصیه می کنم.
----------
#Azarakhsh_mokri #George_Vaillant #Erik_Erikson #آذرخش_مکری #شادکامی #مطالعه_هاروارد #سالمندی #بلوغ_عاطفی #روانپزشکی
فرسودگی شغلی و خستگی
Burnout Fatigue۱۰
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/i_34-Fpeehw
---------
کتاب "فرسودگی شغلی و خستگی" اثری است چند بعدی که توسط گروهی از پژوهشگران حوزه جامعه شناسی، روانشناسی و تاریخ تالیف گردیده است. بیشتر نویسندگان اروپایی و بخصوص آلمانی و سوئدی هستند. نگارندگان در فصول مختلف کتاب سعی در ارائه نگاهی چند وجهی به مقوله خستگی، ضعف، استهلاک شغلی و احساس ناتوانی حرفه ایی دارند. بنظر من در سالهای اخیر ما شاهد تسلط رویکرد "افسردگی محور" به اینگونه تالمات بشری بودیم. بالینگران تاکید زیادی بر تشخیص افسردگی دارند و اموری چون بی علاقه شدن به کار، احساس ضعف و خستگی مفرط و بی تفاوتی به وظایف شغلی را در سایه سندرمهای افسردگی و اضطراب تعبیر و تفسیر می کنند. جالب است بدانیم که این رویکرد، تنها تفسیر نبوده و در طی تاریخ طب و روانشناسی مدرن، گروه کثیری نیز سعی در ارائه دیدگاههای شغلی، اجتماعی و اقتصادی برای این حالات داشته اند. به همین منظور تشخیص ها و فرایندهایی مانند فرسودگی شغلی، نورآستنی و ضعف اعصاب، سندرم خستگی مزمن و حالاتی چون میالژی-فیبرومیالژی جز موارد افتراقی بوده اند که بندرت توسط نظامهای طبقه بندی چون دی اس ام آمریکا بر آنها صحه گذاشته شده است. با اینحال بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی به آنها باور دارند و در فرهنگ آنها رایج هستند. این کتاب مرور اجمالی به تاریخچه شکل گیری این مفاهیم و جایگاه آنها در علوم رفتاری معاصر دارد. بنظر می رسد حالاتی چون فرسودگی شغلی خیلی شایع تر از آنچه تصور می کنیم، شیوع دارد و بسیاری از حالات ناراحت کننده در واقع نه افسردگی بلکه در قالب رفتارهای سازمانی و بین فردی قابل توضیح هستند. تاکید افراطی بر افسردگی دانستن آنها، فرصت بسیاری از مداخلات و کمک به افراد نیازمند را سلب می کند. روانشناسان سازمانی و جامعه شناسان در کنار گروهی از روانپزشکان و روانشناسان سعی دارند منشا برخی از موارد پرخاشگری به اطرافیان، بی علاقگی به کار، احساس در جا زدن و رکود، بدبینی شکواگرایانه و نگاه تحقیرآمیز به پیرامون را با اینگونه فرایندها توضیح دهند. هر بیحوصلگی افسردگی نیست و نباید از فرایندهای رفتار بین فردی غافل شد. بنظر من شنیدن این صداها بسیار مفید و روشنگر است و باید به تلفیقی از دو دیدگاه نایل آمد.
-------
#Azarakhsh_mokri #burnout #fatigue #exhaustion #neurasthenia #depression #psychiatry # آذرخش_مکری #خستگی #فرسودگی_شغلی #ضعف_اعصاب #پرخاشگری #روانپزشکی #روانشناسی_سازمانی #مدیریت_استرس #نورآستنی #معرفی_کتاب #بی_انگیزگی #بیحوصلگی #نامیدی
عصر اعتیاد
چگونه عادتهای بد کسب و کار بزرگ شدند
Bitter Sweet
نویسنده: دیوید کورت رایت
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/fmVmffqicSo
---------
کتاب "عصر اعتیاد: چگونه عادتهای بد کسب و کار بزرگ شدند" یک کتاب خواندنی و آموزنده به نگارش دیوید کورت رایت، استاد تاریخ دانشگاه فلوریدای شمالی است. کورت رایت پژوهشگری مشهور و برجسته درباره تاریخ اعتیاد است و کتاب های متعددی در اینباره دارد. او در این آخرین اثر خود مرور فشرده و جذابی به انواع ترکیبات و امور جذاب و عادت ساز و چگونگی تحول و رشد آنها بخصوص در عصر مدرن دارد. از اقبال و عشق عمومی به شکلات گرفته تا فراگیر شدن دخانیات، غذاهای چرب و شیرین مورد توجه او هستند. در فصل های بعدی حتی به عادت های غیر شیمیایی مانند قماربازی و بازی های رایانه ایی نیز می پزدازد. کلاً کتاب حول و حوش تمام امور لذتبخشی که بشر را درگیر کرده است می چرخد. او مدعی است که با ورود به عصر مدرن، بشر دچار نوعی "کاپیتالیسم لیمبیک" شده است بدین معنا که به مدد سرمایه داری، لذت های فیزیولوژیک با قیمتی ارزان در دسترس عده زیادی از مردم قرار گرفته اند. در همین راستا به مفهومی بنام مردمی شدن یا دموکراتیزه شدن لذت و تبعات آن اشاره دارد. خوردن شکلات و شیرینی و سایر غذاهای پرکالری، شنیدن موسیقی شاد، دیدن تصاویر مهیج جنسی و غیر جنسی، داشتن امکان بازی یا سرگرمی پیچیده و یا حتی دسترسی به برخی مواد روانگردان تا چندی پیش فقط در انحصار طبقه بسیار مرفه و اشراف بوده است. تولید انبوه و حاکمیت بازار به فراگیر و جهانی شدن این امور دامن زده است و ناگهان نسل های جدید خود را در معرض اغواگری این لذت ها می بینند. در مقابل این موج عرضه لذت های لیمبیکی، جریان های سختگیر اخلاقی نیز هر از چندگاهی بروز می کنند و سعی دارند مردم را از این خوشگذرانی ها دور سازند. البته به باور او، جریانات سختگیر در بیشتر عرصه ها کوتاه آمده و میدان را به سلطه این لذائذ واگذار کرده اند. او نقش سودآوری و سرمایه داری را در گسترش این سلسله لذتها مهم و کلیدی می داند. اینکه آینده چگونه خواهد شد و آیا ما شاهد خیزش جریانات سختگیرانه برای کنترل خوشگذرانی لیمبیکی خواهم بود مسئله ای مبهم و جای بحث است. کتاب کورت رایت با آنکه اثری دانشگاهی است و توسط انتشارات دانشگاه هاروارد به چاپ رسیده است، از رویه واحد و منسجم آکادمیک پیروی نمی کند و بیشتر بیان متفرق جریات و اتفاقات است. با این وجود تسلط نویسنده به تاریخ "لذت های گناه آلود" و ذکر نکات خواندنی درباره آنها، این اثر را جذاب می سازد.
-----------
#Azarakhsh_mokri #addiction #vice #anti-vice #pleasure #hedonism #آذرخش_مکری #لذت_طلبی #اعتیاد #هیجان #خوشگذرانی #دخانیات #بازیهای_رایانه_ای #قماربازی #الکل
دکترهای مواد
چگونه پزشکان گمراه شدند، بیماران معتاد و چرا متوقف ساختن آن دشوار است؟
DRUG DEALER, MD
نویسنده: آنا لِمبکی
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/unNIUF3BT2g
---------
کتاب "دکترهای مواد؛ چگونه پزشکان گمراه شدند، بیماران معتاد و چرا متوقف ساختن آن دشوار است؟" کتاب خواندنی و تامل برانگیز دیگری از آنا لِمبکی، استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد است که پیش تر کتاب " ملت دوپامین" او را معرفی کردم.
لمبکی جز نویسندگان گزارش کمیته مشهور لانست-استفورد است. این گزارش که بهمن ماه سال گذشته به چاپ رسیده به تحلیل رشد شدید و مشکل آفرین مصرف داروهای مخدر، محرک و اعتیاد آور در آمریکا می پردازد. طی بیست سال اخیر مصرف داروهایی چون اکسی کدون یا اکسی کانتین، هیدروکدون، هیدروموفون، اکسی مورفون و ریتالین در آمریکا رشد چشمگیری داشته و منجر به وابستگی و عوارض زیادی از جمله حدود سالانه یکصد هزار مرگ بر اثر مسمومیت شده است. این کتاب قبل از گزارش مذکور به چاپ رسیده ولی بحث های جالب و روشنگری درباره این پدیده ارائه می دهد.
هرچند در نگاه اول، این امور بیشتر مربوط به کشور آمریکا بنظر می آید که ممکن است برای خواننده ایرانی خیلی اولویت نباشد، اما لمبکی در خلال کتاب بحث جالب و آموزنده ایی درباره ماهیت وابستگی و جنبه های اجتماعی آن ارائه می دهد: نگرش به مقوله درد و رنج و پذیرش یا عدم پذیرش آن در رویکرد انسان ها به داروهای تسکین دهنده تاثیر بسزایی دارد. همچنین "روایتی" که ما از بیمار قلمداد کردن یا نکردن خود انتخاب می کنیم در گزینش نوع برخوردمان بسیار تاثیر گذار است. اینکه تجارب تلخ گذشته را چقدر آسیب زا ببینیم یا ناکامی های خود را در بیمار بودن، بد اقبال یا ناتوان بودن خود جستجو کنیم، همگی در مواجهه ما با داروهای مخدر و محرک تاثیر گذار هستند.
لمبکی معتقد است که افزایش بیمار پنداری و تشخیص گذاری افراطی از یکسو و عدم تحمل به درد و ناکامی و آسیب زا دانستن ناملایمات از سوی دیگر به اتکا روزافزون به داروها برای حس رضایتمندی از زندگی دامن زده است. در این میان از نقش شرکت های دارویی تولید کننده و مناسبات مالی در نظامهای درمانی نیز نباید غافل شد. او بسان و مشابه آنچه در کتاب ملت دوپامین اشاره شد، باور دارد که جستجوی بی دردی کامل و تلاش برای به صفر رساندن ناکامی و سرخوردگی به عکس خود یعنی وابستگی سنگین به داروها منجر می گردد و تا نگرش انسان ها و جامعه به این امر تغییر نکند، توقف این روند امکانپذیر نیست.
--------
#Azarakhsh_mokri #addiction #psychiatry #Anna_Lembke #overdose #narcotics #stimulants #ADHD #Human_suffering
#آذرخش_مکری #مواد_مخدر #مواد_محرک #وابستگی_دارویی #اعتیاد #روانپزشکی #اکسی_کدون #ریتالین
ملت دوپامین
Dopamine nation
نویسنده: آنا لِمبکی
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/2GrQUuWg0iQ
---------
کتاب "ملت دوپامین" آخرین اثر آنا لِمبکی استاد روانپزشکی و مسئول واحد طب اعتیاد در دانشگاه استنفورد است. در این کتاب، لمبکی به زبانی ساده ولی علمی مسئله اعتیاد به مواد مخدر و سایر رفتارهای اعتیادی غیر دارویی را توضیح می دهد. بخش قابل توجه ایی از کتاب متکی بر رویکرد غالب در روانپزشکی آمریکایی است که وابستگی به مواد مخدر را یک بیماری مغزی تلقی کرده و آنرا با تغییرات مغزی و بخصوص ناقل شیمیایی دوپامین توضیح می دهد.
تا اینجا، اثر خارق العاده یا ویژه ایی نمی نماید. اما چند بخش و نکته وجود دارد که کتاب را از کتاب های متعارف پزشکی درباره اعتیاد متمایز کرده و آنرا به اثری تامل برانگیز تبدیل می کند. لمبکی بنوعی اصل بقای لذت را مطرح می کند: هرگاه ماده ایی به ما لذت یا انرژی بدهد و حال ما را بهتر کند، بعد از قطع آن باید معادل لذت یا خوشی کسب شده، نوعی رنج و دشواری بازپس داد. بعبارت دیگر نمی توان بکمک یک ماده همواره احساس خوشی و شادی را تجربه کرد.
در ادامه او فراتر رفته و مدعی می شود که جامعه مرفه معاصر، شهروندان را به لذت بردن بیشتر تشویق می کند و نوعی "کاپیتالیسم لیمبیک" در جریان است. غذاهای لذیدتر، هیجانات مثبت شدیدتر، بازی های سرگرم کننده تر و ...روز به روز نمود بیشتری می یابند. در واقع نام کتاب نیز به همین نکته باز می گردد. غافل از اینکه با افزایش لذت-و ترشح دوپامین- متعاقب آن حالت رنج و درد بیشتری سراغ افراد خواهد آمد. او نگران افزایش افسردگی و اضطراب در انسان ها بواسطه افراط در جستجوی دوپامین بیشتر است. این مسئله حتی در افرادی که به کمک داروهای محرک مانند ریتالین و آمفتامین سعی در افزایش کارایی خود دارند نیز صادق است. آنچه از انرژی و افزایش توجه بدست می آوری را بعداً باید پس بدهی!
شاید فصل هفتم کتاب، چالشی ترین بخش آن باشد؛ او مدعی است جستجوی حساب شده درد و دشواری یک روش موثر در ایجاد شادکامی و حال خوب است. نظام دوپامین با ترشح مکرر آن بواسطه امور لذتبخش سریعاً دچار تحمل شده و فرد بسوی رخوت، کج خلقی و بیحوصلگی کشیده می شود. برای جلوگیری از این مسئله لازم است هر از چندگاهی به استقبال نوعی درد و رنج رفت تا تعادل سیستم مجدد برقرار شود.
به باور او، تلاش بخشی از روانشناسی عامه پسند مدرن در حداکثر رساندن شادی و لذت محکوم به شکست است و ترویج آن به بدتر شدن حال انسان ها منجر شده است.
ترجمه این کتاب توسط آقای دکتر محمد اسماعیل فلزی و انتشارات مازیار بزودی عرضه خواهد شد.
------------------
#آذرخش_مکری #دوپامین #اعتیاد #شادکامی
مرگهای ناامیدی
DEATHS OF DESPAIR
نویسنده: آن کِیس و آنگس دیتون
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/SoFEwOo9o70
---------
کتاب "مرگهای ناامیدی" یک اثر خواندنی و روشنگر نوشته آن کِیس و همسرش آنگس دیتون، هردو از استادان اقتصاد دانشگاه پرینتستون، است. دیتون همچنین برنده جایزه نوبل اقتصاد است.
نگارندگان در کاری پژوهشی به بررسی روند سه نوع مرگ در امریکا که نام مرگهای ناامیدی بر آنها نهاده اند، می پردازند. مرگ بر اثر خودکشی، مسمومیت با مواد مخدر یا به اصطلاح اُوردوز و مرگ بر اثر نارسایی کبدی بواسطه الکلیسم. به طرز مرموزی این سه نوع مرگ در جمعیت سفیدپوست میانسال آمریکایی از حدود سی سال پیش روند افزایشی داشته است به گونه ایی که طول عمر سفیدپوستان را تحت تاثیر قرار داده است.
نکته جالبی که نگارندگان از همان ابتدا بدان اشاره دارند و محور کتاب را تشکیل می دهد این است که روند افزایشی مختص سفیدپوستانی است که فاقد تحصیلات دانشگاهی بوده و در لایه های پایین تر اقتصادی-اجتماعی قرار دارند. ظاهراً داشتن مدرک کارشناسی یا بالاتر ایشان را نسبت به این روند مرگ بار مصون می سازد!
ادامه کتاب تحلیل عمیق و جذابی از تعامل درآمد، سطح اجتماعی، نابرابری با احساس سرخوردگی و ناامیدی و اعتیاد است. او نشان می دهد که مصرف داروهای مخدر در طبقات بالنده که به آینده امیدوارند و امکان تحرک طبقاتی دارند کمتر به اعتیاد و مرگ منجر می شود در حالیکه همان داروها در افرادی که سطح اجتماعی و فرصت های شغلی خود را رو به نقصان می بینند یعنی سفید پوستان میانسال مرکز و جنوب آمریکا، به طرز عجیبی مشکل ساز می شوند.
دیتون منتقد دیدگاه های افرادی چون چارلز مورِی و سناتور پاتریک موینیهان است که باور دارند صفات شخصیتی و سرشتی طبقات محروم تر مسئول و زمینه ساز رفتارهای مخرب ایشان است.
دیتون پیش تر رفته و نگران نوعی انشقاق در طبقات اجتماعی است: عده ایی از تحولات کلان و بحران های اخیر بدون آسیب به ترقی خود ادامه می دهند ولی بخشی افول کرده اند. این انشقاق منجر به شکل گیری ویژگی ها و یا آسیب های مهمی در دو طبقه شده است.
در مجموع کتاب حاضر، بحث جالبی است که چگونه طبقه اجتماعی و سیر تحول آن بر آسیب شناسی روانی اثر می گذارد و چگونه نگریستن از این منظر بسیاری از معماهای روانپزشکی از جمله فرایند اعتیاد یا خودکشی و رفتارهای آسیب به خود را قابل فهم تر می سازد.
این کتاب توسط خانم پرناز طالبی به فارسی ترجمه شده است.
--------------
#azarakhsh_mokri #suicide_prevention #addiction #lethal_overdose #Angus_Deaton
#آذرخش_مکری #خودشناسی #نابرابری #روانپزشکی #شادکامی #اعتیاد #خودکشی #روانشناسی_اجتماعی #ناامیدی
تناقض قدرت
چگونه ما صاحب نفوذ می شویم و آنرا از دست می دهیم
THE POWER PARADOX
نویسنده: داکر کلتنر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/NfkCvP0RI60
--------
کتاب "تناقض قدرت: چگونه ما صاحب نفوذ می شویم و آنرا از دست می دهیم" کتاب بسیار خواندنی و آموزنده ایی است به قلم داکر کلتنر استاد روانشناسی دانشگاه برکلی کالیفرنیا که خواندن آن را به علاقمندان توصیه می کتم.
کلتنر که بیش از دو دهه درباره نفوذ و قدرت در گروههای انسانی پژوهش می کند دیدگاه جالبی را در این اثر دنبال می کند. او ابراز می دارد که تصور سنتی از شکل گیری قدرت که عده ایی زورمند با ارعاب و ایجاد ترس در دیگران، بر ایشان استیلا می یابند لااقل در موجوداتی که زیست گروهی و اجتماعی دارند ناقص است و اشکالات عمده ایی دارد. در حیواناتی که زیست جمعی ندارند آنکه پنجه قویتر، دندان تیزتر و جثه بزرگتری دارد صاحب اصلی قدرت است. اما در موجوداتی مانند نخستی ها و انسان که دسته های منسجم تشکیل می دهند، پویایی قدرت شکل دیگری می گیرد. او عکس زیبایی از شامپانزه ی صاحب قدرتی بنام یِروئن از آرشیو فرانس دو وال نشان می دهد که متفکرانه نشسته و نر جوان و قوی پنجه ایی در برابرش بشکل تسلیم زانو زده است. قدرت یروئن میانسال در زور بازوی وی نیست بلکه در قدرت او در ایجاد همبستگی در گروه شامپانزه ها، درک و رسیدگی به تالمات ایشان و نقش نوعی میانجی در مشاجرات است. آن چیزی که دو وال به آن "سیاست شامپانزه ایی" می گوید.
در موجودات عالی تر یعنی انسان ها نیز آنکس صاحب قدرت می شود که می تواند ذهن و نیازهای دیگران را سریع درک کند و آنها را در جهت برآوردن خواستهایشان متحد سازد. تنطیم هیجانی و درک همدلانه ذهن دیگران لازمه ترقی است. او در پژوهش های فراوانی نشان می دهد که ذهنی سازی، داشتن حس ادراک تالمات در دیگران و توان بسیج هیجان های ایشان برای حل مسئله با رسیدن به ریاست گروهها ارتباط مستقیمی دارد. او مدعی است در ابتدا شکل گیری گروه، قدرت مصادره نمی شود بلکه توسط گروه به رئیس داده و تفویض می شود.
اما چرا عنوان تناقض قدرت؟ افراد بعد از آنکه از نردبان قدرت بالا می روند سریعاً قدرت ذهن خوانی و همدلی هیجانی خود را از دست می دهند. بجای درک دیگران، افکار کلیشه ایی و کلی نگری پر رنگ می شوند و ذهنی سازی نقصان می یابد. او به زیبایی این مسئله را در آزمون های آزمایشگاهی و حتی روش های تصویر سازی مغزی نمایش می دهد. به اعتقاد محققانی چون کلتنر، شناخت اجتماعی و هیجانات ما بشدت متاثر از جایگاه ما در نردبان اجتماعی است..
-----------
#Azarakhsh_mokri #Dacher_Keltner #social_cognition
#آذرخش_مکری #روانشناسی_اجتماعی #قدرت #ذهن_خوانی #همدلی #روانپزشکی #تنظیم_هیجان #معرفی_کتاب
تلخ و شیرین
چگونه حزن و اشتیاق می تواند به سلامت ما کمک کند
Bitter Sweet
نویسنده: سوزان کِین
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/CtaA_wEhO54
---------
کتاب "تلخ و شیرین: چگونه حزن و اشتیاق می تواند به سلامت ما کمک کند" آخرین اثر سوزان کِین، نویسنده تاثیرگذار آمریکایی است. از کارهای مشهور کین می توان به کتاب "سکوت: قدرت درونگراها در جهانی که از سخن گفتن نمی ایستد" اشاره کرد که از آن چند ترجمه مختلف به فارسی وجود دارد. در کتاب سکوت که ده سال پیش به چاپ رسیده است، کین به شیوه ایی جذاب با جریان فراگیر تایید مطلق گونه برونگرایی به مقابله بر می خیزد. او باور داشته که روانشناسی عامه پسند و افکار عمومی لااقل در کشورهای مرفه، بیش از حد برونگرایی، معاشرتی بودن و داشتن شبکه گسترده از دوستان را عامل موفقیت و سلامت روان می پندارد و به شیوه ایی افراطی انسانها را به گسترش شبکه اطرافیان تشویق می کند. در حالیکه درونگرایی به نوبه خود مزیت های بسیار زیادی دارد و در عده ایی سرمنشا دستاوردهای بسیار سترگ فردی و اجتماعی بوده است. او در کتاب جدید خود، تلخ و شیرین، دیدگاه مشابهی را درباره شاد بودن و خُلق بالا مطرح می کند: جهان معاصر بیش از حد درگیر شادی محض است و از بروز هیجانات منفی گریزان است. او مدعی است که وجود حالات خلقی پایین بویژه حزن و یا اشتیاق حسرت گونه، نوعی حس فراق و چشم براهی و عطش به رسیدن به امری یا کسی، در رشد و سلامت انسان ها بسیار موثر هستند. افرادی که در کنار شادی و شعف، درجاتی از یاس و حسرت را تجربه می کنند شادکام تر هستند. هیجان مرکب و مخلوط پایدارتر و سازنده تر از شادی خالص است. حتی هنر و موسیقی حزین ماندگاری بیشتری در تاریخ داشته است. این حس ها در ایجاد همبستگی بین انسان ها بسیار مهم اند و با اشاره به کارهای داکر کلتنر که در آینده به کارهای او نیز اشاره خواهم کرد، سر منشا قدرت جوامع هستند. همچنین وجود نوعی حزن در کنار سایر حالات هیجانی باعث افزایش خلاقیت در افراد می گردد. در واقع بسیاری از مشاهیر مخلوطی از سوگ، فراق و اندوه را در زندگی خود پا به پای شادی تجربه کرده اند. در ادامه او نگاهی می اندازد به سیر تکوین نوعی از نگرش روانشناسانه که تاکید افراطی بر تفکر مثبت، خوش بینی و سرخوشی دارد و ریشه های آنرا نقد می کند. کتاب جذاب او نهیبی است به رویکردهای معاصر که شادکامی را در گرو گریز از هرگونه غم و اندوه می داند.
دیروز که به دنیا نیامدم
(Not born yesterday)
به روایت : دکتر آذرخش مکری
حسادت به بالادستی و تمسخر پایین دستی
بحثی درباره حسادت
(Envy Up Scorn Down)
نویسنده: سوزان فیسک
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/Ht8vQLxSZzE
---------
کتاب "حسادت به بالادستی و تمسخر پایین دستی: چگونه جایگاه اجتماعی ما را از هم جدا می سازد" یکی از کتاب های آموزنده و خواندنی سوزان فیسک است. فیسک استاد روانشناسی اجتماعی در دانشگاه پرینستون است و از او کتاب "شناخت اجتماعی" به فارسی ترجمه شده است. در این کتاب، فیسک علاوه بر پرداختن به پدیده رشک و حسادت و همچنین تحقیر و تمسخر دیگران به تبیین نظریه بین فردی خود می پردازد. بر این اساس و پیرو پژوهش های متعددی که او و همکارانش انجام داده اند، انسانها هنگام مواجه شدن با یکدیگر و حتی برای مقاطع کوتاه، بسرعت و خودکار از دو بُعد یا جنبه بین فردی یکدیگر را ارزیابی می کنند: اول اینکه آیا آن فرد دوست است یا دشمن؟ بعبارت دیگر با فردی مواجه هستیم که قصد کمک به ما را دارد یا بنوعی در صدد آسیب به ماست. دوم اینکه آیا او از من توانمندتر، داراتر و قوی تر است یا نسبت به من در رده پایین تری قرار دارد؟ یعنی بسرعت جایگاه نسبی خود را با وی می سنجیم. به اعتقاد فیسک این ارزیابی ها ریشه در سیستم تکاملی و زیستی داشته و حتی در حیوانات نیز صورت می پذیرد. گاهی در چند ثانیه شکل می گیرد و ما براحتی قادر به مهار آن نیستیم. ما در واقع محاسبه گر خودکار و لحظه ایی جایگاه و نیت دیگران هستیم. حال در مواردی که فرد را ناتوان و بسیار پایین تر از خود و همچنین خصم گونه ارزیابی کنیم هیجان پیچیده و مرکب تحقیر و تمسخر را تجربه خواهیم کرد. در مقابل، به افراد با رویه خصمانه ولی توانمند و برتر از خود حسادت می ورزیم. هریک از این هیجانات مرکب بین فردی با تغییرات بدنی و فیزیولوژیک خاص و همچنین تبعات روانی همراه هستند. بعنوان مثال در حالت تمسخر، انتساب حالات ذهنی و به اصطلاح "ذهنی سازی" کاهش می یابد. ما به فرودستان غیر دوست، احساسات و گرایشات شناختی و عاطفی ساده تری نسبت می دهیم و اعمال آنها را با طرح واره های کلی توضیح می دهیم. برعکس نسبت به بالادستان، حالات بیش-ذهنی سازی پیدا کرده و در رفتار آنها نیت و شناخت های پیچیده تر می بینیم. این فرایندها در شکل گیری انگ، باور به توطئه، پیش داوری و تعصبات تاثیرات بسزایی دارد. در ادامه فیسک توضیحات جالبی درباره چگونگی تشدید و تعدیل این حالتها در مناسبات اجتماعی ارائه می دهد که کتاب را بسیار خواندنی می سازد. خواندن این کتاب را به علاقمندان به مسائل اجتماعی و روابط بین فردی توصیه می کنم.
روانشناسی طمع
The Psychology Of Greed
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/DUPZMYqnXN4
---------
کتاب دیگری که برای معرفی در سال جدید در نظر گرفته ام در اصل مجموعه پژوهش های خانم تری سه اونت جِنس است که با عنوان "روانشناسی حرص و طمع" به چاپ رسیده است. سه اونت جنس روانشناس اجتماعی در دانشگاه تیلبرگ هلند است و طی سال های اخیر پژوهش های متعدد و جالبی درباره حرص و طمعکاری انجام داده است. طمعکاری جستجوی افراطی مال، یک موقعیت یا پاداش است به گونه ایی که فرد در جریان این جستجو به دیگران آسیب می زند یا به حقوق آنها تعرض می کند و در عمل نیز هیچگاه از داشته های خود راضی نمی شود. حرص با شادکامی در تضاد است و افراد حریص از رضایتمندی کمتری در زندگی برخوردارند. پژوهش درباره حرص طی سالهای اخیر رشد زیادی داشته است که منجر به یافته ها و نظریات جالبی شده است. آیا حرص یک امر ذاتی و سرشتی است یا پدیده ایی موقعیتی؟ ایا برخی ذاتاً حریص هستند یا چینش محیط و وقایع موقعیتی به شکل گیری آن در افراد کاملاً طبیعی و سالم منجر می گردد. یکی از مفاهیم جالب که در جریان مطالعه بر روی حرص به آن اشاره شده است "بیش درآمدی" است: بسیاری از مردم بیش از آنکه فرصت پیدا کنند از آن استفاده کنند، درآمد دارند و مال می اندوزند. مکانیسم شکل گیری این مال اندوزان ناکام در کجاست؟ چرا برخی کماکان کار می کنند ولی از آن اندوخته های خود لذت نمی برند؟ کلاً افراد خسیس چرا اینگونه اند؟ برخی شکل گیری آنرا به محرومیت در دوره رشد نسبت می دهند. برخی نیز مفاهیم القایی محیطی و فرهنگی را دخیل می دانند. جالب اینکه برعکس، پژوهشهای زیادی از شکل گیری حرص بواسطه رفاه حکایت دارند! برخی پژوهشها نیز مدعی هستند که حرص بسیار مسری است. چگونه می توان حرص بشر را محدود کرد؟ آیا اصولاً این کار شدنی است؟ از طرفی عده ایی پیشرفتهای جهان مدرن را در حرص و بسنده نکردن افراد به داشته های خود می دانند. آیا این امر درست است؟ جالب اینکه مدلهایی از حرص و طمع در حیوانات هم وجود دارد و با مدخلات محیطی می توان حیواناتی طمعکار بار آورد! این رفتارها معادلهای زیستی-عصبی نیز در مغز دارند.
روانشناسی افراط گری
The Psychology Of Extremism
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/OYZbsyHgZiE
---------
در کتاب "روانشناسی افراط گری" به ویراستاری آری کروگلانسکی که در سال جدید میلادی توسط انتشارات روتلج به چاپ رسیده است، پژوهشگران به جنبه های گوناگون افراطی گری و رفتارهای افراطی می پردازند. آیا افراطی بودن یک صفت و ویژگی نسبتاً پایدار و سرشتی افراد است یا یک پدیده که در اثرا شرایط خاص بیرونی در آنها شکل می گیرد؟ چرا عده ایی به منتهاالیه یک فعل، لذت، ورزش یا کار کشیده می شوند و حاضرند سایر جنبه های زندگی را فدای هدف افراطی خود نمایند؟ برخی باور دارند که افراطی گرایی یک شور و اشتیاق بیمارگونه است که به کاهش شادکامی صاحب خود منجر می گردد. از سوی دیگر برخی استدلال می کنند که افراطیون هرچند خود در رنج هستند اما موتور محرک تحولات انسانی هستند. در همین راستا آیا ما نوعی افراط گرایی سالم و بهداشتی در مقابل شکل بیمارگونه آن داریم؟ کروگلانسکی که تالیف بخشهایی از کتاب را نیز بعهده داشته است معتقد است در افراط گرایی نوعی عدم تعادل انگیزشی وجود دارد؛ فرد در جریان شکل گیری اشتیاق های خود، بسیار از ابعاد رشد و شکوفایی مازلویی خود را فدای شور افراطی می کند. این رشد تک بعدی از وی ماشینی کارآمد اما ناشاد و غیرقابل انعطاف می سازد. در فصل دیگر، کنت بریج به مقوله "کج خواهی غیر عقلانی" می پردازد. تصور بر این است که انسانها اموری را که باعث لذت و حس خوب باشد دنبال می کنند. اما بریج با تکیه به مدلهای زیستی در حیوانات نشان می دهد که دنبال کردن اموری که نه تنها لذتبخش نیستند بلکه حس بد ایجاد می کنند در شرایط خاص کاملاً ممکن است. موش ها میله های الکتریکی را باوجود شوک های دردناک برق گرفتگی با ولع لیس می زنند! در واقع فرد بخاطر تغییرات خاص در مراکز انگیزشی مغزی، با وجود انزجار اموری را با شدت ادامه می دهد. بحث درباره افراطیون اخلاقی از تشکیل دهنده یکی دیگر از فصول کتاب است. انسان هایی که به طرز استثنایی مصر بر رعایت چارچوب های اخلاقی هستند و هیچگاه از اصول خود کوتاه نمی آیند، کی هستند؟ یک فصل بسیار جذاب به مقوله حرص و طمع اختصاص دارد. این گرایش افراطی بشر در جمع آوری ثروت از کجا می آید؟
محبوب (مشهور)
قدرت دوست داشتنی بودن در جهان درگیر قدرت
Popular
The Power of Likability in a Status-Obsessed World
به روایت : دکتر آذرخش مکری
گوش بزنگی حیوانات
(Animal Vigilance)
به روایت : دکتر آذرخش مکری
باورهای بد و اینکه چرا افراد خوب به آنها گرفتار می شوند
(BAD BELIEFS)
نویسنده: نیل لِوی فیلسوف
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/uE3AkZImdQQ
---------
کتاب "باورهای بد و اینکه چرا افراد خوب به آنها گرفتار می شوند" آخرین اثر نیل لِوی فیلسوف و پژوهشگر انگلیسی حوزه ذهن و اخلاق است. لوی آثار متعددی درباره تصمیم گیری های اخلاقی، آزادی اراده و مبانی عصب شناختی اخلاق دارد. پیش تر به کتاب مشهور وی با نام "اقبال سخت" در بحث درباره جبر و اختیار اشاره کردم. اکنون، او در آخرین اثر خود نگاه منسجم و خواندنی به چگونگی شکل گیری باورها دارد. چرا عده زیادی از انسان ها با وجود شواهد فراوان و رو به رشد درباره گرمایش انسان ساخته زمین، نظریه تکامل و اثربخشی درمان های پزشکی مدرن، سرسختانه از پذیرش این یافته ها خودداری می کنند؟ برای پاسخ به این سوال وی مروری به جریان ها و نظریات عمده درباره شکل گیری باورها دارد. او به نطریات عمده و متفکران مهم پشت آنها اشاره می کند و آنها را به نقد می کشد. بخشی از شکل گیری باورهای بد بدلیل نداشتن اطلاعات کافی و خطاهای شناختی و ضعف در تفکر نقاد است که لوی بر آنها صحه می گذارد. اما او معتقد است این عوامل برای توجیه انبوه مخالفت با جریان های علمی کفایت نمی کنند. در ادامه به هوگو مرسیه و دن اسپربر و به اصطلاح مکتب پاریس می پردازد. از هوگو مرسیه کتاب "دیروز که بدنیا نیامده ام" را پیش تر در همین صفحه معرفی کرده ام. اینکه ممکن است بسیاری باورهای بد لزوماً باور نباشند. افراد انها را برای نشان دادن وفاداری و تعلق خود به گروهی خاصی ابراز می دارند اما در عمل بر اساس آنها اقدام نمی کنند. در واقع به گفته وَن لووِن، پژوهشگر حوزه باورها، انسان ها دارای ساختار شناختی "دو نقشه ایی" هستند. می توانند به اضداد معتقد باشند بدون اینکه به تناقض برسند. بخشی از شناخت های ما نیز "حافظ هویت" ما هستند. اما در کنار توضیحات فوق، لوی دیدگاه اصلی خود را مطرح می سازد: او در این بخش از کارهای جوزف هنریک که قبل تر دو کتاب از او معرفی کردم نیز الهام گرفته است. انسان موجودی است فوق تقلیدگر و بخش عمده اگاهی و معرفت ما نه از طریق استدلال و اندیشه بلکه بواسطه برونسپاری پذیرش باورها به دیگران بدست می آید. در این میان تفاوت زیادی بین خردگرایان و خرد گریزان وجود ندارد. بلکه تفاوت در گروه مرجع هرکدام است. اینکه ما معرفت خود را در کدام گروه جستجو می کنیم و به ایشان اقتدا می کنیم؟! این اثر، کتابی است روان، روشنگر و پرکشش. خواندن آنرا به علاقمندان به علوم رفتاری و شناختی توصیه می کنیم.
تستوسترون شهريار
(TESTOSTERONE REX)
به روایت : دکتر آذرخش مکری
ذهن نهان
(The Implicit Mind)
نویسنده: مایکل براون استاین
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/9vXQxchsDCI
---------
کتاب "ذهن نهان" نوشته مایکل براون استاین، استاد فلسفه و روانشناسی اخلاق دانشگاه نیویورک است. کتاب با یک بحث جالب آغاز می گردد: در زندگی بسیار پیش می آید که قبل از یک واقعه ناگوار مانند مورد سرقت قرار گرفتن یا دچار فریب شدن بدون دلیل خاص و موجه دچار یک حس نگرانی می شویم. آیا این احساسات که از آنها بعنوان "نشانگرهای قبل-واقعه" یاد می کنیم، اتفاقی هستند یا حاصل پردازش پیچیده و حساب شده بخشی از ذهن ماست؟ آیا به اصطلاح باید به غریزه، الهام، حس های شهودی خود اعتماد کنیم؟ پاسخ این سوالات در گرو درک ما از مقوله ذهن نهان یا پنهان است. با وجود آنکه مقوله ناخودآگاه از دبرباز مطرح بوده است، طی دهه های اخیر روانشناسان تجربی و پژوهشگران علوم شناختی سعی داشته اند بکمک مطالعات آزمایشگاهی جایگاه و ویژگی های آنرا بصورت عینی تری تبیین کنند. بعنوان مثال از طریق آزمون های تداعی های نهان، دریافته اند که در بسیاری از موارد باورهای علنی ما یعنی آن بخشی که به آنها آگاه هستیم و می توانیم با زبان ابراز کنیم با برخی گرایشات و تداعی های ما در تضاد هستند. جالب و در عین حال حیرت انگیز اینکه آن بخش نهان در برخی مواقع در سوگیری ها و تصمیم گیری های ما نقش اصلی را دارند. از طرف دیگر حدود سه هزار سال است که جریان پرنفوذی ازحکمت و اندیشه بشری مدعی است که باید به عقل و استدلال متکی بود و به احساسات و اغواهای آن بها نداد. کجا و در چه زمانی ممکن است حس های غریزی ما در یافتن مسیر درست از استدلالهای ما پیشی بگیرند؟ براون استاین علاوه بر مطرح کردن این پرسش، سوالات جالب دیگری را نیز مطرح می کند. وقتی با فردی مواجه می شویم، خویشتن واقعی او کدام بخش است؟ آن بخش آگاه زبانی یا گرایش های نهانی؟ کدام بخش از نظر اخلاقی مسئول و پاسخگوی وی است؟ آیا ما بابت گرایشات نهان خود نیز باید پاسخگو باشیم؟ در این بخش براون استاین مباحث فنی فلسفی متعددی را مورد بررسی قرار می دهد. در انتهای کتاب او به این مهم می پردازد که آیا اصولاً گرایشات نهان ما قابل تغییر هستند و ما چگونه می توانیم آگاهانه ذهن نهان خود را در هنگام نیاز تصحیح کنیم؟ در مجموع بنظر من این کتاب با سوالات و مباحث بسیار جالب و تامل برانگیزی آغاز می شود. اما در میانه مباحث تا حد زیادی تخصصی شده و ممکن است مخاطب غیر متخصص در حوزه فلسفه ذهن را تا حدی خسته کند. به همین دلیل مخاطبین عمومی کمتری خواهد داشت
خرد جامعه ستیزان
آنچه قدیسان، جاسوسان و قاتل های زنجیره ایی می توانند درباره موفقیت به ما بیاموزند
(The WISDOM OF PSYCHOPATHS)
نویسنده : کِوین داتن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/9INd2yCX-yE
---------
کتاب "خرد جامعه ستیزان: آنچه قدیسان، جاسوسان و قاتل های زنجیره ایی می توانند درباره موفقیت به ما بیاموزند" یک کتاب خواندنی نوشته کِوین داتن، روانشناس انگلیسی است. در این کتاب داتن بحث جالبی درباره افراد جامعه ستیز یا به اصطلاح سایکوپات دارد و به مرور یافته های علمی جدید درباره ویژگی های شخصیتی و سبب شناسی افراد ضد اجتماعی و سایکوپات می پردازد. در افراد سایکوپات ویژگی هایی چون خود شیفتگی، سنگدلی، نبود همدلی، تمرکز افراطی بر موفقیت و پاداش، خطر پذیری، رفتار تکانه ایی، سلطه جویی، نداشتن احساس گناه، منفعت گرایی افراطی، دروغگویی، بهره کشی جنسی، بی تفاوتی به درد دیگران، مسئولیت ناپذیری و بسیاری صفات مشابه برجسته است. داتن در جستجوی این است که کدام یک از این ویژگی ها هسته مرکزی و سبب شناختی رفتار جامعه ستیزانه را تشکیل می دهد؟ آیا بی باکی مادرزادی و درس نگرفتن از مجازات است که این افراد را در مسیر تبدیل شدن به مجرمان حرفه ایی قرار می دهد؟ یا نداشتن توان یا میل به همدلی و درک آلام و رنج در دیگران است که از آنها موجوداتی سنگدل و خلافکار می سازد؟ شاید هم اشتیاق شدید آنها به دریافت پاداش و ترشح دوپامین است که رسیدن به هدف را به هر وسیله ایی و بدون عذاب وجدان تسهیل می کند؟ داتن مرور خوبی به نظریات سایکوپاتی و یافته های جدید تجربی دارد. در ادامه او در صدد پاسخ به این سوال است که آیا صفات مرتبط با سایکوپاتی تماماً مخرب و ویرانگر هستند یا در برخی افراد و موقعیت ها رهگشای حل مشکلات؟ او به بررسی به اصطلاح شخصیت های "سایکوپات موفق" می پردازد. افرادی که واجد تعداد زیادی صفت جامعه ستیزانه هستند و نه تنها گرفتار نشده اند بلکه موفق و محبوب هم می شوند. چگونه است که برخی سایکوپات ها موفق می شوند و به جای رفتن به زندان در قله های ثروت، شهرت و قدرت قرار می گیرند؟ آیا ما در درک صفات جامعه ستیزی دچار تفکر کلیشه ایی و افراطی شده ایم؟ آیا می توان جنبه هایی از ویژگی های سایکوپاتی را با مقدار کم در زندگی جهت نیل به موفقیت بکار برد؟ بنظر من کتاب داتن با وجود نقایص و ایرادتی که در آن به چشم می خورد و درباره آن صحبت خواهم کرد، اثری تفکر برانگیز است و خواندن آنرا به علاقمندان به علوم رفتاری، خودشناسی و مباحث روانشناسی بسیار توصیه می کنم.
سوی دیگر شادکامی: پذیرش رویه ایی بی باکانه به زندگی
(The Other Side Of Happiness)
نویسنده: بروک بَسچن
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/0BCvj4ARt9Y
---------
کتاب "سوی دیگر شادکامی: پذیرش رویه ایی بی باکانه به زندگی" کتابی است که توسط بروک بَسچن استاد روانشناسی دانشگاه ملبورن استرالیا در سال دوهزار وهجده نوشته شده است. در این اثر خواندنی بسچن به مقوله شادکامی، لذت، درد و رنج می پردازد. برای قرن ها درد کشیدن در فرایندهای پزشکی، جراحی و بیماری ها امری غیر قابل اجتناب و بدیهی تلقی می شد. اما در قرن اخیر، پیشرفتهای زیادی در کاهش دردکشیدن انسان محقق شده است. آیا همانگونه که می توان درد کشیدن را به کمک بیهوشی، بیحسی و درمان های ضد درد تقلیل دارد، کاهش رنج کشیدن هم میسر است؟ آیا امید برخی اندیشمندان به نوعی به اصطلاح "مهندسی بهشت" جهت حذف رنج امکانپذیر است؟ بسچن در اینباره شک دارد و مدعی است که امکان لذت بردن از جهان و احساس لذت عمیق زمانی ممکن است که در کنار آن تجربه معقولی از تلاش، رنج و ناکامی وجود داشته باشد. بخش هایی از کتاب به موقعیت شیرین پاول بلوم شبیه است و حتی به منابع و پژوهش های مشترک متعددی اشاره می کند. افرادی که در زندگی مقدار معتدل و معقولی از آسیب را تحمل کرده اند، خوشبخت تر، مقاوم تر و مهربان تر از آنهایی که بشدت آسیب دیده اند یا برعکس هیچ ناملایمتی را تجربه نکردند، هستند. او در چند فصل مجزا و با اشاره به مطالعات جالب و تامل برانگیزی مدعی است که تجربه ناملایمات علاوه بر مقاوم و تاب آور ساختن انسان، به اتصال عمیق با دیگران، افزایش توان تمرکز در لحظه، یافتن معنی در زندگی و حتی تشدید توان لذت بردن از امور معمول منجر می گردد. البته هرچند این ادعاها ممکن است بدیهی بنظر برسند، مرور منابع پژوهشی معاصر و انتخاب و معرفی مطالعات کلیدی جنبه آموزشی کتاب را بسیار پربار می سازد. بنظر من چند مبحث کتاب بسیار آموزنده و کاربردی است. بعنوان مثال اینکه تلاش برای افزایش حس های لذت بخش و رصد آنها، نتیجه عکس می دهد و عملاً جستجوی شادی به عکس خود منجر می شود. یا اعتقاد محوری بسچن به اینکه اجتناب از مواجه شدن با امور دردناک، ما را به افسردگی مستعد می سازد. به بیان دیگر کلید مهم در شادکامی توان "مواجه" شدن است نه تلاش برای مهار و اجتناب. او به تمایز و اهمیت "چالش" در مقابل"تهدید" و ویژگی های هریک می پردازد. جالب اینکه دو پدیده اخیر تفاوت های فیزیولوژیک هم دارند. این کتاب برای علاقمندان به مقوله خوشبختی، هدونیسم و معنی در زندگی، اثر روشنگر و آموزنده ایی است.
موقعیت شیرین
(The Sweet Spot)
نویسنده : پاول بلوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/UEgw-lUu8c4
---------
کتاب یک اثر جالب دیگر از پاول بلوم استاد روانشناسی دانشگاه ییل. شاید بتوان این کتاب را "موقعیت شیرین" ترجمه کرد. بلوم در این اثر آخر خود سعی دارد در کنار تلاش برای تبیین شادکامی و معنا در زندگی به مقوله رفتارهای ریاضت کشانه، خود انهدامی و رنج کشیدن انسان ها بپردازد. چرا انسان ها خود را برای اموری که سود مستقیم برای انها ندارد به زحمت می اندازند؟ هدف افرادی که به خود سختی می دهند چیست؟ چرا خود را درگیر ماجراجویی های خطرساز و چالش های پر دردسر می کنیم؟ آیا عده ایی از تحمل درد لذت می برند؟ چگونه می توان رفتارهای خودآزاری و مازوخیستی را توجیه کرد؟ آیا همه بدنبال راحت طلبی و به اصطلاح نازکی کار و کلفتی نان هستند؟ اینها برخی سوالاتی هستند که بلوم در این کتاب خواندنی به آنها می پردازد. او متذکر می شود که تلاش برای رسیدن به لذت و هدونیسیم تنها بخشی از انگیزه انتخاب انسان هاست. در کنار آن، ما سعی داریم برای زیستن خود هدف و معنی بیابیم و در این راه خود را درگیر تلاشهای پردردسر می کنیم. اما آیا رنج کشیدن لازمه یافتن معنا است و برای هدفداری باید قربانی شد؟ آیا در ساختار زیستی ما نوعی گرایش ذاتی به دردکشیدن هم شکل گرفته است؟ بلوم در اینباره شک دارد و حتی مدعی است برای یافتن معنا باید درجاتی از لذت طلبی و هدونیسم را تجربه کرد. با اینحال به پژوهش های جالبی اشاره می کند که نشان می دهند درجاتی از درد و رنج و سرخوردگی برای شکل گیری معنای زندگی کمک کننده است. او جهت توجیه رفتار ما به نوعی "تکثرگرایی انگیزشی" رو می آورد: خویشتن ما در حال نوسان بین لذت طلبی و فرار از درد "تجربه ایی" از یکسو و ساختن و ابداع معنا "ناظرگونه" از سوی دیگر است. برای ابداع معنا، گاهی نوعی عذاب مفید اما غیر ضروری است! اینکه در لحظه لحظه زندگی کدام یک از خویشتن های ما بر خودآگاهی مسلط می گردد در افراد متفاوت است. با وجود آنکه به نظر من، نویسنده سرانجام به پاسخ قاطع نمی رسد اما سوالات و جنبه های زیبا و منحصر بفردی را مطرح می کند که کتاب را بسیار خواندنی و دلنشین می سازد.
اراده آزاد ترمیمی:بازگشت به ریشه های زیستی
(RESTORATIVE FREE WILL)
نویسنده: بروس والر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/-c3ZZ-TLOeA
---------
کتاب اراده آزاد ترمیمی:بازگشت به ریشه های زیستی. در ادامه بحث مقوله اراده آزاد و انتخاب کتاب خواندنی و جالب دیگری خدمت علاقمندان معرفی می گردد. این اثر نوشته بروس والر، فیلسوف آمریکایی است که رویکردی متفاوت و تا حدی جدید به مسئله اراده آزاد دارد. والر آثار زیادی در این زمینه و همچنین مقوله مسئولیت اخلاقی دارد. "نظام سمج مسئولیت اخلاقی" و "بی عدالتی مجازات" از این زمره اند که در فرصت های بعدی به معرفی آنها هم اقدام خواهم کرد. اما در کتاب حاضر والر مدعی است که از دیر باز با وجود بحث های متعدد درباره وجود یا عدم پدیده ایی بنام آزادی و انتخاب، همواره این امور به انسان محدود مانده و فرض اینگونه بوده که اگر هم اراده آزاد وجود داشته باشد منحصر به انسان است. والر این پیش فرض را به چالش می کشد و اشاره دارد که نوعی تامل، انتخاب و دوراندیشی در حیوانات هم دیده می شود و کشیدن مرز قاطع بین انسان و حیوانات مبنای علمی ندارد. او با این ابتکار سعی دارد از زاویه دیگری به چالش دیرینه اراده آزاد بپردازد و بسیار از سوالات را بلاموضوع سازد. البته با وجود عنوان انتخابی برای کتاب، بخش محدودی از آن به این رویکرد تعلق دارد و فصل های اولیه جمع بندی دیدگاههای مطرح درباره اراده آزاد و چالش های سنتی این حوزه است. از این جهت کتاب خوبی برای علاقمندان به آشنایی با تاریخچه و سوالات و رویکردهای عمده فلسفی است. او بدرستی اشاره دارد که حتی تعریف و انتظار ما از اراده آزاد بسیار متفاوت و گاهی متناقض است. آیا انتخاب های آزاد ما باید در چارچوب عقلانیت بگنجند یا اتفاقاً زمانی آزادیم که بتوانیم تصمیم های خردگریزانه و مخرب بگیریم؟ آیا انتخاب آزاد باید همسو با جبر محیطی باشد یا به گونه ایی "معجزه مانند" نظام علّی را نقض کند؟ آیا لازمه اراده آزاد توان تصمیم های افراطی است؟ و سوالات بسیار زیاد دیگری که نشان از پیچیدگی موضوع دارد. تلاش دیگر والر بر جداساختن مسئولیت اخلاقی از اراده آزاد است. او مدعی است این دو پدیده طی تاریخ در هم تنیدگی زیادی داشتند و همواره لازم و ملزوم یکدیگر تلقی می شدند. اما او سعی دارد نشان دهد که ممکن است حیوانات نوعی آزادی انتخاب داشته باشند اما طبعاً صحبت از مسئولیت پذیری در انها نابخردانه است.
نورواگزیستانسیالیسم
(Neuroexistentialism)
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/KmfgTKdXXeQ
---------
کتاب "نورواگزیستانسیالیسم" کتابی است ژرف از انتشارات اکسفورد و به ویراستاری دو نفر از فیلسوفان و عصب شناسان برجسته بنامهای گِرگ کاروسو و اوئن فلاناگان. در فصل اول این دو نفر بحث کتاب را به زیبایی آغاز می کنند و به ادعاب خود درباره موج سوم اگزیستانسیالیسم می پردازند. موج اول با نمایندگانی چون نیچه، کیرکگارد و داستایوفسکی برخاسته از جابجایی و تزلزل اقتدار و حاکمیت کلیسایی و بروز اضطراب درباره توجیه اخلاق و هنجارها بدون اتکا به آن حاکمیت است. در موج دوم که با نتایج شوم جنگ جهانی دوم به اوج خود می رسد و افرادی چون سارتر، دوبووار و کامو در آن برجسته هستند نگرانی درباره توانایی بشر در زیستن هدفمند و بااخلاق در جهان ابراز می گردد. اما موج سوم که محور کتاب را تشکیل می دهد برخاسته از دستاوردهای علوم اعصاب و روانشناسی مدرن است. علوم اعصاب به ما می گوید که آن انسانی که باید در این جهان بی معنا دست به گزینش و انتخاب آزاد بزند و معنای زندگی را بسازد خود مُسخر فرایندهای عصبی، ژنتیک و زیستی است. به بیان زیبای توماس نادلهوفر که نویسنده فصل پانزدهم کتاب است ما با "تهدید فزاینده تقلیل عاملیت" و اختیار در علوم اعصاب مواجه ایم که بر اضطراب وجودی ما می افزاید. در فصل یازدهم دِرِک پربوم مرور زیبایی بر چگونگی کاهش سهم اراده آزاد در عصب شناسی معاصر دارد و با اشاره به کارهای بنجامین لیبت در تصمیم گیری ناخودآگاه و مغز و همچنین سه مقوله "اتوماتیسم" ، "موقعیت گرایی" و "تاتیر ناخودآگاه" بر رفتار، چالش بشر معاصر در مقوله اراده آزاد را به خوبی به بحث می گذارد. اگر اینگونه که بنظر می رسد انسان آزاد نیست پس مقوله مجازات و سرزنش در رفتار جمعی چه خواهد شد؟ آیا مجرمان در اعمال خود مقصرند؟ مرز بین اختلال روانپزشکی و مجرمیت کجاست؟ در فصل سیزدهم فرح فوکائرت و آدریان رِن بحث بسیار تامل برانگیزی درباره سزاواری مجازات در جامعه دارند. کتاب نسبتا سنگین است و شاید برای علاقمندان غیر متخصص تا حدی دشوار باشد اما در هجده فصل، نگاهی جامع به مسئله اراده آزاد و اختیار و تکلیف جوامع با هنجارشکنان دارد. هرچند دشوار می نماید اما نویسندگان سعی دارند به تلفیق و مصالحه ایی بین مسئولیت فردی و انتخاب آزاد بشر از یکسو و چالش دترمنیسم رفتاری ناشی از کشف های سالهای اخیر علوم اعصاب برسند. برای آنهاییکه علاقمند به مقوله جبر و اختیار هستند خواندن این کتاب یک اولویت است.
عقلانیت: چیست؟ چرا کمیاب بنظر می رسد؟ و چرا مهم است؟
(RATIONALITY)
نویسنده: ستیون پینکر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/H-MiFHP0V14
---------
کتاب "عقلانیت: چیست؟ چرا کمیاب بنظر می رسد؟ و چرا مهم است؟" آخرین اثر استیون پینکر، نویسنده مشهور و استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد است. او نگارنده کتاب های جالب متعددی است که برخی از آنها به فارسی نیز ترجمه شده اند. از میان آنها می توان به "لوح سپید"، "فرشتگان بهتر ذات ما: چرا خشونت کاهش یافته است؟" و "اینک روشنگری" اشاره کرد. پینکر از طرفداران روانشناسی تکاملی است و به وجود گرایشات ذاتی در انسان باور دارد. او همچنین نگرشی مثبت به حرکت بشر داشته و معتقد است از عصر روشنگری ببعد و دوران مدرن دستاوردهای غیرقابل انکاری در افزایش رفاه و شادکامی و کاهش خشونت و ناملایمات حاصل شده است. در کتاب فعلی به بررسی مقوله خرد و عقلانیت می پردازد. آیا بشر موجودی عقلانی و خردگرا است؟ در سال های اخیر ما شاهد رویکردها و مکاتب فکری گوناگونی در برخورد با عقلانیت بشر هستیم. از یکسو افرادی مانند دانیل کانمان و آموس تورسکی باور به جنبه های پررنگ خردگریزی در انسان ها دارند. آنها باور دارند که بشر آکنده است از پیش داوری و خطاهای شناختی و فهرست بلندی از این کژ اندیشی ها را منتشر کرده اند. در مقابل افرادی چون کیث استانویج، هوگو مرسیه و دَن اشپربر که پیش تر چند اثر از آنها را در همین صفحه معرفی کردم، بر این باورند که بشر آنگونه که می نماید ساده لوح و غیر منطقی نیست و در ورای خطاهای فاحش شناختی، نوعی هوشمندی منفعت طلبانه نهفته است. شاید بتوان جایگاه پینکر را با استناد به کتاب عقلانیت جایی بین این دو جریان قرار داد. از سویی در کتاب به توضیح خواندنی بسیاری از خطاهای مشهور شناختی مانند آزمون ویسون، مونتی هال، خطا در تخمین احتمال و دیدن علیّت کاذب در امور می پردازد و از سوی دیگر متذکر می شود که هدف از تکامل و کارکرد مغز کشف حقیقت نیست بلکه ابزاری است برای رسیدن به هدف. به همین دلیل به تببین و دفاع از حالاتی چون نادانی عقلانی و خردگریزی عقلانی می پردازد: گاهی نادانی برای ارگانیسم مزیت است و تصمیم های غیر عقلانی از منظر تکامل عین رفتار خردگرایانه!. او معتقد است که هدف از عقلانیت بهره برداری از دانایی و اطلاعات برای رسیدن به هدف است و در این میان انطباق با واقعیت بیرونی اولویت اول نیست. کتاب خواندنی، روشنگر و جذاب است و بسان سایر آثار پینکر مملو است از اشاره به حکایت ها، نقل قول ها و پژوهش های ماندگار علمی.
یک جهان بدون کار
(A WORLD WITHOUT WORK)
نویسنده: دانیل ساسکیند
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ysEq7J1xIJU
---------
کتاب "یک جهان بدون کار" نوشته دانیل ساسکیند اقتصاددان انگلیسی است که سال گذشته به چاپ رسیده است. در فصل هفتم کتاب می خوانیم که یکی از بنیانگذران فیس بوک بنام کریس هیوز از جیسون فورمن رئیس شورای مشاوران اقتصادی باراک اوباما سوال می کند که دولت برای احتمال بیکار شدن شهروندان بواسطه رشد تکنولوژی و هوش مصنوعی چه تمهیدی اندیشیده است؟ فورمن با ناراحتی پاسخ می دهد که سیصد سال تاریخ اخیر نشان می دهد که اینگونه نخواهد شد. این پرسش و چالش در واقع محتوای اصلی کتاب است: آیا رشد روز افزون تکنولوژی بخصوص هوش مصنوعیِ نسل جدید باعث بیکاری گسترده در انسان ها خواهد شد؟ و اگر بله این اتفاق چه عواقب اجتماعی و روانی در بر دارد؟ به اعتقاد ساسکیند این یک گزینه محتمل است و شواهد متعدد آن در حال رخ نمایی هستند. با وجود افزایش چند برابری تولید در جهان، شاغلان بخش تولید و کشاورزی بسرعت در حال ناپدید شدن هستند و افراد بسوی مشاغل خدماتی سوق داده می شوند. اما هوش مصنوعی بزودی بسیاری از این شغلها را نیز تصاحب خواهد کرد. این مسئله ممکن است به افزایش اختلاف طبقاتی و نوعی سرخوردگی، عصبانیت و بی انگیزگی در بخش های زیادی از جامعه منجر گردد. او امیدوار است که تکنولوژی به افزایش ثروت و تولید منجر شده و از این طریق حاکمیت ها و جامعه بناچار یا از روی درایت به دادن مستقیم پول به مردم رو آورند و جبران مالی کاهش تقاضا برای شغل را نمایند. اما آیا داشتن یک شغل معنی دار برای سلامت روان ضروری است یا افراد می توانند بجای شغل و حرفه، دلبسته سرگرمی و تفریحات هدفمند شوند؟ ساسکیند بر این باور است کار، جوهر و لازمه سلامت نیست و در آینده مجبور خواهیم شد بجای شغل اقناع کننده و معنی بخش در زندگی در جستجوی سرگرمی، هنر و دلخوشی های عمیق باشیم. به بیان دیگر از سرمایه گذاری عاطفی خود بر روی شغل بکاهیم. به باور او، برخلاف آنچه تصور می شود در طی قرون انسان ها آنچنان اتصال عاطفی و هویتی به شغل و حرفه خود نداشته اند و این پدیده ایی معاصر است که ممکن است مستعجل باشد. بنظر من کتاب ساسکیند افق های جالبی را می گشاد و خواننده را به تامل وا می دارد. بخصوص تفسیر ولی درباره روند افزایش نابرابری و رشد بخش خدمات مطالب روشنگر زیادی دارد. خواندن آنرا به علاقمندان به خودشناسی و مطالب روانشناسی توصیه می کنم.
سوگیری که ما را چند دسته می سازد: دانش و سیاست تفکر طرف من
(The Bias That Divides Us)
نویسنده: کیث استانوویچ
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/-WdxEn7IVX0
---------
کتاب "سوگیری که ما را چند دسته می سازد: دانش و سیاست تفکر طرف من" آخرین اثر کیث استانوویچ استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو است که توسط انتشارات ام آی تی به چاپ رسیده است. متاسفانه استانوویچ برای مخاطب ایرانی و حتی جهانی کمتر شناخته شده است. او کارهای بسیار جالبی در زمینه خردگرایی انسان ها انجام داده است و ضریب خردگرایی از ابداعات اوست. او در آثار دیگر خود مدعی است که در انسانها علاوه بر ضریب هوش، توانایی خاصی در تفکر خردگرایانه وجود دارد که همبستگی کمی با هوش متعارف نشان می دهد اما سرمنشا قدرت نقد و استدلال و نپذیرفتن خرافات است. در کتاب فعلی به یکی از جالب ترین سوگیری های بنیادین بشر بنام سوگیری طرف من می پردازد. در این سوگیری انسان ها بشدت شواهد بیرونی، اتفاقات و گزاره ها را به نوعی درک و تفسیر می کنند که موید اعتقاد قبلی آنها باشند. عده ایی به این سوگیری تایید هم گفته اند اما استانوویچ به تفاوت اساسی بین خطای تایید و سوگیری طرف من اشاره دارد. کتاب مملو است از اشاره به آزمایش های مهم در علوم شناختی در زمینه شناخت انگیزه مند و جهت دار که به یکی از آنها در فایل قبلی بنام "شناخت های جهت دار ما" اشاره کردم. او معتقد است که این سوگیری با زمینه های طبقاتی و اجتماعی افراد مرتبط است و باور دارد که در همه جناح ها چه محافظه کار و چه لیبرال با شدتی کمابیش مشابه دیده می شود. نکته جالب دیگری که به آن اشاره می کند این است که وجود سوگیری طرف من از شخصیت افراد بر نمی خیزد و عاملی فراگیر نیست. همان انسان هایی که در حوزه های خاصی سوگیری شدید طرف من دارند در حوزه های دیگر کاملاً طبیعی عمل می کنند. بعبارت دیگر این خطا نه محصول صفت افراد، بلکه خاص سوژه مورد مناقشه است. محافظه کاران گاهی هنگام بحث درباره سقط جنین، آزادی حمل اسلحه و حقوق همجنسگرایان این کژ کاری شناختی را نشان می دهند و لیبرال ها هنگام بحث درباره حقوق اقلیت ها، برابری جنسیتی و یا تعرضات نژادی ممکن است دچار آن شوند. او معتقد است که اصولاً مغز برای ارزیابی بیطرف شواهد تکامل نیافته است و پردازش جهت دار شکل غالب در کارکرد است که البته این جهت داری ارزش تکاملی و بقا داشته است. یکی از این ارزش ها همسویی و هم جهتی با افراد هم فکر و هم گروه و تقویت اتصال بین آنها است. یعنی بواقع سیستم شناختی ما در مقابل بسیاری شواهد نابینا می شود تا در ازای آن همبستگی و انسجام گروهی حفظ گردد.
خودنمایی اخلاقی
(Grandstanding)
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/AvCrbPiiUr0
---------
قسمت زیادی از پیامها و دیدگاهها در شبکه های اجتماعی نوعی گفتار یا کلام اخلاقی در سرزنش و تخطئه رفتارهای غیر اخلاقی در جامعه و ابراز انزجار از آنها هستند. در برخی موارد نیز آنقدر کلام تند و شدید می شود که جنبه هتک حرمت و توهین پیدا می کند. جاستین توسی و براندون وارمکه دو فیلسوف و محقق در حوزه روانشناسی اخلاق این سوال را مطرح می کنند که چقدر این پیامها با هدف اصلاح جامعه و مقابله با کژی ها و چقدر برخاسته از تلاش انسانها برای نوعی "خودنمایی" اخلاقی در جمع است. در واقع عنوان کتاب که بنظر من می توان آنرا به "خودنمایی: استفاده و سوء استفاده از کلام اخلاقی" ترجمه کرد به این مقوله باز می گردد. نویسندگان باور دارند که حجم زیادی از پیامهای دارای محتوای اخلاقی با هدف مطرح و برجسته ساختن گوینده و نوعی لاف زنی است ولی شخص گوینده لزوما بصورت اگاهانه در حال ریاکاری نیست و خود به این مسئله بصیرت و آگاهی ندارد. با این بیان مسئله در ادامه، کتاب اشاره اجمالی، به روز و جالبی به پژوهش ها و کارهای عمده روانشناسی در ریاکاری، خود فریبی، خود برتر بینی و فریبکاری ارائه می دهد. اکثر افراد حتی زندانیان جرمهایی چون سرقت، خشونت و تجاوز خود را از میانگین جامعه اخلاقی تر می دانند! خیلی ها مفاهیم اخلاقی که به آن اعتقاد ندارند را تبلیع می کنند. آیا انسان ها قادر به فریب خود هستند؟ آیا می توان آنقدر قاطع دروغ گفت که خود آنرا باور نمود؟ چگونه یک سختگیری اخلاقی بدون انکه اکثریت به آن اعتقاد نداشته باشند در جامعه حاکم می گردد؟ چرا هتک حرمت و پرخاشگری اخلاقی در شبکه های اجتماعی رو به افزایش است؟ آیا جوامع در حال قطبی شدن از لحاظ ارزشها هستند؟ اینها برخی سوالات جالبی هستند که در کتاب از منظر فلسفی-روانشناسی به آنها پرداخته می شود. هرچند اشاره ها در برخی موارد سریع و گذرا است و به چند پژوهش ماندگار بسنده می شود اما کتاب می تواند الهام بخش و روشنگر خوبی در بسیاری مسائل روزمره زندگی در باره صداقت، ریاکاری و تظاهر به سجایای اخلاقی باشد. فکر می کنم بتوان با بهره گیری از مفاهیم کلیدی که در کتاب بحث شده و الهام از نتایج برخی پژوهش ها درک منطقی و کارآمدتری از رفتار دیگران در جامعه داشت و بسیاری از خشم ها و پرخاشگری ها را تفسیر کرد و در جهت مهار آنها گام براشت. فردا چهارشنبه بیست و چهارم شهریور در ساعت نه شب با برنامه زنده ایی به بررسی این کتاب و مفاهیم کلیدی مندرج در آن بپردازم.
تحت تاثیر
(Under the Influence)
نوشته رابرت فرانک
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/CmFyM3CACO4
---------
در این اثر فرانک به بررسی تاثیر پذیری ما از دیگران و چگونگی سرایت رفتار می پردازد. قبل تر به کتاب "رفتار چگونه گسترش می یابد" دامون سنتولا پرداختم. کتاب فعلی تا حدی همسو و موید کتاب سنتولا است.انسان ها بیش از آنکه فکر می کنند از یکدیگر تاثیر می پذیرند. در عمل می توان گفت که کشیدن سیگار، چاقی و اضافه وزن، مصرف الکل و مواد مخدر، الگوهای رفتار جنسی، تمایل به خرید کالا و تجملگرایی و بسیاری رفتارهای دیگر درجه سرایت بالایی دارند. او با اشاره به چندین پژوهش کلیدی و تامل برانگیز نشان می دهد که این سرایت جنبه علیتی دارد و صرفاً یک همبستگی آماری نیست. اما اگر رفتارها مسری هستند تکلیف مقوله اراده آزاد و انتخاب چه می شود؟ اگر ما بدون آنکه خود بدانیم از دیگران بشدت تاثیر می پذیریم چگونه می توانیم ادعا کنیم که مسئول تمامی انتخاب های خود هستیم؟از طرف دیگر اگر رفتارها سرایت پذیر هستند آیا حاکمیت ها اجازه دارند برخلاف میل شهروندان و به صرف محافظت از دیگران، مانع برخی رفتارها گردند؟ آیا چون پرخوری و اضافه وزن سرایت پذیر است می بایستی از غذاهای پرکالری و چاق کننده مالیات مضاعف اخذ کرد؟او همچنین در کتاب حاضر بحث "کالاهای موقعیتی" و مسابقه تسلیحاتی در مصرف تجملی که در کتاب های قبلی خود یعنی اقتصاد داروین و موفقیت و شانس بدانها اشاره کرده است، را ادامه می دهد. برای متوقف کردن رقابت مخرب و غیر سازنده انسان ها در بدست آوردن کالاهای موقعیتی که با کاهش حس شادکامی و رضایتمندی از زندگی همراه است چه باید کرد؟در بخش دیگری از کتاب به چگونگی تغییر باورها نگاه عمیق تری دارد و نشان می دهد در بسیاری از موارد شبکه های اجتماعی به افزایش قطبی شدن سیاسی و عقیدتی دامن زده اند. راهکار روشنگری و تغییر باورهای نادرست چیست؟بنظر من این اثر فرانک هم خواندنی، جذاب و آموزنده است. آنرا به شما علاقمندان توصیه می کنم.
موفقیت و شانس:خوش اقبالی و افسانه شایسته سالاری
(Success and luck)
نوشته رابرت فرانک
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/wjFRmBnF0Ss
---------
کتاب "موفقیت و شانس:خوش اقبالی و افسانه شایسته سالاری". بعنوان یک روانپزشک و علاقمند به رفتار انسان ها همواره برایم سوال بوده که موفقیت مالی، شغلی و اجتماعی افراد بیشتر ناشی از تلاش و استعداد افراد است یا عنصر بخت و اقبال در آن نقش مهم تری دارد؟ طبعاً افراد بدون زحمت به جایی نمی رسند اما بودن در زمان و مکانی خاص، متولد شدن در خانواده ایی موفق و حمایتگر، زیستن در زمانه امید و بالندگی و در مسیر فرصت های طلایی بودن هم مهم است. رابرت فرانک، اقتصاددان برجسته دانشگاه کورنل در کتاب خود سعی در پاسخ به این سوال دارد. او معتقد است که افراد موفق و آنهاییکه در قله های شهرت، ثروت و قدرت قرار دارند معمولاً سهم فرصت های اقبال گونه محیطی را دست کم می گیرند و بیشتر ترقی خود را مدیون استعداد و تلاش خود می دانند. در حالیکه بررسی های کلان آماری و اجتماعی نشان می دهد که اینگونه نیست. برخی متغیرهای به ظاهر بی اهمیت از جمله ماه تولد و حروف اول فامیل افراد در تغییر سرنوشت ایشان تاثیر معتی داری دارد چه برسد به طبقه اجتماعی و عصری که در آن متولد شده اند. به باور او بیش بها دادن به مقوله شایستگی فردی و غفلت از نقش عوامل بیرونی تبعات ناخوشایندی دارد. سرخوردگی در بازندگان و خودبزرگ بینی و خودشیفتگی در برندگان و عدم تمایل عموم برای سرمایه گذاری در زیرساختهای جامعه مانند آموزش عمومی، بهداشت و عدالت اجتماعی از این جمله اند. از طرف دیگر بها دادن زیاد به نقش فردی در موفقیت به رقابت شدیدتر منجر شده و نوعی مسابقه به اصطلاح تسلیحاتی بی حاصل را بین مردم دامن می زند. او همبستگی مهمی بین این آسیب شناسی و پدیده ایی بنام برنده-همه-را-می برد، قائل است. در پدیده اخیر که در بسیاری از اموری اقتصادی، هنری، ورزشی و حتی علمی شاهد آن هستیم، افرادی که به قله و مقام نخست می رسند ثمره تمامی فعالیت های حوزه کاری را می چینند و به افراد پایین تر شهرت، اعتبار و پاداش بسیار کمتری تعلق می گیرد. رواج سبک های انگیزشی و تفکر آرزومند و مثبت افراطی هم با این امور مرتبط است.کتاب به یافته ها و آزمایش های تامل برانگیز متعدد در زمینه موفقیت دارد. من خواندن این کتاب ارزشمند را قویاً توصیه می کنم.
رفتار چگونه گسترش می یابد
(How Behavior Spreads)
نوشته دیمون سنتولا
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/yanTGI_YcoI
-------
کتاب "رفتار چگونه گسترش می یابد" کتاب بسیار خواندنی از دیمون سنتولا جامعه شناس دانشگاه پنسیلوانیا است. قبل تر کتاب "تغییر" وی را معرفی کردم. این کتاب سه سال پیش از کتاب مذکور چاپ شده و در واقع بحث های پایه سرایت رفتار در جوامع را به خوبی توضیح می دهد. چرا برخی ابداعات و تغییرات موفق هستند و با استقبال عمومی مواجه می شوند؟ چرا گاهی سخنان و نظرات شما با وجود عمق و گیرایی به در بسته می خورند؟ رمز موفقیت برخی کالاها، فیلمها، کتابها و یا افراد در چیست؟ چرا برخی جملات، تصاویر یا کلیپ ها در شبکه های اجتماعی بشکل انفجار گونه فراگیر و به اصطلاح وایرال می شوند؟ آیا دسترسی به شبکه های وسیع ارتباط جمعی با دنبال کنندگان میلیونی لزوماً به گسترش یک تغییر کمک می کنند؟ یا سر راه تحول مانع ایجاد می کند؟ استدلال پایه این کتاب و کتاب تغییر بر این استوار است که برای پذیرش یک فکر یا تغییر رفتار یا کالا علاوه بر ویژگی های درونی و ذاتی آنها، موقعیت زمانی و مکانی معرفی آنها و ساختار شبکه اجتماعی که در آن وارد می شوند نیز تاثیر بسزایی دارد. ما هنگام پذیرش یک نوآوری علاوه بر بررسی مستقیم ویژگی های آن به نظر و گرایش دیگران نیز می نگریم. آیا دیگران انرا تایید می کنند؟ آیا با اقبال نزد افراد مهم مواجه شده است؟ در ضمن چه کسانی در اطراف ما به آن نوآوری نظر مثبت نشان داده اند؟ در این بخش است که پیچیدگی سرایت آشکار می شود. برخی شبکه ها به گونه ایی در هم تنیده هستند و یک تغییر در آن چرخیده و سرانجام فراگیر می شود. در برخی ساختارهای دیگر یک تغییر یا فکر هر چقدر هم سازنده و با ارزش، رقیق شده و در نهایت محو می گردد. سنتولا با استناد به پژوهش های علمی و دقیق خود و سایر پزوهشگران علوم شناختی ویژگی های شبکه ها و تاثیر ساختار آنها در پذیرش یا مهار تغییر را به بحث می گذارد. او هم بکمک مدلسازی های کامپیوتری و هم بررسی گسترش پیامها در شبکه های اجتماعی نشان داده که بخش عظیمی از تحول در رفتار و پذیرش نوآوردی مرهون نقطه و زمان شروع و اجزا ارتباطی بین افراد است. باید اعتراف کنم دو کتاب سنتولا تاثیر خیلی زیادی بر من داشت و پاسخ بسیاری از سوالات خود درباره معمای رفتار انسانها، موفقیت و شکست و رشد اجتماعی را در آنها یافتم. به همین دلیل خواندن این دو شاهکار را خدمت همگان توصیه می کنم.
کتاب قانون سازان،قانون شکنان؟
(RULE MAKERS, RULE BREAKERS)
قسمت دوم
نوشته میشل گِلفاند
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/6K9EvfEWoTs
-------
کتاب "قانون سازان،قانون شکنان" اثر جدید از میشل گِلفاند استاد روانشناسی دانشگاه مریلند. چه تفاوتی بین سنگاپور و زلاندنو وجود دارد؟ ژاپنی ها چه تفاوتی با اروپایی ها دارند؟ آیا می توان ملتها و فرهنگها را بر اساس ویژگی های شخصیتی و رفتاری طبقه بندی و دسته بندی کرد؟ اگر بتوان، این صفات با چه عواملی ارتباط دارند و آیا قادر به پیش بینی رفتار اعضای آن جامعه هستند؟ تمایز فرهنگهای فردگرا در مقابل جمعگرا سالها قبل توسط هَری تریاندیس استاد مشاور خانم گلفاند مطرح شده بود. اما گلفاند دوگانه استاد را طی بیست سال اخیر به دوگانه فرهنگهای باز در مقابل بسته تغییر و تعمیم داده است. به اعتقاد او در فرهنگهای بسته حاکمیت هنجارها بسیار مهم هستند و اصولاً در جامعه تعداد زیادی هنجار وجود دارند که اشخاص باید از آنها پیروی کنند. افراد متفاوت از جمع، خیلی پذیرفته نمی شوند و حاکمیت هنجار ولو با فشار بیرونی، خواست عمده مردم است. در مقابل در فرهنگهای باز، آزادی و استقلال فردی و به حداقل رساندن هنجارهای حاکم بر زندگی شخصی مقبول است. گروهای اقلیت پذیرفته تر هستند و متفاوت از جمع بودن نوعی ارزش هم تلقی می گردد. به اعتقاد او، سنگاپور، ژاپن، کره، چین، نروژ، مالزی و پاکستان از مثالهای فرهنگهای بسته هستند. استرالیا، فرانسه، آمریکا، اوکراین، برزیل و اسپانیا بیشتر باز تلقی می شوند. اولویتهای اخلاقی و ویژگی های شناختی از میزان بسته یا باز بودن فرهنگ تاثیر می پذیرند و موفقیت افراد را در شرایط گوناگون پیش بینی می کنند. کتاب حاضر با وجود جالب و خواندنی بودن حکایت از آن نیز دارد که علم مطالعه شخصیت و فرایندهای شناختی انسان با در نظر گرفتن فرهنگ در دوران اولیه و کودکی است و یافته ها را باید با دقت و احتیاط ارزیابی کرد. شاید هم بهتر است هنگام خواندن این کتاب هشدارهای کتاب "حرف مفت می زنه" برگستروم را نیز در ذهن داشت. گلفاند در کنار دوگانه فرهنگی به دوگانه طبقه بالا و طبقه پایین و تاثیر آن بر فرایندهای ذهنی می پردازد که کتاب را جالب تر می کند.
کتاب قانون سازان،قانون شکنان؟
(RULE MAKERS, RULE BREAKERS)
قسمت اول
نوشته میشل گِلفاند
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/y2cD8M4sySw
-------
کتاب "قانون سازان،قانون شکنان" اثر جدید از میشل گِلفاند استاد روانشناسی دانشگاه مریلند. چه تفاوتی بین سنگاپور و زلاندنو وجود دارد؟ ژاپنی ها چه تفاوتی با اروپایی ها دارند؟ آیا می توان ملتها و فرهنگها را بر اساس ویژگی های شخصیتی و رفتاری طبقه بندی و دسته بندی کرد؟ اگر بتوان، این صفات با چه عواملی ارتباط دارند و آیا قادر به پیش بینی رفتار اعضای آن جامعه هستند؟ تمایز فرهنگهای فردگرا در مقابل جمعگرا سالها قبل توسط هَری تریاندیس استاد مشاور خانم گلفاند مطرح شده بود. اما گلفاند دوگانه استاد را طی بیست سال اخیر به دوگانه فرهنگهای باز در مقابل بسته تغییر و تعمیم داده است. به اعتقاد او در فرهنگهای بسته حاکمیت هنجارها بسیار مهم هستند و اصولاً در جامعه تعداد زیادی هنجار وجود دارند که اشخاص باید از آنها پیروی کنند. افراد متفاوت از جمع، خیلی پذیرفته نمی شوند و حاکمیت هنجار ولو با فشار بیرونی، خواست عمده مردم است. در مقابل در فرهنگهای باز، آزادی و استقلال فردی و به حداقل رساندن هنجارهای حاکم بر زندگی شخصی مقبول است. گروهای اقلیت پذیرفته تر هستند و متفاوت از جمع بودن نوعی ارزش هم تلقی می گردد. به اعتقاد او، سنگاپور، ژاپن، کره، چین، نروژ، مالزی و پاکستان از مثالهای فرهنگهای بسته هستند. استرالیا، فرانسه، آمریکا، اوکراین، برزیل و اسپانیا بیشتر باز تلقی می شوند. اولویتهای اخلاقی و ویژگی های شناختی از میزان بسته یا باز بودن فرهنگ تاثیر می پذیرند و موفقیت افراد را در شرایط گوناگون پیش بینی می کنند. کتاب حاضر با وجود جالب و خواندنی بودن حکایت از آن نیز دارد که علم مطالعه شخصیت و فرایندهای شناختی انسان با در نظر گرفتن فرهنگ در دوران اولیه و کودکی است و یافته ها را باید با دقت و احتیاط ارزیابی کرد. شاید هم بهتر است هنگام خواندن این کتاب هشدارهای کتاب "حرف مفت می زنه" برگستروم را نیز در ذهن داشت. گلفاند در کنار دوگانه فرهنگی به دوگانه طبقه بالا و طبقه پایین و تاثیر آن بر فرایندهای ذهنی می پردازد که کتاب را جالب تر می کند.
کتاب چرا؟
(Why?)
قسمت دوم
نوشته ماریو لیویو
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/cXv5NI5dTyE
-------
کتاب "چرا؟ چه چیزی ما را کنجکاو می سازد" نوشته ماریو لیویو. مسئله کنجکاوی زمانی بسیار مورد علاقه روانشناسی بود و در دهه شصت میلادی پژوهش های زیادی درباره آن انجام گرفت اما بعداً از کانون توجه دانشمندان خارج شد. طی دهه اخیر دوباره توجه به پدیده کنجکاوی بالا گرفته است و روانشناسان و متخصصین علوم شناختی بدنبال درک آن هستند. کنجکاوی بنوعی میل و عطش به دانستن تعریف شده است و بین انسانها یکسان نیست. برخی در بسیاری از امور جهان کنجکاو هستند در حالیکه عده کثیری با بی تفاوتی آزار دهنده ایی از کنار پدیده ها می گذرند. کنجکاوی لازمه خلاقیت و اکتشاف است و به جرات می توان گفت انسانی که گرایش درونی به شناخت جهان ندارد نمی تواند دانشمند شود هرچند امروزه شاید انبوهی از افراد هستیم که به ظاهر پژوهش می کنند ولی نشانی از شوق به دانستن در آنها نیست. کنجکاوی با حس رضایت از زندگی نیز همراه است. چرا عده ایی کنجکاو هستند؟ چه شرایطی شوق به دانستن را در انسان ها دامن می زند؟ آیا حس کنجکاوی یک هیجان مثبت است یا منفی؟ در کودکان چگونه شکل می گیرد؟ پدیده ی مذمومی بنام فضولی چیست و چه ارتباطی با کنجکاوی دارد؟ آیا کنجکاوی با تکامل انسان ارتباط داشته است؟ اینها از جمله سوالاتی است که لیویو سعی در پاسخ به آنها دارد. ماریو لیویو در اصل فیزیکدان است ولی سالها برای گسترش علاقمندی به علم در میان مردم تلاش کرده و کتاب های جالبی تالیف کرده است. هرچند او متخصص علوم رفتاری نیست اما سعی کرده در کتاب "چرا" جمع بندی علمی و روشنگری درباره این حس عجیب بویژه در انسان ها ارائه دهد. مثلاً، با اشاره به نظریات دانیل برلاین، یکی از نکات جالب او محدوده یا منطقه بهینه کنجکاوی و رشد است؛ اگر ما درباره مسئله خیلی کم یا خیلی زیاد بدانیم، خیلی کنجکاو نخواهیم شد. یک محدوده ایی از آگاهی و اطلاع است که حداکثر ولع به دانستن را تحریک می کند. بنابرین بیش از آنکه کنجکاوی ذاتی باشد، موقعیتی است و می توان انسان ها را با قرار دادن در منطقه خاصی به دانستن بیشتر تهییج کرد. حتی بنظر می رسد که مسری است. در مجموع کتابی است خواندنی و روان با زیر ساخت قابل اعتماد علمی و اشاره به پژوهش های جالب معتبر. خواندن آنرا توصیه می کنم
کتاب چرا؟
(Why?)
قسمت اول
نوشته ماریو لیویو
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/Bs6hlrEnuXg
-------
کتاب "چرا؟ چه چیزی ما را کنجکاو می سازد" نوشته ماریو لیویو. مسئله کنجکاوی زمانی بسیار مورد علاقه روانشناسی بود و در دهه شصت میلادی پژوهش های زیادی درباره آن انجام گرفت اما بعداً از کانون توجه دانشمندان خارج شد. طی دهه اخیر دوباره توجه به پدیده کنجکاوی بالا گرفته است و روانشناسان و متخصصین علوم شناختی بدنبال درک آن هستند. کنجکاوی بنوعی میل و عطش به دانستن تعریف شده است و بین انسانها یکسان نیست. برخی در بسیاری از امور جهان کنجکاو هستند در حالیکه عده کثیری با بی تفاوتی آزار دهنده ایی از کنار پدیده ها می گذرند. کنجکاوی لازمه خلاقیت و اکتشاف است و به جرات می توان گفت انسانی که گرایش درونی به شناخت جهان ندارد نمی تواند دانشمند شود هرچند امروزه شاید انبوهی از افراد هستیم که به ظاهر پژوهش می کنند ولی نشانی از شوق به دانستن در آنها نیست. کنجکاوی با حس رضایت از زندگی نیز همراه است. چرا عده ایی کنجکاو هستند؟ چه شرایطی شوق به دانستن را در انسان ها دامن می زند؟ آیا حس کنجکاوی یک هیجان مثبت است یا منفی؟ در کودکان چگونه شکل می گیرد؟ پدیده ی مذمومی بنام فضولی چیست و چه ارتباطی با کنجکاوی دارد؟ آیا کنجکاوی با تکامل انسان ارتباط داشته است؟ اینها از جمله سوالاتی است که لیویو سعی در پاسخ به آنها دارد. ماریو لیویو در اصل فیزیکدان است ولی سالها برای گسترش علاقمندی به علم در میان مردم تلاش کرده و کتاب های جالبی تالیف کرده است. هرچند او متخصص علوم رفتاری نیست اما سعی کرده در کتاب "چرا" جمع بندی علمی و روشنگری درباره این حس عجیب بویژه در انسان ها ارائه دهد. مثلاً، با اشاره به نظریات دانیل برلاین، یکی از نکات جالب او محدوده یا منطقه بهینه کنجکاوی و رشد است؛ اگر ما درباره مسئله خیلی کم یا خیلی زیاد بدانیم، خیلی کنجکاو نخواهیم شد. یک محدوده ایی از آگاهی و اطلاع است که حداکثر ولع به دانستن را تحریک می کند. بنابرین بیش از آنکه کنجکاوی ذاتی باشد، موقعیتی است و می توان انسان ها را با قرار دادن در منطقه خاصی به دانستن بیشتر تهییج کرد. حتی بنظر می رسد که مسری است. در مجموع کتابی است خواندنی و روان با زیر ساخت قابل اعتماد علمی و اشاره به پژوهش های جالب معتبر. خواندن آنرا توصیه می کنم
کتاب بقا دوستانه ترین
(The Survival of the Friendliest)
قسمت دوم
نوشته برایان هیر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/-D9tLBM51RM
-------
کتاب "بقا دوستانه ترین" نوشته برایان هیر. وقتی صحبت از بقا اصلح و انتخاب طبیعی می شود متاسفانه برخی افراد به این نتیجه می رسند که تکامل و قانون طبیعت حکم می کند که خشن ها، سلطه طلبها و زورمدارها باقی بمانند و ضعیف ترها حذف شوند. این یک برداشت کاملاً سطحی است و بخصوص درباره انسان مصداق جدی ندارد. کتاب بقا دوستانه ترین نشان داده که طی چند صدهزار سال اخیر انسان های مهربان، همدل و همکار که درک قوی تری از حالات و احساسات یکدیگر داشته اند از انواع خشن، خودکامه و ستیزه جو که فقط بدنبال سلطه و منافع خود بودند پیشی گرفته و گسترش یافته اند. به اعتقاد برایان هیر و بسیاری از همفکرانش، هوموساپینس بتدریج اهلی تر شده و توان بیشتری برای تحمل هم نوع خود پیدا کرده است. با وجود اینکه در این گذار از قدرت بدنی او کاسته شده و اندامها نیز ظریف تر شده اند اما بواسطه کاهش واکنش های هیجانی، توان درک نیات و تئوری ذهن در وی تقویت شده است. دو تغییر مذکور امکان همکاری، فرهنگ پذیری، یادگیری از همدیگر و فعالیت جمعی را بشدت افزایش داده است که ارزش عمده برای بقا داشته است. مشارکت در شکار، همکاری در دفاع از گروه های خودی و کمک به یکدیگر در شرایط دشوار جبران کاهش پرخاشگری و توان بدنی را کرده است. یکی از تغییراتی که به افزایش توانایی در درک نیت دیگران و شکل گیری تئوری ذهن کمک کرده سفیدی چشم بوده است. در تمامی انسانها فارغ از رنگ پوست و نژاد، صلبیه چشم سفید و آشکار است. در حالیکه در حیوانات اینگونه نیست. کودکان از سنین بسیار کم، براحتی جهت نگاه دیگران و به طریق اولی قصد و نیت آنها را متوجه می شوند. توانایی که در اکثریت حیوانات وجود ندارد و سگ های اهلی و نخستی های عالی تر تنها اندکی از آن برخوردارند. البته این دستاوردها جنبه تاریک هم دارد: در کنار همبستگی و همکاری با خودی ها، دشمنی با غیرخودی ها. در چنین شرایطی با انسان زدایی از غیر خودی ها، زمینه پرخاشگری به آنها فراهم می شود. جهت علاقمندان خلاصه ایی از کتاب را بصورت فایل شنیداری و دیداری در تلگرام قرار داده ام. با اینحال خواندن آن صفای بیشتری دارد و آنرا توصیه می کنم.
کتاب بقا دوستانه ترین
(The Survival of the Friendliest)
قسمت اول
نوشته برایان هیر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/V2OSeER9w6Q
-------
کتاب "بقا دوستانه ترین" نوشته برایان هیر. وقتی صحبت از بقا اصلح و انتخاب طبیعی می شود متاسفانه برخی افراد به این نتیجه می رسند که تکامل و قانون طبیعت حکم می کند که خشن ها، سلطه طلبها و زورمدارها باقی بمانند و ضعیف ترها حذف شوند. این یک برداشت کاملاً سطحی است و بخصوص درباره انسان مصداق جدی ندارد. کتاب بقا دوستانه ترین نشان داده که طی چند صدهزار سال اخیر انسان های مهربان، همدل و همکار که درک قوی تری از حالات و احساسات یکدیگر داشته اند از انواع خشن، خودکامه و ستیزه جو که فقط بدنبال سلطه و منافع خود بودند پیشی گرفته و گسترش یافته اند. به اعتقاد برایان هیر و بسیاری از همفکرانش، هوموساپینس بتدریج اهلی تر شده و توان بیشتری برای تحمل هم نوع خود پیدا کرده است. با وجود اینکه در این گذار از قدرت بدنی او کاسته شده و اندامها نیز ظریف تر شده اند اما بواسطه کاهش واکنش های هیجانی، توان درک نیات و تئوری ذهن در وی تقویت شده است. دو تغییر مذکور امکان همکاری، فرهنگ پذیری، یادگیری از همدیگر و فعالیت جمعی را بشدت افزایش داده است که ارزش عمده برای بقا داشته است. مشارکت در شکار، همکاری در دفاع از گروه های خودی و کمک به یکدیگر در شرایط دشوار جبران کاهش پرخاشگری و توان بدنی را کرده است. یکی از تغییراتی که به افزایش توانایی در درک نیت دیگران و شکل گیری تئوری ذهن کمک کرده سفیدی چشم بوده است. در تمامی انسانها فارغ از رنگ پوست و نژاد، صلبیه چشم سفید و آشکار است. در حالیکه در حیوانات اینگونه نیست. کودکان از سنین بسیار کم، براحتی جهت نگاه دیگران و به طریق اولی قصد و نیت آنها را متوجه می شوند. توانایی که در اکثریت حیوانات وجود ندارد و سگ های اهلی و نخستی های عالی تر تنها اندکی از آن برخوردارند. البته این دستاوردها جنبه تاریک هم دارد: در کنار همبستگی و همکاری با خودی ها، دشمنی با غیرخودی ها. در چنین شرایطی با انسان زدایی از غیر خودی ها، زمینه پرخاشگری به آنها فراهم می شود. جهت علاقمندان خلاصه ایی از کتاب را بصورت فایل شنیداری و دیداری در تلگرام قرار داده ام. با اینحال خواندن آن صفای بیشتری دارد و آنرا توصیه می کنم.
کتاب هنر چگونه اثر میکند
(How art works)
قسمت ششم
نوشته خانم اِلِن وینر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/5Wbqbc4oGwc
-------
کتاب "هنر چگونه اثر می کند؟" را خدمت شما معرفی کنم. اثری بسیار جذاب و خواندنی نوشته خانم اِلِن وینر، استاد روانشناسی کالج بوستون. در این کتاب، وینر به بررسی جنبه های روانشناختی هنر می پردازد و با ارائه پژوهش های خلاق و جدید، سعی دارد به بسیاری از سوال ها در حوزه هنر پاسخ دهد: آیا هنر ذاتی است یا ماهیت و لذت بردن از آنرا می آموزیم؟ آیا هنر خوب و بد وجود دارد یا یک قرارداد و گزینش مقطعی اجتماعی است؟ چرا برخی افراد به موسیقی، داستان و نقاشی های غم انگیز علاقه دارند و از حس حزن القا شده لذت می برند؟ چگونه عده ایی از فیلم های وحشتناک لذت می برند؟ آیا کودکان و افرادی که تماسی با فرهنگ غربی نداشته اند از موسیقی و نقاشی مدرن لذت می برند؟ پرداختن به هنر استعداد می خواهد یا اکتساب است؟ نقاشی مدرن مانند آبستره اکسپرسیونیست یک پدیده اصیل هنری است یا یک ذائقه هنری عده ایی خاص؟ فرق بین برخی آثار مشهور و مدرن با نقاشی و خط خطی کردن های کودکانه در چیست؟ آیا موسیقی، داستان و نقاشی به تکامل هوشی و هیجانی در انسان ها منجر می شود؟ و سوالات جالب دیگر. وینر در کتاب خود از بحث های فلسفی درباره ماهیت هنر فاصله گرفته و با استناد به کارآزمایی های متعدد-که تعداد قابل توجهی از آنها توسط خود وی صورت گرفته است-سعی دارد ماهیت هنر را روشن سازد. بنظر می رسد وینر در گزینش منابع بسیار موفق بوده و به کلیدی ترین پژوهشهای دو دهه اخیر اشاره کرده است. برخی فصول واقعاً چالشی هستند و خواننده را تا رسیدن به پاسخ میخکوب می کند. با اینحال این کتاب می تواند یک کتاب درسی برای افراد علاقمند به روانشناسی هنر باشد و اگر تاکنون ترجمه نشده، بنظر من ترجمه آن اولویت بالایی دارد. برای من خیلی آموزنده بود و برای افرادی که فرصت خواندن آنرا ندارند خلاصه ایی چند قسمتی از یافته ها و پژوهش های مهم را در تلگرام قرار خواهم داد. ولی در این ایام شیوع کرونا، می ارزد حتی الامکان در منزل بمانید و کتاب را کامل بخوانید. پاسخ بسیاری از سوالات چالشی روزمره درباره هنر را در آن خواهید یافت.
کتاب هنر چگونه اثر میکند
(How art works)
قسمت پنجم
نوشته خانم اِلِن وینر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/xL6_NQLG-cM
-------
کتاب "هنر چگونه اثر می کند؟" را خدمت شما معرفی کنم. اثری بسیار جذاب و خواندنی نوشته خانم اِلِن وینر، استاد روانشناسی کالج بوستون. در این کتاب، وینر به بررسی جنبه های روانشناختی هنر می پردازد و با ارائه پژوهش های خلاق و جدید، سعی دارد به بسیاری از سوال ها در حوزه هنر پاسخ دهد: آیا هنر ذاتی است یا ماهیت و لذت بردن از آنرا می آموزیم؟ آیا هنر خوب و بد وجود دارد یا یک قرارداد و گزینش مقطعی اجتماعی است؟ چرا برخی افراد به موسیقی، داستان و نقاشی های غم انگیز علاقه دارند و از حس حزن القا شده لذت می برند؟ چگونه عده ایی از فیلم های وحشتناک لذت می برند؟ آیا کودکان و افرادی که تماسی با فرهنگ غربی نداشته اند از موسیقی و نقاشی مدرن لذت می برند؟ پرداختن به هنر استعداد می خواهد یا اکتساب است؟ نقاشی مدرن مانند آبستره اکسپرسیونیست یک پدیده اصیل هنری است یا یک ذائقه هنری عده ایی خاص؟ فرق بین برخی آثار مشهور و مدرن با نقاشی و خط خطی کردن های کودکانه در چیست؟ آیا موسیقی، داستان و نقاشی به تکامل هوشی و هیجانی در انسان ها منجر می شود؟ و سوالات جالب دیگر. وینر در کتاب خود از بحث های فلسفی درباره ماهیت هنر فاصله گرفته و با استناد به کارآزمایی های متعدد-که تعداد قابل توجهی از آنها توسط خود وی صورت گرفته است-سعی دارد ماهیت هنر را روشن سازد. بنظر می رسد وینر در گزینش منابع بسیار موفق بوده و به کلیدی ترین پژوهشهای دو دهه اخیر اشاره کرده است. برخی فصول واقعاً چالشی هستند و خواننده را تا رسیدن به پاسخ میخکوب می کند. با اینحال این کتاب می تواند یک کتاب درسی برای افراد علاقمند به روانشناسی هنر باشد و اگر تاکنون ترجمه نشده، بنظر من ترجمه آن اولویت بالایی دارد. برای من خیلی آموزنده بود و برای افرادی که فرصت خواندن آنرا ندارند خلاصه ایی چند قسمتی از یافته ها و پژوهش های مهم را در تلگرام قرار خواهم داد. ولی در این ایام شیوع کرونا، می ارزد حتی الامکان در منزل بمانید و کتاب را کامل بخوانید. پاسخ بسیاری از سوالات چالشی روزمره درباره هنر را در آن خواهید یافت.
کتاب هنر چگونه اثر میکند
(How art works)
قسمت چهارم
نوشته خانم اِلِن وینر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/8ScnKbXT7So
-------
کتاب "هنر چگونه اثر می کند؟" را خدمت شما معرفی کنم. اثری بسیار جذاب و خواندنی نوشته خانم اِلِن وینر، استاد روانشناسی کالج بوستون. در این کتاب، وینر به بررسی جنبه های روانشناختی هنر می پردازد و با ارائه پژوهش های خلاق و جدید، سعی دارد به بسیاری از سوال ها در حوزه هنر پاسخ دهد: آیا هنر ذاتی است یا ماهیت و لذت بردن از آنرا می آموزیم؟ آیا هنر خوب و بد وجود دارد یا یک قرارداد و گزینش مقطعی اجتماعی است؟ چرا برخی افراد به موسیقی، داستان و نقاشی های غم انگیز علاقه دارند و از حس حزن القا شده لذت می برند؟ چگونه عده ایی از فیلم های وحشتناک لذت می برند؟ آیا کودکان و افرادی که تماسی با فرهنگ غربی نداشته اند از موسیقی و نقاشی مدرن لذت می برند؟ پرداختن به هنر استعداد می خواهد یا اکتساب است؟ نقاشی مدرن مانند آبستره اکسپرسیونیست یک پدیده اصیل هنری است یا یک ذائقه هنری عده ایی خاص؟ فرق بین برخی آثار مشهور و مدرن با نقاشی و خط خطی کردن های کودکانه در چیست؟ آیا موسیقی، داستان و نقاشی به تکامل هوشی و هیجانی در انسان ها منجر می شود؟ و سوالات جالب دیگر. وینر در کتاب خود از بحث های فلسفی درباره ماهیت هنر فاصله گرفته و با استناد به کارآزمایی های متعدد-که تعداد قابل توجهی از آنها توسط خود وی صورت گرفته است-سعی دارد ماهیت هنر را روشن سازد. بنظر می رسد وینر در گزینش منابع بسیار موفق بوده و به کلیدی ترین پژوهشهای دو دهه اخیر اشاره کرده است. برخی فصول واقعاً چالشی هستند و خواننده را تا رسیدن به پاسخ میخکوب می کند. با اینحال این کتاب می تواند یک کتاب درسی برای افراد علاقمند به روانشناسی هنر باشد و اگر تاکنون ترجمه نشده، بنظر من ترجمه آن اولویت بالایی دارد. برای من خیلی آموزنده بود و برای افرادی که فرصت خواندن آنرا ندارند خلاصه ایی چند قسمتی از یافته ها و پژوهش های مهم را در تلگرام قرار خواهم داد. ولی در این ایام شیوع کرونا، می ارزد حتی الامکان در منزل بمانید و کتاب را کامل بخوانید. پاسخ بسیاری از سوالات چالشی روزمره درباره هنر را در آن خواهید یافت.
کتاب هنر چگونه اثر میکند
(How art works)
قسمت سوم
نوشته خانم اِلِن وینر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/EHH-oV0YXqM
-------
کتاب "هنر چگونه اثر می کند؟" را خدمت شما معرفی کنم. اثری بسیار جذاب و خواندنی نوشته خانم اِلِن وینر، استاد روانشناسی کالج بوستون. در این کتاب، وینر به بررسی جنبه های روانشناختی هنر می پردازد و با ارائه پژوهش های خلاق و جدید، سعی دارد به بسیاری از سوال ها در حوزه هنر پاسخ دهد: آیا هنر ذاتی است یا ماهیت و لذت بردن از آنرا می آموزیم؟ آیا هنر خوب و بد وجود دارد یا یک قرارداد و گزینش مقطعی اجتماعی است؟ چرا برخی افراد به موسیقی، داستان و نقاشی های غم انگیز علاقه دارند و از حس حزن القا شده لذت می برند؟ چگونه عده ایی از فیلم های وحشتناک لذت می برند؟ آیا کودکان و افرادی که تماسی با فرهنگ غربی نداشته اند از موسیقی و نقاشی مدرن لذت می برند؟ پرداختن به هنر استعداد می خواهد یا اکتساب است؟ نقاشی مدرن مانند آبستره اکسپرسیونیست یک پدیده اصیل هنری است یا یک ذائقه هنری عده ایی خاص؟ فرق بین برخی آثار مشهور و مدرن با نقاشی و خط خطی کردن های کودکانه در چیست؟ آیا موسیقی، داستان و نقاشی به تکامل هوشی و هیجانی در انسان ها منجر می شود؟ و سوالات جالب دیگر. وینر در کتاب خود از بحث های فلسفی درباره ماهیت هنر فاصله گرفته و با استناد به کارآزمایی های متعدد-که تعداد قابل توجهی از آنها توسط خود وی صورت گرفته است-سعی دارد ماهیت هنر را روشن سازد. بنظر می رسد وینر در گزینش منابع بسیار موفق بوده و به کلیدی ترین پژوهشهای دو دهه اخیر اشاره کرده است. برخی فصول واقعاً چالشی هستند و خواننده را تا رسیدن به پاسخ میخکوب می کند. با اینحال این کتاب می تواند یک کتاب درسی برای افراد علاقمند به روانشناسی هنر باشد و اگر تاکنون ترجمه نشده، بنظر من ترجمه آن اولویت بالایی دارد. برای من خیلی آموزنده بود و برای افرادی که فرصت خواندن آنرا ندارند خلاصه ایی چند قسمتی از یافته ها و پژوهش های مهم را در تلگرام قرار خواهم داد. ولی در این ایام شیوع کرونا، می ارزد حتی الامکان در منزل بمانید و کتاب را کامل بخوانید. پاسخ بسیاری از سوالات چالشی روزمره درباره هنر را در آن خواهید یافت.
کتاب هنر چگونه اثر میکند
(How art works)
قسمت دوم
نوشته خانم اِلِن وینر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/rXDehA60oOI
-------
کتاب "هنر چگونه اثر می کند؟" را خدمت شما معرفی کنم. اثری بسیار جذاب و خواندنی نوشته خانم اِلِن وینر، استاد روانشناسی کالج بوستون. در این کتاب، وینر به بررسی جنبه های روانشناختی هنر می پردازد و با ارائه پژوهش های خلاق و جدید، سعی دارد به بسیاری از سوال ها در حوزه هنر پاسخ دهد: آیا هنر ذاتی است یا ماهیت و لذت بردن از آنرا می آموزیم؟ آیا هنر خوب و بد وجود دارد یا یک قرارداد و گزینش مقطعی اجتماعی است؟ چرا برخی افراد به موسیقی، داستان و نقاشی های غم انگیز علاقه دارند و از حس حزن القا شده لذت می برند؟ چگونه عده ایی از فیلم های وحشتناک لذت می برند؟ آیا کودکان و افرادی که تماسی با فرهنگ غربی نداشته اند از موسیقی و نقاشی مدرن لذت می برند؟ پرداختن به هنر استعداد می خواهد یا اکتساب است؟ نقاشی مدرن مانند آبستره اکسپرسیونیست یک پدیده اصیل هنری است یا یک ذائقه هنری عده ایی خاص؟ فرق بین برخی آثار مشهور و مدرن با نقاشی و خط خطی کردن های کودکانه در چیست؟ آیا موسیقی، داستان و نقاشی به تکامل هوشی و هیجانی در انسان ها منجر می شود؟ و سوالات جالب دیگر. وینر در کتاب خود از بحث های فلسفی درباره ماهیت هنر فاصله گرفته و با استناد به کارآزمایی های متعدد-که تعداد قابل توجهی از آنها توسط خود وی صورت گرفته است-سعی دارد ماهیت هنر را روشن سازد. بنظر می رسد وینر در گزینش منابع بسیار موفق بوده و به کلیدی ترین پژوهشهای دو دهه اخیر اشاره کرده است. برخی فصول واقعاً چالشی هستند و خواننده را تا رسیدن به پاسخ میخکوب می کند. با اینحال این کتاب می تواند یک کتاب درسی برای افراد علاقمند به روانشناسی هنر باشد و اگر تاکنون ترجمه نشده، بنظر من ترجمه آن اولویت بالایی دارد. برای من خیلی آموزنده بود و برای افرادی که فرصت خواندن آنرا ندارند خلاصه ایی چند قسمتی از یافته ها و پژوهش های مهم را در تلگرام قرار خواهم داد. ولی در این ایام شیوع کرونا، می ارزد حتی الامکان در منزل بمانید و کتاب را کامل بخوانید. پاسخ بسیاری از سوالات چالشی روزمره درباره هنر را در آن خواهید یافت.
کتاب هنر چگونه اثر میکند
(How art works)
قسمت اول
نوشته خانم اِلِن وینر
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/o6MDlAmRd0E
-------
کتاب "هنر چگونه اثر می کند؟" را خدمت شما معرفی کنم. اثری بسیار جذاب و خواندنی نوشته خانم اِلِن وینر، استاد روانشناسی کالج بوستون. در این کتاب، وینر به بررسی جنبه های روانشناختی هنر می پردازد و با ارائه پژوهش های خلاق و جدید، سعی دارد به بسیاری از سوال ها در حوزه هنر پاسخ دهد: آیا هنر ذاتی است یا ماهیت و لذت بردن از آنرا می آموزیم؟ آیا هنر خوب و بد وجود دارد یا یک قرارداد و گزینش مقطعی اجتماعی است؟ چرا برخی افراد به موسیقی، داستان و نقاشی های غم انگیز علاقه دارند و از حس حزن القا شده لذت می برند؟ چگونه عده ایی از فیلم های وحشتناک لذت می برند؟ آیا کودکان و افرادی که تماسی با فرهنگ غربی نداشته اند از موسیقی و نقاشی مدرن لذت می برند؟ پرداختن به هنر استعداد می خواهد یا اکتساب است؟ نقاشی مدرن مانند آبستره اکسپرسیونیست یک پدیده اصیل هنری است یا یک ذائقه هنری عده ایی خاص؟ فرق بین برخی آثار مشهور و مدرن با نقاشی و خط خطی کردن های کودکانه در چیست؟ آیا موسیقی، داستان و نقاشی به تکامل هوشی و هیجانی در انسان ها منجر می شود؟ و سوالات جالب دیگر. وینر در کتاب خود از بحث های فلسفی درباره ماهیت هنر فاصله گرفته و با استناد به کارآزمایی های متعدد-که تعداد قابل توجهی از آنها توسط خود وی صورت گرفته است-سعی دارد ماهیت هنر را روشن سازد. بنظر می رسد وینر در گزینش منابع بسیار موفق بوده و به کلیدی ترین پژوهشهای دو دهه اخیر اشاره کرده است. برخی فصول واقعاً چالشی هستند و خواننده را تا رسیدن به پاسخ میخکوب می کند. با اینحال این کتاب می تواند یک کتاب درسی برای افراد علاقمند به روانشناسی هنر باشد و اگر تاکنون ترجمه نشده، بنظر من ترجمه آن اولویت بالایی دارد. برای من خیلی آموزنده بود و برای افرادی که فرصت خواندن آنرا ندارند خلاصه ایی چند قسمتی از یافته ها و پژوهش های مهم را در تلگرام قرار خواهم داد. ولی در این ایام شیوع کرونا، می ارزد حتی الامکان در منزل بمانید و کتاب را کامل بخوانید. پاسخ بسیاری از سوالات چالشی روزمره درباره هنر را در آن خواهید یافت.
کتاب منشا شادکامی
(The origins of happiness)
قسمت هفتم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/CcACXBdQlEk
-------
منشا شادکامی. مقوله شادکامی، رضایت از زندگی و خوشبختی از دیرباز متفکران زیادی از جمله فلاسفه، سیاستمداران، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را بخود مشغول کرده است. اما بعد از قرنها مباحثه و تفکر از حدود نیم قرن پیش بصورت جدی مسئله پژوهش ها و مطالعات تجربی قرار گرفته است. ظاهراً یک راه برای پی بردن به راز خوشبختی، پرسیدن و سنجش آن در میان اقشار مختلف مردم است. چه کسانی با چه ویژگی هایی از زندگی راضی تر هستند و در جوامع مختلف، مولفه هایی که با احساس شادکامی مرتبط هستند کدامند؟ بر این اساس علم نیک زیستی شکل گرفته و در دهه های اخیر یافته های جالبی بدست آورده است. کتاب منشا شادکامی تالیف اندرو کلارک و همکارانش که دوسال پیش توسط انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسیده است یکی از کتابهای علمی در این زمینه است. کتاب بر یافته های چندین مطالعه جامع آینده نگر که اکثراً در کشورهای ثروتمند صنعتی صورت گرفته اند بنا شده است. در طی این مطالعات در زمانها و گروههای مختلف رضایتمندی از زندگی سوال شده و با توجه به ماهیت آینده نگر و حجم نمونه بالا، عوامل مرتبط با حس شادکامی استخراج شده اند. یافته ها جالب و گاهی دور از انتظار و گاهی هم متناقض هستند. بعنوان مثال داشتن کنترل خوب هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل عمده مرتبط با احساس خوشبختی در میانسالی است و نقش آن از تحصیلات، شغل و در آمد پررنگ تر است. مسئله تنطیم هیجانی خود ارتباط زیادی با چگونگی رابطه والدین بخصوص مادر با کودک دارد. افرادی که مادران پرخاشگر و ناسازگار داشته اند حتی در بزرگسالی با وجود پیشرفت تحصیلی و شغلی احساس رضایتمندی کمتری نبست به همسالان خود داشتند. یافته جالب دیگر اینکه درآمد افراد در شادکامی مهم است اما مهمتر از آن درآمد دیگران و همسالان است. بیشتر بودن درآمد در مقایسه با سایران مهمتر از قدرمطلق آن است و گاهی کم شدن درآمد دیگران باعث شادکامی خیلی بیشتر انسانها می شود! کتاب مستند به آمار بوده و بصورت مستقیم و فهرست گونه به یافته ها اشاره می کند. مملو از جدول و نمودار است. به همین دلیل خواندن آن بسیار راحت است اما کمتر به بحث های نظری، فلسفی و فرضیه سازی پرداخته است و ممکن است برای برخی خواننده ها اقناع کننده نباشد. بنظر من بیشتر پژوهشهای مورد استناد جز بهترین های خود هستند اما متاسفانه اکثریت آنها به کشورهای مرفه غربی اشاره دارند
کتاب منشا شادکامی
(The origins of happiness)
قسمت ششم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/dv4wXCOO6A4
-------
منشا شادکامی. مقوله شادکامی، رضایت از زندگی و خوشبختی از دیرباز متفکران زیادی از جمله فلاسفه، سیاستمداران، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را بخود مشغول کرده است. اما بعد از قرنها مباحثه و تفکر از حدود نیم قرن پیش بصورت جدی مسئله پژوهش ها و مطالعات تجربی قرار گرفته است. ظاهراً یک راه برای پی بردن به راز خوشبختی، پرسیدن و سنجش آن در میان اقشار مختلف مردم است. چه کسانی با چه ویژگی هایی از زندگی راضی تر هستند و در جوامع مختلف، مولفه هایی که با احساس شادکامی مرتبط هستند کدامند؟ بر این اساس علم نیک زیستی شکل گرفته و در دهه های اخیر یافته های جالبی بدست آورده است. کتاب منشا شادکامی تالیف اندرو کلارک و همکارانش که دوسال پیش توسط انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسیده است یکی از کتابهای علمی در این زمینه است. کتاب بر یافته های چندین مطالعه جامع آینده نگر که اکثراً در کشورهای ثروتمند صنعتی صورت گرفته اند بنا شده است. در طی این مطالعات در زمانها و گروههای مختلف رضایتمندی از زندگی سوال شده و با توجه به ماهیت آینده نگر و حجم نمونه بالا، عوامل مرتبط با حس شادکامی استخراج شده اند. یافته ها جالب و گاهی دور از انتظار و گاهی هم متناقض هستند. بعنوان مثال داشتن کنترل خوب هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل عمده مرتبط با احساس خوشبختی در میانسالی است و نقش آن از تحصیلات، شغل و در آمد پررنگ تر است. مسئله تنطیم هیجانی خود ارتباط زیادی با چگونگی رابطه والدین بخصوص مادر با کودک دارد. افرادی که مادران پرخاشگر و ناسازگار داشته اند حتی در بزرگسالی با وجود پیشرفت تحصیلی و شغلی احساس رضایتمندی کمتری نبست به همسالان خود داشتند. یافته جالب دیگر اینکه درآمد افراد در شادکامی مهم است اما مهمتر از آن درآمد دیگران و همسالان است. بیشتر بودن درآمد در مقایسه با سایران مهمتر از قدرمطلق آن است و گاهی کم شدن درآمد دیگران باعث شادکامی خیلی بیشتر انسانها می شود! کتاب مستند به آمار بوده و بصورت مستقیم و فهرست گونه به یافته ها اشاره می کند. مملو از جدول و نمودار است. به همین دلیل خواندن آن بسیار راحت است اما کمتر به بحث های نظری، فلسفی و فرضیه سازی پرداخته است و ممکن است برای برخی خواننده ها اقناع کننده نباشد. بنظر من بیشتر پژوهشهای مورد استناد جز بهترین های خود هستند اما متاسفانه اکثریت آنها به کشورهای مرفه غربی اشاره دارند
کتاب منشا شادکامی
(The origins of happiness)
قسمت پنجم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ZbZ5Z4sL8eo
-------
منشا شادکامی. مقوله شادکامی، رضایت از زندگی و خوشبختی از دیرباز متفکران زیادی از جمله فلاسفه، سیاستمداران، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را بخود مشغول کرده است. اما بعد از قرنها مباحثه و تفکر از حدود نیم قرن پیش بصورت جدی مسئله پژوهش ها و مطالعات تجربی قرار گرفته است. ظاهراً یک راه برای پی بردن به راز خوشبختی، پرسیدن و سنجش آن در میان اقشار مختلف مردم است. چه کسانی با چه ویژگی هایی از زندگی راضی تر هستند و در جوامع مختلف، مولفه هایی که با احساس شادکامی مرتبط هستند کدامند؟ بر این اساس علم نیک زیستی شکل گرفته و در دهه های اخیر یافته های جالبی بدست آورده است. کتاب منشا شادکامی تالیف اندرو کلارک و همکارانش که دوسال پیش توسط انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسیده است یکی از کتابهای علمی در این زمینه است. کتاب بر یافته های چندین مطالعه جامع آینده نگر که اکثراً در کشورهای ثروتمند صنعتی صورت گرفته اند بنا شده است. در طی این مطالعات در زمانها و گروههای مختلف رضایتمندی از زندگی سوال شده و با توجه به ماهیت آینده نگر و حجم نمونه بالا، عوامل مرتبط با حس شادکامی استخراج شده اند. یافته ها جالب و گاهی دور از انتظار و گاهی هم متناقض هستند. بعنوان مثال داشتن کنترل خوب هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل عمده مرتبط با احساس خوشبختی در میانسالی است و نقش آن از تحصیلات، شغل و در آمد پررنگ تر است. مسئله تنطیم هیجانی خود ارتباط زیادی با چگونگی رابطه والدین بخصوص مادر با کودک دارد. افرادی که مادران پرخاشگر و ناسازگار داشته اند حتی در بزرگسالی با وجود پیشرفت تحصیلی و شغلی احساس رضایتمندی کمتری نبست به همسالان خود داشتند. یافته جالب دیگر اینکه درآمد افراد در شادکامی مهم است اما مهمتر از آن درآمد دیگران و همسالان است. بیشتر بودن درآمد در مقایسه با سایران مهمتر از قدرمطلق آن است و گاهی کم شدن درآمد دیگران باعث شادکامی خیلی بیشتر انسانها می شود! کتاب مستند به آمار بوده و بصورت مستقیم و فهرست گونه به یافته ها اشاره می کند. مملو از جدول و نمودار است. به همین دلیل خواندن آن بسیار راحت است اما کمتر به بحث های نظری، فلسفی و فرضیه سازی پرداخته است و ممکن است برای برخی خواننده ها اقناع کننده نباشد. بنظر من بیشتر پژوهشهای مورد استناد جز بهترین های خود هستند اما متاسفانه اکثریت آنها به کشورهای مرفه غربی اشاره دارند
کتاب منشا شادکامی
(The origins of happiness)
قسمت چهارم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/wQ_U_B03Ys0
-------
منشا شادکامی. مقوله شادکامی، رضایت از زندگی و خوشبختی از دیرباز متفکران زیادی از جمله فلاسفه، سیاستمداران، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را بخود مشغول کرده است. اما بعد از قرنها مباحثه و تفکر از حدود نیم قرن پیش بصورت جدی مسئله پژوهش ها و مطالعات تجربی قرار گرفته است. ظاهراً یک راه برای پی بردن به راز خوشبختی، پرسیدن و سنجش آن در میان اقشار مختلف مردم است. چه کسانی با چه ویژگی هایی از زندگی راضی تر هستند و در جوامع مختلف، مولفه هایی که با احساس شادکامی مرتبط هستند کدامند؟ بر این اساس علم نیک زیستی شکل گرفته و در دهه های اخیر یافته های جالبی بدست آورده است. کتاب منشا شادکامی تالیف اندرو کلارک و همکارانش که دوسال پیش توسط انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسیده است یکی از کتابهای علمی در این زمینه است. کتاب بر یافته های چندین مطالعه جامع آینده نگر که اکثراً در کشورهای ثروتمند صنعتی صورت گرفته اند بنا شده است. در طی این مطالعات در زمانها و گروههای مختلف رضایتمندی از زندگی سوال شده و با توجه به ماهیت آینده نگر و حجم نمونه بالا، عوامل مرتبط با حس شادکامی استخراج شده اند. یافته ها جالب و گاهی دور از انتظار و گاهی هم متناقض هستند. بعنوان مثال داشتن کنترل خوب هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل عمده مرتبط با احساس خوشبختی در میانسالی است و نقش آن از تحصیلات، شغل و در آمد پررنگ تر است. مسئله تنطیم هیجانی خود ارتباط زیادی با چگونگی رابطه والدین بخصوص مادر با کودک دارد. افرادی که مادران پرخاشگر و ناسازگار داشته اند حتی در بزرگسالی با وجود پیشرفت تحصیلی و شغلی احساس رضایتمندی کمتری نبست به همسالان خود داشتند. یافته جالب دیگر اینکه درآمد افراد در شادکامی مهم است اما مهمتر از آن درآمد دیگران و همسالان است. بیشتر بودن درآمد در مقایسه با سایران مهمتر از قدرمطلق آن است و گاهی کم شدن درآمد دیگران باعث شادکامی خیلی بیشتر انسانها می شود! کتاب مستند به آمار بوده و بصورت مستقیم و فهرست گونه به یافته ها اشاره می کند. مملو از جدول و نمودار است. به همین دلیل خواندن آن بسیار راحت است اما کمتر به بحث های نظری، فلسفی و فرضیه سازی پرداخته است و ممکن است برای برخی خواننده ها اقناع کننده نباشد. بنظر من بیشتر پژوهشهای مورد استناد جز بهترین های خود هستند اما متاسفانه اکثریت آنها به کشورهای مرفه غربی اشاره دارند
کتاب منشا شادکامی
(The origins of happiness)
قسمت سوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/UdUdt_Al9jg
-------
منشا شادکامی. مقوله شادکامی، رضایت از زندگی و خوشبختی از دیرباز متفکران زیادی از جمله فلاسفه، سیاستمداران، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را بخود مشغول کرده است. اما بعد از قرنها مباحثه و تفکر از حدود نیم قرن پیش بصورت جدی مسئله پژوهش ها و مطالعات تجربی قرار گرفته است. ظاهراً یک راه برای پی بردن به راز خوشبختی، پرسیدن و سنجش آن در میان اقشار مختلف مردم است. چه کسانی با چه ویژگی هایی از زندگی راضی تر هستند و در جوامع مختلف، مولفه هایی که با احساس شادکامی مرتبط هستند کدامند؟ بر این اساس علم نیک زیستی شکل گرفته و در دهه های اخیر یافته های جالبی بدست آورده است. کتاب منشا شادکامی تالیف اندرو کلارک و همکارانش که دوسال پیش توسط انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسیده است یکی از کتابهای علمی در این زمینه است. کتاب بر یافته های چندین مطالعه جامع آینده نگر که اکثراً در کشورهای ثروتمند صنعتی صورت گرفته اند بنا شده است. در طی این مطالعات در زمانها و گروههای مختلف رضایتمندی از زندگی سوال شده و با توجه به ماهیت آینده نگر و حجم نمونه بالا، عوامل مرتبط با حس شادکامی استخراج شده اند. یافته ها جالب و گاهی دور از انتظار و گاهی هم متناقض هستند. بعنوان مثال داشتن کنترل خوب هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل عمده مرتبط با احساس خوشبختی در میانسالی است و نقش آن از تحصیلات، شغل و در آمد پررنگ تر است. مسئله تنطیم هیجانی خود ارتباط زیادی با چگونگی رابطه والدین بخصوص مادر با کودک دارد. افرادی که مادران پرخاشگر و ناسازگار داشته اند حتی در بزرگسالی با وجود پیشرفت تحصیلی و شغلی احساس رضایتمندی کمتری نبست به همسالان خود داشتند. یافته جالب دیگر اینکه درآمد افراد در شادکامی مهم است اما مهمتر از آن درآمد دیگران و همسالان است. بیشتر بودن درآمد در مقایسه با سایران مهمتر از قدرمطلق آن است و گاهی کم شدن درآمد دیگران باعث شادکامی خیلی بیشتر انسانها می شود! کتاب مستند به آمار بوده و بصورت مستقیم و فهرست گونه به یافته ها اشاره می کند. مملو از جدول و نمودار است. به همین دلیل خواندن آن بسیار راحت است اما کمتر به بحث های نظری، فلسفی و فرضیه سازی پرداخته است و ممکن است برای برخی خواننده ها اقناع کننده نباشد. بنظر من بیشتر پژوهشهای مورد استناد جز بهترین های خود هستند اما متاسفانه اکثریت آنها به کشورهای مرفه غربی اشاره دارند
کتاب منشا شادکامی
(The origins of happiness)
قسمت دوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/sQ8m30Dy9V4
-------
منشا شادکامی. مقوله شادکامی، رضایت از زندگی و خوشبختی از دیرباز متفکران زیادی از جمله فلاسفه، سیاستمداران، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را بخود مشغول کرده است. اما بعد از قرنها مباحثه و تفکر از حدود نیم قرن پیش بصورت جدی مسئله پژوهش ها و مطالعات تجربی قرار گرفته است. ظاهراً یک راه برای پی بردن به راز خوشبختی، پرسیدن و سنجش آن در میان اقشار مختلف مردم است. چه کسانی با چه ویژگی هایی از زندگی راضی تر هستند و در جوامع مختلف، مولفه هایی که با احساس شادکامی مرتبط هستند کدامند؟ بر این اساس علم نیک زیستی شکل گرفته و در دهه های اخیر یافته های جالبی بدست آورده است. کتاب منشا شادکامی تالیف اندرو کلارک و همکارانش که دوسال پیش توسط انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسیده است یکی از کتابهای علمی در این زمینه است. کتاب بر یافته های چندین مطالعه جامع آینده نگر که اکثراً در کشورهای ثروتمند صنعتی صورت گرفته اند بنا شده است. در طی این مطالعات در زمانها و گروههای مختلف رضایتمندی از زندگی سوال شده و با توجه به ماهیت آینده نگر و حجم نمونه بالا، عوامل مرتبط با حس شادکامی استخراج شده اند. یافته ها جالب و گاهی دور از انتظار و گاهی هم متناقض هستند. بعنوان مثال داشتن کنترل خوب هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل عمده مرتبط با احساس خوشبختی در میانسالی است و نقش آن از تحصیلات، شغل و در آمد پررنگ تر است. مسئله تنطیم هیجانی خود ارتباط زیادی با چگونگی رابطه والدین بخصوص مادر با کودک دارد. افرادی که مادران پرخاشگر و ناسازگار داشته اند حتی در بزرگسالی با وجود پیشرفت تحصیلی و شغلی احساس رضایتمندی کمتری نبست به همسالان خود داشتند. یافته جالب دیگر اینکه درآمد افراد در شادکامی مهم است اما مهمتر از آن درآمد دیگران و همسالان است. بیشتر بودن درآمد در مقایسه با سایران مهمتر از قدرمطلق آن است و گاهی کم شدن درآمد دیگران باعث شادکامی خیلی بیشتر انسانها می شود! کتاب مستند به آمار بوده و بصورت مستقیم و فهرست گونه به یافته ها اشاره می کند. مملو از جدول و نمودار است. به همین دلیل خواندن آن بسیار راحت است اما کمتر به بحث های نظری، فلسفی و فرضیه سازی پرداخته است و ممکن است برای برخی خواننده ها اقناع کننده نباشد. بنظر من بیشتر پژوهشهای مورد استناد جز بهترین های خود هستند اما متاسفانه اکثریت آنها به کشورهای مرفه غربی اشاره دارند
کتاب منشا شادکامی
(The origins of happiness)
قسمت اول
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ng498aGxgOU
-------
منشا شادکامی. مقوله شادکامی، رضایت از زندگی و خوشبختی از دیرباز متفکران زیادی از جمله فلاسفه، سیاستمداران، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان را بخود مشغول کرده است. اما بعد از قرنها مباحثه و تفکر از حدود نیم قرن پیش بصورت جدی مسئله پژوهش ها و مطالعات تجربی قرار گرفته است. ظاهراً یک راه برای پی بردن به راز خوشبختی، پرسیدن و سنجش آن در میان اقشار مختلف مردم است. چه کسانی با چه ویژگی هایی از زندگی راضی تر هستند و در جوامع مختلف، مولفه هایی که با احساس شادکامی مرتبط هستند کدامند؟ بر این اساس علم نیک زیستی شکل گرفته و در دهه های اخیر یافته های جالبی بدست آورده است. کتاب منشا شادکامی تالیف اندرو کلارک و همکارانش که دوسال پیش توسط انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسیده است یکی از کتابهای علمی در این زمینه است. کتاب بر یافته های چندین مطالعه جامع آینده نگر که اکثراً در کشورهای ثروتمند صنعتی صورت گرفته اند بنا شده است. در طی این مطالعات در زمانها و گروههای مختلف رضایتمندی از زندگی سوال شده و با توجه به ماهیت آینده نگر و حجم نمونه بالا، عوامل مرتبط با حس شادکامی استخراج شده اند. یافته ها جالب و گاهی دور از انتظار و گاهی هم متناقض هستند. بعنوان مثال داشتن کنترل خوب هیجانی در دوران کودکی و نوجوانی از عوامل عمده مرتبط با احساس خوشبختی در میانسالی است و نقش آن از تحصیلات، شغل و در آمد پررنگ تر است. مسئله تنطیم هیجانی خود ارتباط زیادی با چگونگی رابطه والدین بخصوص مادر با کودک دارد. افرادی که مادران پرخاشگر و ناسازگار داشته اند حتی در بزرگسالی با وجود پیشرفت تحصیلی و شغلی احساس رضایتمندی کمتری نبست به همسالان خود داشتند. یافته جالب دیگر اینکه درآمد افراد در شادکامی مهم است اما مهمتر از آن درآمد دیگران و همسالان است. بیشتر بودن درآمد در مقایسه با سایران مهمتر از قدرمطلق آن است و گاهی کم شدن درآمد دیگران باعث شادکامی خیلی بیشتر انسانها می شود! کتاب مستند به آمار بوده و بصورت مستقیم و فهرست گونه به یافته ها اشاره می کند. مملو از جدول و نمودار است. به همین دلیل خواندن آن بسیار راحت است اما کمتر به بحث های نظری، فلسفی و فرضیه سازی پرداخته است و ممکن است برای برخی خواننده ها اقناع کننده نباشد. بنظر من بیشتر پژوهشهای مورد استناد جز بهترین های خود هستند اما متاسفانه اکثریت آنها به کشورهای مرفه غربی اشاره دارند
کتاب آخرین آغوش ماما
(Mama's Last Hug)
نویسنده : فرانس دو وال
قسمت چهارم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/pECu1IiGoDI
-------
"آخرین آغوش ماما" جدیدترین اثر فرانس دو وال نویسنده و زیست شناس مشهور هلندی است. اسم این کتاب به واقعه و کلیپ بسیار احساسی و کوتاهی باز می گردد که در اینترنت بسیار مُسری و فراگیر گردید. ماما شامپانزه سالمند پنجاه و نه سال به حال احتضار در بستر از حرکت و خوردن و آشامیدن امتناع می کند. یان وَن هووف دانشمند هشتاد ساله ایی که چهل سال سابقه پژوهش درباره ماما دارد به بالین او می آید. ماما به محض شناختن وی عکس العملی نشان می دهد که ماندگار می شود. از بستر برخاسته او را در آغوش می گیرد. قدری دست هم را نگه می دارند. بر روی گردن ون هووف چند ضربه نوازش گونه سریع و پشت سر هم می زند انگار که در حال وداع با اوست و سرانجام در بستر خود آرام می گیرد. حتماً این کلیپ احساسی را در یوتیوب ببینید. آیا ماما متوجه مرگ خود است؟ آیا حیوانها دلتنگ می شوند؟ آیا مفهوم جدایی را درک می کنند؟ مفهوم قدر دانی و رفاقت دیرینه چطور؟ اینها سوالاتی هستند که دو وال سعی در پاسخ به آنها دارد. این کتاب به بررسی هیجان و عواطف در حیوانات می پردازد. دو وال معتقد است که برخلاف رفتارگرایان، صحبت از هیجان در حیوانات علمی و مجاز است و آنها حالات شبیه انسان را تا حدی تجربه می کنند. او منتقد نفی هیجان در حیوانات به بهانه آنتروپومورفیسم است. او همچنین باور دارد که مقولات عالی تری مانند شرم، ندامت، حس عدالت، آشتی بعد از نزاع، قدر دانی و همدلی در پستانداران و حتی پرندگان وجود دارد. او حتی به پژوهش هایی اشاره دارد که حیوانات می توانند تکانه های لذتبخش خود را برای منافع دراز مدت به تاخیر بیندازند. بعبارت دیگر رگه هایی از اختیار و اراده آزاد در آنها دیده می شود. کتاب پر است از گزارشات جالب و خواندنی بخصوص از رفتار شامپانزه ها و بونوبوها و پژوهش های تامل برانگیز درباره هیجان در حیوانات. استاد بزرگوار دکتر محمدرضا زرین دست همواره به روانپزشکان و روانشناسان بالینی و علاقمندان به علوم اعصاب توصیه می کنند که برای درک بهتر رفتار و شناخت در انسان باید به مطالعه حالات مشابه در حیوانات نیز پرداخت. این کتاب به صورتی خواندنی و جذاب این موارد را به بحث گذاشته است.
کتاب آخرین آغوش ماما
(Mama's Last Hug)
نویسنده : فرانس دو وال
قسمت سوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/N9xNO7pkwnU
-------
"آخرین آغوش ماما" جدیدترین اثر فرانس دو وال نویسنده و زیست شناس مشهور هلندی است. اسم این کتاب به واقعه و کلیپ بسیار احساسی و کوتاهی باز می گردد که در اینترنت بسیار مُسری و فراگیر گردید. ماما شامپانزه سالمند پنجاه و نه سال به حال احتضار در بستر از حرکت و خوردن و آشامیدن امتناع می کند. یان وَن هووف دانشمند هشتاد ساله ایی که چهل سال سابقه پژوهش درباره ماما دارد به بالین او می آید. ماما به محض شناختن وی عکس العملی نشان می دهد که ماندگار می شود. از بستر برخاسته او را در آغوش می گیرد. قدری دست هم را نگه می دارند. بر روی گردن ون هووف چند ضربه نوازش گونه سریع و پشت سر هم می زند انگار که در حال وداع با اوست و سرانجام در بستر خود آرام می گیرد. حتماً این کلیپ احساسی را در یوتیوب ببینید. آیا ماما متوجه مرگ خود است؟ آیا حیوانها دلتنگ می شوند؟ آیا مفهوم جدایی را درک می کنند؟ مفهوم قدر دانی و رفاقت دیرینه چطور؟ اینها سوالاتی هستند که دو وال سعی در پاسخ به آنها دارد. این کتاب به بررسی هیجان و عواطف در حیوانات می پردازد. دو وال معتقد است که برخلاف رفتارگرایان، صحبت از هیجان در حیوانات علمی و مجاز است و آنها حالات شبیه انسان را تا حدی تجربه می کنند. او منتقد نفی هیجان در حیوانات به بهانه آنتروپومورفیسم است. او همچنین باور دارد که مقولات عالی تری مانند شرم، ندامت، حس عدالت، آشتی بعد از نزاع، قدر دانی و همدلی در پستانداران و حتی پرندگان وجود دارد. او حتی به پژوهش هایی اشاره دارد که حیوانات می توانند تکانه های لذتبخش خود را برای منافع دراز مدت به تاخیر بیندازند. بعبارت دیگر رگه هایی از اختیار و اراده آزاد در آنها دیده می شود. کتاب پر است از گزارشات جالب و خواندنی بخصوص از رفتار شامپانزه ها و بونوبوها و پژوهش های تامل برانگیز درباره هیجان در حیوانات. استاد بزرگوار دکتر محمدرضا زرین دست همواره به روانپزشکان و روانشناسان بالینی و علاقمندان به علوم اعصاب توصیه می کنند که برای درک بهتر رفتار و شناخت در انسان باید به مطالعه حالات مشابه در حیوانات نیز پرداخت. این کتاب به صورتی خواندنی و جذاب این موارد را به بحث گذاشته است.
کتاب آخرین آغوش ماما
(Mama's Last Hug)
نویسنده : فرانس دو وال
قسمت دوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ziLnMH3pIzA
-------
"آخرین آغوش ماما" جدیدترین اثر فرانس دو وال نویسنده و زیست شناس مشهور هلندی است. اسم این کتاب به واقعه و کلیپ بسیار احساسی و کوتاهی باز می گردد که در اینترنت بسیار مُسری و فراگیر گردید. ماما شامپانزه سالمند پنجاه و نه سال به حال احتضار در بستر از حرکت و خوردن و آشامیدن امتناع می کند. یان وَن هووف دانشمند هشتاد ساله ایی که چهل سال سابقه پژوهش درباره ماما دارد به بالین او می آید. ماما به محض شناختن وی عکس العملی نشان می دهد که ماندگار می شود. از بستر برخاسته او را در آغوش می گیرد. قدری دست هم را نگه می دارند. بر روی گردن ون هووف چند ضربه نوازش گونه سریع و پشت سر هم می زند انگار که در حال وداع با اوست و سرانجام در بستر خود آرام می گیرد. حتماً این کلیپ احساسی را در یوتیوب ببینید. آیا ماما متوجه مرگ خود است؟ آیا حیوانها دلتنگ می شوند؟ آیا مفهوم جدایی را درک می کنند؟ مفهوم قدر دانی و رفاقت دیرینه چطور؟ اینها سوالاتی هستند که دو وال سعی در پاسخ به آنها دارد. این کتاب به بررسی هیجان و عواطف در حیوانات می پردازد. دو وال معتقد است که برخلاف رفتارگرایان، صحبت از هیجان در حیوانات علمی و مجاز است و آنها حالات شبیه انسان را تا حدی تجربه می کنند. او منتقد نفی هیجان در حیوانات به بهانه آنتروپومورفیسم است. او همچنین باور دارد که مقولات عالی تری مانند شرم، ندامت، حس عدالت، آشتی بعد از نزاع، قدر دانی و همدلی در پستانداران و حتی پرندگان وجود دارد. او حتی به پژوهش هایی اشاره دارد که حیوانات می توانند تکانه های لذتبخش خود را برای منافع دراز مدت به تاخیر بیندازند. بعبارت دیگر رگه هایی از اختیار و اراده آزاد در آنها دیده می شود. کتاب پر است از گزارشات جالب و خواندنی بخصوص از رفتار شامپانزه ها و بونوبوها و پژوهش های تامل برانگیز درباره هیجان در حیوانات. استاد بزرگوار دکتر محمدرضا زرین دست همواره به روانپزشکان و روانشناسان بالینی و علاقمندان به علوم اعصاب توصیه می کنند که برای درک بهتر رفتار و شناخت در انسان باید به مطالعه حالات مشابه در حیوانات نیز پرداخت. این کتاب به صورتی خواندنی و جذاب این موارد را به بحث گذاشته است.
کتاب آخرین آغوش ماما
(Mama's Last Hug)
نویسنده : فرانس دو وال
قسمت اول
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/UcfY_2hxeAA
-------
"آخرین آغوش ماما" جدیدترین اثر فرانس دو وال نویسنده و زیست شناس مشهور هلندی است. اسم این کتاب به واقعه و کلیپ بسیار احساسی و کوتاهی باز می گردد که در اینترنت بسیار مُسری و فراگیر گردید. ماما شامپانزه سالمند پنجاه و نه سال به حال احتضار در بستر از حرکت و خوردن و آشامیدن امتناع می کند. یان وَن هووف دانشمند هشتاد ساله ایی که چهل سال سابقه پژوهش درباره ماما دارد به بالین او می آید. ماما به محض شناختن وی عکس العملی نشان می دهد که ماندگار می شود. از بستر برخاسته او را در آغوش می گیرد. قدری دست هم را نگه می دارند. بر روی گردن ون هووف چند ضربه نوازش گونه سریع و پشت سر هم می زند انگار که در حال وداع با اوست و سرانجام در بستر خود آرام می گیرد. حتماً این کلیپ احساسی را در یوتیوب ببینید. آیا ماما متوجه مرگ خود است؟ آیا حیوانها دلتنگ می شوند؟ آیا مفهوم جدایی را درک می کنند؟ مفهوم قدر دانی و رفاقت دیرینه چطور؟ اینها سوالاتی هستند که دو وال سعی در پاسخ به آنها دارد. این کتاب به بررسی هیجان و عواطف در حیوانات می پردازد. دو وال معتقد است که برخلاف رفتارگرایان، صحبت از هیجان در حیوانات علمی و مجاز است و آنها حالات شبیه انسان را تا حدی تجربه می کنند. او منتقد نفی هیجان در حیوانات به بهانه آنتروپومورفیسم است. او همچنین باور دارد که مقولات عالی تری مانند شرم، ندامت، حس عدالت، آشتی بعد از نزاع، قدر دانی و همدلی در پستانداران و حتی پرندگان وجود دارد. او حتی به پژوهش هایی اشاره دارد که حیوانات می توانند تکانه های لذتبخش خود را برای منافع دراز مدت به تاخیر بیندازند. بعبارت دیگر رگه هایی از اختیار و اراده آزاد در آنها دیده می شود. کتاب پر است از گزارشات جالب و خواندنی بخصوص از رفتار شامپانزه ها و بونوبوها و پژوهش های تامل برانگیز درباره هیجان در حیوانات. استاد بزرگوار دکتر محمدرضا زرین دست همواره به روانپزشکان و روانشناسان بالینی و علاقمندان به علوم اعصاب توصیه می کنند که برای درک بهتر رفتار و شناخت در انسان باید به مطالعه حالات مشابه در حیوانات نیز پرداخت. این کتاب به صورتی خواندنی و جذاب این موارد را به بحث گذاشته است.
کتاب پارادکس خوبی
(The Goodness Paradox)
نویسنده : ریچارد رنگهام
قسمت چهارم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ajmENaBi_JA
---------
کتاب پیشنهادی این هفته "تناقض خوبی" است. پارادوکس یا تناقض خوبی آخرین اثر ریچارد رنگهام روانشناس و انسان شناس دانشگاه هاروارد است. کتابی است روان، آموزنده و به عقیده من بسیار چالشی. رنگهام بعد از مرور دیگاهها درباره پدیده اهلی شدن در حیوانات، به این نتیجه می رسد که انسان معاصر نیز فرایند اهلی شدن به همراه تغییرات زیستی مربوطه را طی کرده است: خشونت هیجانی و واکنشی در میان بشر کاهش یافته است. چهره صاف و بدون پوزه شده است و دندانها نیز کوچک شده اند. از حجم عضلات طی سیصد هزار سال اخیر کاسته شده و تحمل جمع و غریبه ها افزایش یافته است. با وجود وقوع انبوه خشونت های خانوادگی و اجتماعی، به اعتقاد رنگهام، انسان معاصر خیلی رام تر و اهلی تر از حیوانات از جمله بونوبوهاست. این کاهش خشونت با کاهش حساسیت و اندازه آمیگدال و برخی مدارهای عصبی همراه بوده است. اما چه کسی انسان ها را اهلی کرده است؟ به باور رنگهام، اهلی سازی و حذف افراد خشن توسط اجماع خود انسانها صورت پذیرفته است. هوموساپینس از طریق بوجود آمدن حس عدالت، الگوی ارتباط بین فردی موثر، اشاعه مفهوم اشتهار و مدیریت اعتبار فردی و دستیابی به هدفمندی مشترک توانسته است که "خشونت کنشی ائتلافی" برقرار سازد و از طریق آن آرام ترها و ملایم تر ها با خشونت!! وحشی ترها را اخراج و حذف کرده اند. وجه تسمیه تناقض خوبی هم به این مفهوم بر می گردد. فرضی که باید با احتیاط و تامل به آن نگریست ولی نمی توان بی تفاوت از آن گذشت. هوموساپینس معاصر بیش از آنکه باهوش تر از اجداد خود و نئاندرتالها باشد، اهلی تر از آنهاست. رنگهام تاکید زیادی بر تمایز خشونت به دو نوع هیجانی، ناگهانی و واکنشی و نوع حساب شده، هدفمند و کنشی دارد. اولی در اهلی ها کاهش یافته ولی دومی ادامه دارد. به اعتقاد او اهلی شدن با رام شدن متفاوت است و با تغییرات زیستی، ژنتیکی و آناتومیک توام است. حیوانات اهلی تفاوتهای جالبی با هم رده های وحشی خود دارند که تصادفی نیست و ناشی از تغییرات سیستم عصبی و تکامل جنینی است. کتابی است جذاب که خواندن آنرا با نگاه انتقادی به علاقمندان توصیه می کنم
کتاب پارادکس خوبی
(The Goodness Paradox)
نویسنده : ریچارد رنگهام
قسمت سوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/1wTIvGwZDIQ
---------
کتاب پیشنهادی این هفته "تناقض خوبی" است. پارادوکس یا تناقض خوبی آخرین اثر ریچارد رنگهام روانشناس و انسان شناس دانشگاه هاروارد است. کتابی است روان، آموزنده و به عقیده من بسیار چالشی. رنگهام بعد از مرور دیگاهها درباره پدیده اهلی شدن در حیوانات، به این نتیجه می رسد که انسان معاصر نیز فرایند اهلی شدن به همراه تغییرات زیستی مربوطه را طی کرده است: خشونت هیجانی و واکنشی در میان بشر کاهش یافته است. چهره صاف و بدون پوزه شده است و دندانها نیز کوچک شده اند. از حجم عضلات طی سیصد هزار سال اخیر کاسته شده و تحمل جمع و غریبه ها افزایش یافته است. با وجود وقوع انبوه خشونت های خانوادگی و اجتماعی، به اعتقاد رنگهام، انسان معاصر خیلی رام تر و اهلی تر از حیوانات از جمله بونوبوهاست. این کاهش خشونت با کاهش حساسیت و اندازه آمیگدال و برخی مدارهای عصبی همراه بوده است. اما چه کسی انسان ها را اهلی کرده است؟ به باور رنگهام، اهلی سازی و حذف افراد خشن توسط اجماع خود انسانها صورت پذیرفته است. هوموساپینس از طریق بوجود آمدن حس عدالت، الگوی ارتباط بین فردی موثر، اشاعه مفهوم اشتهار و مدیریت اعتبار فردی و دستیابی به هدفمندی مشترک توانسته است که "خشونت کنشی ائتلافی" برقرار سازد و از طریق آن آرام ترها و ملایم تر ها با خشونت!! وحشی ترها را اخراج و حذف کرده اند. وجه تسمیه تناقض خوبی هم به این مفهوم بر می گردد. فرضی که باید با احتیاط و تامل به آن نگریست ولی نمی توان بی تفاوت از آن گذشت. هوموساپینس معاصر بیش از آنکه باهوش تر از اجداد خود و نئاندرتالها باشد، اهلی تر از آنهاست. رنگهام تاکید زیادی بر تمایز خشونت به دو نوع هیجانی، ناگهانی و واکنشی و نوع حساب شده، هدفمند و کنشی دارد. اولی در اهلی ها کاهش یافته ولی دومی ادامه دارد. به اعتقاد او اهلی شدن با رام شدن متفاوت است و با تغییرات زیستی، ژنتیکی و آناتومیک توام است. حیوانات اهلی تفاوتهای جالبی با هم رده های وحشی خود دارند که تصادفی نیست و ناشی از تغییرات سیستم عصبی و تکامل جنینی است. کتابی است جذاب که خواندن آنرا با نگاه انتقادی به علاقمندان توصیه می کنم
کتاب پارادکس خوبی
(The Goodness Paradox)
نویسنده : ریچارد رنگهام
قسمت دوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/2S3AysNNnV8
---------
کتاب پیشنهادی این هفته "تناقض خوبی" است. پارادوکس یا تناقض خوبی آخرین اثر ریچارد رنگهام روانشناس و انسان شناس دانشگاه هاروارد است. کتابی است روان، آموزنده و به عقیده من بسیار چالشی. رنگهام بعد از مرور دیگاهها درباره پدیده اهلی شدن در حیوانات، به این نتیجه می رسد که انسان معاصر نیز فرایند اهلی شدن به همراه تغییرات زیستی مربوطه را طی کرده است: خشونت هیجانی و واکنشی در میان بشر کاهش یافته است. چهره صاف و بدون پوزه شده است و دندانها نیز کوچک شده اند. از حجم عضلات طی سیصد هزار سال اخیر کاسته شده و تحمل جمع و غریبه ها افزایش یافته است. با وجود وقوع انبوه خشونت های خانوادگی و اجتماعی، به اعتقاد رنگهام، انسان معاصر خیلی رام تر و اهلی تر از حیوانات از جمله بونوبوهاست. این کاهش خشونت با کاهش حساسیت و اندازه آمیگدال و برخی مدارهای عصبی همراه بوده است. اما چه کسی انسان ها را اهلی کرده است؟ به باور رنگهام، اهلی سازی و حذف افراد خشن توسط اجماع خود انسانها صورت پذیرفته است. هوموساپینس از طریق بوجود آمدن حس عدالت، الگوی ارتباط بین فردی موثر، اشاعه مفهوم اشتهار و مدیریت اعتبار فردی و دستیابی به هدفمندی مشترک توانسته است که "خشونت کنشی ائتلافی" برقرار سازد و از طریق آن آرام ترها و ملایم تر ها با خشونت!! وحشی ترها را اخراج و حذف کرده اند. وجه تسمیه تناقض خوبی هم به این مفهوم بر می گردد. فرضی که باید با احتیاط و تامل به آن نگریست ولی نمی توان بی تفاوت از آن گذشت. هوموساپینس معاصر بیش از آنکه باهوش تر از اجداد خود و نئاندرتالها باشد، اهلی تر از آنهاست. رنگهام تاکید زیادی بر تمایز خشونت به دو نوع هیجانی، ناگهانی و واکنشی و نوع حساب شده، هدفمند و کنشی دارد. اولی در اهلی ها کاهش یافته ولی دومی ادامه دارد. به اعتقاد او اهلی شدن با رام شدن متفاوت است و با تغییرات زیستی، ژنتیکی و آناتومیک توام است. حیوانات اهلی تفاوتهای جالبی با هم رده های وحشی خود دارند که تصادفی نیست و ناشی از تغییرات سیستم عصبی و تکامل جنینی است. کتابی است جذاب که خواندن آنرا با نگاه انتقادی به علاقمندان توصیه می کنم
کتاب پارادکس خوبی
(The Goodness Paradox)
قسمت اول
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/jlbI3MosXI0
---------
کتاب پیشنهادی این هفته "تناقض خوبی" است. پارادوکس یا تناقض خوبی آخرین اثر ریچارد رنگهام روانشناس و انسان شناس دانشگاه هاروارد است. کتابی است روان، آموزنده و به عقیده من بسیار چالشی. رنگهام بعد از مرور دیگاهها درباره پدیده اهلی شدن در حیوانات، به این نتیجه می رسد که انسان معاصر نیز فرایند اهلی شدن به همراه تغییرات زیستی مربوطه را طی کرده است: خشونت هیجانی و واکنشی در میان بشر کاهش یافته است. چهره صاف و بدون پوزه شده است و دندانها نیز کوچک شده اند. از حجم عضلات طی سیصد هزار سال اخیر کاسته شده و تحمل جمع و غریبه ها افزایش یافته است. با وجود وقوع انبوه خشونت های خانوادگی و اجتماعی، به اعتقاد رنگهام، انسان معاصر خیلی رام تر و اهلی تر از حیوانات از جمله بونوبوهاست. این کاهش خشونت با کاهش حساسیت و اندازه آمیگدال و برخی مدارهای عصبی همراه بوده است. اما چه کسی انسان ها را اهلی کرده است؟ به باور رنگهام، اهلی سازی و حذف افراد خشن توسط اجماع خود انسانها صورت پذیرفته است. هوموساپینس از طریق بوجود آمدن حس عدالت، الگوی ارتباط بین فردی موثر، اشاعه مفهوم اشتهار و مدیریت اعتبار فردی و دستیابی به هدفمندی مشترک توانسته است که "خشونت کنشی ائتلافی" برقرار سازد و از طریق آن آرام ترها و ملایم تر ها با خشونت!! وحشی ترها را اخراج و حذف کرده اند. وجه تسمیه تناقض خوبی هم به این مفهوم بر می گردد. فرضی که باید با احتیاط و تامل به آن نگریست ولی نمی توان بی تفاوت از آن گذشت. هوموساپینس معاصر بیش از آنکه باهوش تر از اجداد خود و نئاندرتالها باشد، اهلی تر از آنهاست. رنگهام تاکید زیادی بر تمایز خشونت به دو نوع هیجانی، ناگهانی و واکنشی و نوع حساب شده، هدفمند و کنشی دارد. اولی در اهلی ها کاهش یافته ولی دومی ادامه دارد. به اعتقاد او اهلی شدن با رام شدن متفاوت است و با تغییرات زیستی، ژنتیکی و آناتومیک توام است. حیوانات اهلی تفاوتهای جالبی با هم رده های وحشی خود دارند که تصادفی نیست و ناشی از تغییرات سیستم عصبی و تکامل جنینی است. کتابی است جذاب که خواندن آنرا با نگاه انتقادی به علاقمندان توصیه می کنم
کتاب حرف مفت میزنند
(Calling Bullshit)
قسمت سوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/edGiCUBn7xk
------------
معرفی کتاب این هفته به "حرف مفت می زنه" نوشته کارل برگستروم و جِوین وست اختصاص دارد. طی دو دهه گذشته جهان شاهد رشد عجیب شبکه های اجتماعی، صفحه های اینترنتی و متون گسترده چه در قالب نشریات و چه در قالب مجازی بوده است. در ابتدا باور اندیشمندان بر ان بود که با ارزان و فراگیر شدن دسترسی به اطلاعات، بسرعت حقیقت و علم حاکم شده و بساط خرافات و فریبکاری و شبه علم جمع خواهد شد. اما پیش بینی های خوش بینانه محقق نشد و ما شاهد آن بودیم که ارزان و فراگیر شدن اطلاعات در کنار رشد ارزشمند حقیقت و خرد به رشد یاوه و مطالب غیر حقیقی و ساختگی نیز منجر گردید. بخش زیادی از خبرها، اطلاعات و مطالب موجود در صفحه های جهان مجازی و حتی مطبوعات و نشریات کاملاً ساختگی و تقلبی هستند یا بخش عمده ایی از آنها با قلب شدید واقعیت همراه شده اند. متاسفانه کمیت تایید کنندگان و به اشتراک گذاران نیز نمی تواند ملاک صحت و سقم باشد. در کتاب حاضر که عنوان آن الهام گرفته از سخنرانی و کتاب مشهور هَری فرانکفورت با نام "در باب حرف مفت" است، نویسندگان به ماهیت ادعاهای شبه علمی و به ظاهر علمی و چگونگی شناسایی آنها پرداخته اند. استفاده از ادبیات مبهم، چند پهلو و غیر قابل فهم، در کنار اشاره به پدیده های پیچیده فیزیک و ریاضی بدون داشتن مصداق واقعی از جمله روشهای تولید حرف مفت است. دستکاری در تولید و ارائه آمار و نتیجه گیری های سوگیرانه و یا بشدت اغراق شده از یافته های علمی از دیگر شیوه های فریبکاری با ظاهر علمی است. سوگیری و انتخاب جهت دار نمونه های پژوهش یا اصولاً ارائه گزینشی یافته ها راه دیگری برای قلب واقعیت است. "حرف مفت" پدیده ایی معاصر نیست و به اعتقاد نویسندگان فریب طرف مقابل و خود را داناتر و توانمندتر از آنچه هست نشان دادن سابقه دیرینه در حیات دارد و پابه پای رشد دانایی و حقیقت، ادای دانایی و حقیقت نمایی رشد کرده است. در طی کتاب، نویسندگان به مثالهای متعددی چه از مطبوعات عمومی و چه نشریات حرفه ایی اشاره می کنند که شنیدن آنها خالی از لطف نیست. با وجود آنکه بسیاری از مطالب کتاب، اشاره مجدد به اصول پژوهش و روش تحقیق است، نگارش زیبا و گاهی طنزگونه کتاب، آنرا به اثری جذاب تبدیل کرده است.
کتاب حرف مفت میزنند
(Calling Bullshit)
قسمت دوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/qRfS6csxitw
------------
معرفی کتاب این هفته به "حرف مفت می زنه" نوشته کارل برگستروم و جِوین وست اختصاص دارد. طی دو دهه گذشته جهان شاهد رشد عجیب شبکه های اجتماعی، صفحه های اینترنتی و متون گسترده چه در قالب نشریات و چه در قالب مجازی بوده است. در ابتدا باور اندیشمندان بر ان بود که با ارزان و فراگیر شدن دسترسی به اطلاعات، بسرعت حقیقت و علم حاکم شده و بساط خرافات و فریبکاری و شبه علم جمع خواهد شد. اما پیش بینی های خوش بینانه محقق نشد و ما شاهد آن بودیم که ارزان و فراگیر شدن اطلاعات در کنار رشد ارزشمند حقیقت و خرد به رشد یاوه و مطالب غیر حقیقی و ساختگی نیز منجر گردید. بخش زیادی از خبرها، اطلاعات و مطالب موجود در صفحه های جهان مجازی و حتی مطبوعات و نشریات کاملاً ساختگی و تقلبی هستند یا بخش عمده ایی از آنها با قلب شدید واقعیت همراه شده اند. متاسفانه کمیت تایید کنندگان و به اشتراک گذاران نیز نمی تواند ملاک صحت و سقم باشد. در کتاب حاضر که عنوان آن الهام گرفته از سخنرانی و کتاب مشهور هَری فرانکفورت با نام "در باب حرف مفت" است، نویسندگان به ماهیت ادعاهای شبه علمی و به ظاهر علمی و چگونگی شناسایی آنها پرداخته اند. استفاده از ادبیات مبهم، چند پهلو و غیر قابل فهم، در کنار اشاره به پدیده های پیچیده فیزیک و ریاضی بدون داشتن مصداق واقعی از جمله روشهای تولید حرف مفت است. دستکاری در تولید و ارائه آمار و نتیجه گیری های سوگیرانه و یا بشدت اغراق شده از یافته های علمی از دیگر شیوه های فریبکاری با ظاهر علمی است. سوگیری و انتخاب جهت دار نمونه های پژوهش یا اصولاً ارائه گزینشی یافته ها راه دیگری برای قلب واقعیت است. "حرف مفت" پدیده ایی معاصر نیست و به اعتقاد نویسندگان فریب طرف مقابل و خود را داناتر و توانمندتر از آنچه هست نشان دادن سابقه دیرینه در حیات دارد و پابه پای رشد دانایی و حقیقت، ادای دانایی و حقیقت نمایی رشد کرده است. در طی کتاب، نویسندگان به مثالهای متعددی چه از مطبوعات عمومی و چه نشریات حرفه ایی اشاره می کنند که شنیدن آنها خالی از لطف نیست. با وجود آنکه بسیاری از مطالب کتاب، اشاره مجدد به اصول پژوهش و روش تحقیق است، نگارش زیبا و گاهی طنزگونه کتاب، آنرا به اثری جذاب تبدیل کرده است.
کتاب حرف مفت میزنند
(Calling Bullshit)
قسمت اول
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/kFwhIHwwbtw
------------
معرفی کتاب این هفته به "حرف مفت می زنه" نوشته کارل برگستروم و جِوین وست اختصاص دارد. طی دو دهه گذشته جهان شاهد رشد عجیب شبکه های اجتماعی، صفحه های اینترنتی و متون گسترده چه در قالب نشریات و چه در قالب مجازی بوده است. در ابتدا باور اندیشمندان بر ان بود که با ارزان و فراگیر شدن دسترسی به اطلاعات، بسرعت حقیقت و علم حاکم شده و بساط خرافات و فریبکاری و شبه علم جمع خواهد شد. اما پیش بینی های خوش بینانه محقق نشد و ما شاهد آن بودیم که ارزان و فراگیر شدن اطلاعات در کنار رشد ارزشمند حقیقت و خرد به رشد یاوه و مطالب غیر حقیقی و ساختگی نیز منجر گردید. بخش زیادی از خبرها، اطلاعات و مطالب موجود در صفحه های جهان مجازی و حتی مطبوعات و نشریات کاملاً ساختگی و تقلبی هستند یا بخش عمده ایی از آنها با قلب شدید واقعیت همراه شده اند. متاسفانه کمیت تایید کنندگان و به اشتراک گذاران نیز نمی تواند ملاک صحت و سقم باشد. در کتاب حاضر که عنوان آن الهام گرفته از سخنرانی و کتاب مشهور هَری فرانکفورت با نام "در باب حرف مفت" است، نویسندگان به ماهیت ادعاهای شبه علمی و به ظاهر علمی و چگونگی شناسایی آنها پرداخته اند. استفاده از ادبیات مبهم، چند پهلو و غیر قابل فهم، در کنار اشاره به پدیده های پیچیده فیزیک و ریاضی بدون داشتن مصداق واقعی از جمله روشهای تولید حرف مفت است. دستکاری در تولید و ارائه آمار و نتیجه گیری های سوگیرانه و یا بشدت اغراق شده از یافته های علمی از دیگر شیوه های فریبکاری با ظاهر علمی است. سوگیری و انتخاب جهت دار نمونه های پژوهش یا اصولاً ارائه گزینشی یافته ها راه دیگری برای قلب واقعیت است. "حرف مفت" پدیده ایی معاصر نیست و به اعتقاد نویسندگان فریب طرف مقابل و خود را داناتر و توانمندتر از آنچه هست نشان دادن سابقه دیرینه در حیات دارد و پابه پای رشد دانایی و حقیقت، ادای دانایی و حقیقت نمایی رشد کرده است. در طی کتاب، نویسندگان به مثالهای متعددی چه از مطبوعات عمومی و چه نشریات حرفه ایی اشاره می کنند که شنیدن آنها خالی از لطف نیست. با وجود آنکه بسیاری از مطالب کتاب، اشاره مجدد به اصول پژوهش و روش تحقیق است، نگارش زیبا و گاهی طنزگونه کتاب، آنرا به اثری جذاب تبدیل کرده است.
کتاب پیش از آنکه بدانی
(Before you know it)
قسمت ششم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/ea6hGJcvOak
-----------
معرفی کتاب این هفته: "قبل از آنکه بفهمی" نوشته جان بارگ. هفته گذشته یکی از پژوهش های ماندگار جان بارگ را خدمتتان معرفی کردم. امروز به معرفی آخرین اثر وی می پردازم. جان بارگ استاد روانشناسی شناختی و اجتماعی دانشگاه ییل است و مطالعات زیادی درباره پردازش ناخودآگاه و خودکار در انسان انجام داده است. کتاب حاضر جمع بندی پژوهش های وی و همفکران اوست. بارگ معتقد است که پردازش ناخودآگاه تاثیر عمده ایی در انگیزه ها، قضاوت ها، تصمیم گیری ها، هیجانات و رفتار ما دارد. در این کتاب که در عمل یک مجموعه مناسب از پژوهش های معروف در این زمینه است، بارگ نقش پررنگ ناخودآگاه را یادآور شده است. محرکهای گوناگون محیطی، باورهای جمعی، اتفاقات نامحسوس ولی مهم اطراف ما و زمینه سازهای بیرونی بدون آنکه بدانیم ذهن اگاه فعال اندیشه گر ما را دستخوش تغییر و تلاطم می سازد. البته این خویشتن آگاه از بسیاری از عوامل تاثیرگذار غافل است و وجود آنها را منکر می شود. با اینحال به اعتقاد بارگ طی چهل سال گذشته انبوهی از مطالعات این آثار را به اثبات رسانده اند. خواننده ایی که علاقمند است با این پژوهش ها و چند و چون آنها بصورت اجمالی آشنا شود، این کتاب گزینه ایی بسیار مناسب است. در این اثر، دهها پژوهش درباره عملکردهای ناخودآگاه ذکر شده اند. جدای از ارائه جامعی از مطالعات، متن شیرین و پر از حکایت و گاهی طنز نویسنده، کتاب را حتی خواندنی تر کرده است. البته نویسنده در کتاب در قامت تمام عیار حامی تسلط ناخودآگاه ظاهر می شود. رویه ایی که باوجود شواهد پژوهشی، منتقدان جدیی دارد. در بیشتر کتاب شواهد در جهت تایید پیش فرضهای بارگ هستند و اشاره به جریان های مخالف اندک است. با اینحال این سوگیری، به اعتقاد بنده از ارزشمندی کتاب نمی کاهد و معتقدم برای علاقمندان به بحث ناخودآگاه، اختیار و اراده و تصمیم گیری کتابی مفید و روشنگر است بشرط آنکه در کنار آن دیدگاههای رقیب نیز خوانده شوند. من خلاصه ایی از این کتاب را در قالب دیداری-شنیداری در تلگرام ارائه خواهم کرد. همچنین بتدریج به معرفی نظام های فکری رقیب و گاهی متضاد با فرض های این کتاب نیز اقدام خواهم کرد. خواندن این کتاب را توصیه می
کتاب پیش از آنکه بدانی
(Before you know it)
قسمت پنجم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/rWHq0tkM5RI
-----------
معرفی کتاب این هفته: "قبل از آنکه بفهمی" نوشته جان بارگ. هفته گذشته یکی از پژوهش های ماندگار جان بارگ را خدمتتان معرفی کردم. امروز به معرفی آخرین اثر وی می پردازم. جان بارگ استاد روانشناسی شناختی و اجتماعی دانشگاه ییل است و مطالعات زیادی درباره پردازش ناخودآگاه و خودکار در انسان انجام داده است. کتاب حاضر جمع بندی پژوهش های وی و همفکران اوست. بارگ معتقد است که پردازش ناخودآگاه تاثیر عمده ایی در انگیزه ها، قضاوت ها، تصمیم گیری ها، هیجانات و رفتار ما دارد. در این کتاب که در عمل یک مجموعه مناسب از پژوهش های معروف در این زمینه است، بارگ نقش پررنگ ناخودآگاه را یادآور شده است. محرکهای گوناگون محیطی، باورهای جمعی، اتفاقات نامحسوس ولی مهم اطراف ما و زمینه سازهای بیرونی بدون آنکه بدانیم ذهن اگاه فعال اندیشه گر ما را دستخوش تغییر و تلاطم می سازد. البته این خویشتن آگاه از بسیاری از عوامل تاثیرگذار غافل است و وجود آنها را منکر می شود. با اینحال به اعتقاد بارگ طی چهل سال گذشته انبوهی از مطالعات این آثار را به اثبات رسانده اند. خواننده ایی که علاقمند است با این پژوهش ها و چند و چون آنها بصورت اجمالی آشنا شود، این کتاب گزینه ایی بسیار مناسب است. در این اثر، دهها پژوهش درباره عملکردهای ناخودآگاه ذکر شده اند. جدای از ارائه جامعی از مطالعات، متن شیرین و پر از حکایت و گاهی طنز نویسنده، کتاب را حتی خواندنی تر کرده است. البته نویسنده در کتاب در قامت تمام عیار حامی تسلط ناخودآگاه ظاهر می شود. رویه ایی که باوجود شواهد پژوهشی، منتقدان جدیی دارد. در بیشتر کتاب شواهد در جهت تایید پیش فرضهای بارگ هستند و اشاره به جریان های مخالف اندک است. با اینحال این سوگیری، به اعتقاد بنده از ارزشمندی کتاب نمی کاهد و معتقدم برای علاقمندان به بحث ناخودآگاه، اختیار و اراده و تصمیم گیری کتابی مفید و روشنگر است بشرط آنکه در کنار آن دیدگاههای رقیب نیز خوانده شوند. من خلاصه ایی از این کتاب را در قالب دیداری-شنیداری در تلگرام ارائه خواهم کرد. همچنین بتدریج به معرفی نظام های فکری رقیب و گاهی متضاد با فرض های این کتاب نیز اقدام خواهم کرد. خواندن این کتاب را توصیه می
کتاب پیش از آنکه بدانی
(Before you know it)
قسمت چهارم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/P37w95sVosk
-----------
معرفی کتاب این هفته: "قبل از آنکه بفهمی" نوشته جان بارگ. هفته گذشته یکی از پژوهش های ماندگار جان بارگ را خدمتتان معرفی کردم. امروز به معرفی آخرین اثر وی می پردازم. جان بارگ استاد روانشناسی شناختی و اجتماعی دانشگاه ییل است و مطالعات زیادی درباره پردازش ناخودآگاه و خودکار در انسان انجام داده است. کتاب حاضر جمع بندی پژوهش های وی و همفکران اوست. بارگ معتقد است که پردازش ناخودآگاه تاثیر عمده ایی در انگیزه ها، قضاوت ها، تصمیم گیری ها، هیجانات و رفتار ما دارد. در این کتاب که در عمل یک مجموعه مناسب از پژوهش های معروف در این زمینه است، بارگ نقش پررنگ ناخودآگاه را یادآور شده است. محرکهای گوناگون محیطی، باورهای جمعی، اتفاقات نامحسوس ولی مهم اطراف ما و زمینه سازهای بیرونی بدون آنکه بدانیم ذهن اگاه فعال اندیشه گر ما را دستخوش تغییر و تلاطم می سازد. البته این خویشتن آگاه از بسیاری از عوامل تاثیرگذار غافل است و وجود آنها را منکر می شود. با اینحال به اعتقاد بارگ طی چهل سال گذشته انبوهی از مطالعات این آثار را به اثبات رسانده اند. خواننده ایی که علاقمند است با این پژوهش ها و چند و چون آنها بصورت اجمالی آشنا شود، این کتاب گزینه ایی بسیار مناسب است. در این اثر، دهها پژوهش درباره عملکردهای ناخودآگاه ذکر شده اند. جدای از ارائه جامعی از مطالعات، متن شیرین و پر از حکایت و گاهی طنز نویسنده، کتاب را حتی خواندنی تر کرده است. البته نویسنده در کتاب در قامت تمام عیار حامی تسلط ناخودآگاه ظاهر می شود. رویه ایی که باوجود شواهد پژوهشی، منتقدان جدیی دارد. در بیشتر کتاب شواهد در جهت تایید پیش فرضهای بارگ هستند و اشاره به جریان های مخالف اندک است. با اینحال این سوگیری، به اعتقاد بنده از ارزشمندی کتاب نمی کاهد و معتقدم برای علاقمندان به بحث ناخودآگاه، اختیار و اراده و تصمیم گیری کتابی مفید و روشنگر است بشرط آنکه در کنار آن دیدگاههای رقیب نیز خوانده شوند. من خلاصه ایی از این کتاب را در قالب دیداری-شنیداری در تلگرام ارائه خواهم کرد. همچنین بتدریج به معرفی نظام های فکری رقیب و گاهی متضاد با فرض های این کتاب نیز اقدام خواهم کرد. خواندن این کتاب را توصیه می
کتاب پیش از آنکه بدانی
(Before you know it)
قسمت سوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/u8nCa6kWCT8
-----------
معرفی کتاب این هفته: "قبل از آنکه بفهمی" نوشته جان بارگ. هفته گذشته یکی از پژوهش های ماندگار جان بارگ را خدمتتان معرفی کردم. امروز به معرفی آخرین اثر وی می پردازم. جان بارگ استاد روانشناسی شناختی و اجتماعی دانشگاه ییل است و مطالعات زیادی درباره پردازش ناخودآگاه و خودکار در انسان انجام داده است. کتاب حاضر جمع بندی پژوهش های وی و همفکران اوست. بارگ معتقد است که پردازش ناخودآگاه تاثیر عمده ایی در انگیزه ها، قضاوت ها، تصمیم گیری ها، هیجانات و رفتار ما دارد. در این کتاب که در عمل یک مجموعه مناسب از پژوهش های معروف در این زمینه است، بارگ نقش پررنگ ناخودآگاه را یادآور شده است. محرکهای گوناگون محیطی، باورهای جمعی، اتفاقات نامحسوس ولی مهم اطراف ما و زمینه سازهای بیرونی بدون آنکه بدانیم ذهن اگاه فعال اندیشه گر ما را دستخوش تغییر و تلاطم می سازد. البته این خویشتن آگاه از بسیاری از عوامل تاثیرگذار غافل است و وجود آنها را منکر می شود. با اینحال به اعتقاد بارگ طی چهل سال گذشته انبوهی از مطالعات این آثار را به اثبات رسانده اند. خواننده ایی که علاقمند است با این پژوهش ها و چند و چون آنها بصورت اجمالی آشنا شود، این کتاب گزینه ایی بسیار مناسب است. در این اثر، دهها پژوهش درباره عملکردهای ناخودآگاه ذکر شده اند. جدای از ارائه جامعی از مطالعات، متن شیرین و پر از حکایت و گاهی طنز نویسنده، کتاب را حتی خواندنی تر کرده است. البته نویسنده در کتاب در قامت تمام عیار حامی تسلط ناخودآگاه ظاهر می شود. رویه ایی که باوجود شواهد پژوهشی، منتقدان جدیی دارد. در بیشتر کتاب شواهد در جهت تایید پیش فرضهای بارگ هستند و اشاره به جریان های مخالف اندک است. با اینحال این سوگیری، به اعتقاد بنده از ارزشمندی کتاب نمی کاهد و معتقدم برای علاقمندان به بحث ناخودآگاه، اختیار و اراده و تصمیم گیری کتابی مفید و روشنگر است بشرط آنکه در کنار آن دیدگاههای رقیب نیز خوانده شوند. من خلاصه ایی از این کتاب را در قالب دیداری-شنیداری در تلگرام ارائه خواهم کرد. همچنین بتدریج به معرفی نظام های فکری رقیب و گاهی متضاد با فرض های این کتاب نیز اقدام خواهم کرد. خواندن این کتاب را توصیه می
کتاب پیش از آنکه بدانی
(Before you know it)
قسمت دوم
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/GuPKSiDOgXw
-----------
معرفی کتاب این هفته: "قبل از آنکه بفهمی" نوشته جان بارگ. هفته گذشته یکی از پژوهش های ماندگار جان بارگ را خدمتتان معرفی کردم. امروز به معرفی آخرین اثر وی می پردازم. جان بارگ استاد روانشناسی شناختی و اجتماعی دانشگاه ییل است و مطالعات زیادی درباره پردازش ناخودآگاه و خودکار در انسان انجام داده است. کتاب حاضر جمع بندی پژوهش های وی و همفکران اوست. بارگ معتقد است که پردازش ناخودآگاه تاثیر عمده ایی در انگیزه ها، قضاوت ها، تصمیم گیری ها، هیجانات و رفتار ما دارد. در این کتاب که در عمل یک مجموعه مناسب از پژوهش های معروف در این زمینه است، بارگ نقش پررنگ ناخودآگاه را یادآور شده است. محرکهای گوناگون محیطی، باورهای جمعی، اتفاقات نامحسوس ولی مهم اطراف ما و زمینه سازهای بیرونی بدون آنکه بدانیم ذهن اگاه فعال اندیشه گر ما را دستخوش تغییر و تلاطم می سازد. البته این خویشتن آگاه از بسیاری از عوامل تاثیرگذار غافل است و وجود آنها را منکر می شود. با اینحال به اعتقاد بارگ طی چهل سال گذشته انبوهی از مطالعات این آثار را به اثبات رسانده اند. خواننده ایی که علاقمند است با این پژوهش ها و چند و چون آنها بصورت اجمالی آشنا شود، این کتاب گزینه ایی بسیار مناسب است. در این اثر، دهها پژوهش درباره عملکردهای ناخودآگاه ذکر شده اند. جدای از ارائه جامعی از مطالعات، متن شیرین و پر از حکایت و گاهی طنز نویسنده، کتاب را حتی خواندنی تر کرده است. البته نویسنده در کتاب در قامت تمام عیار حامی تسلط ناخودآگاه ظاهر می شود. رویه ایی که باوجود شواهد پژوهشی، منتقدان جدیی دارد. در بیشتر کتاب شواهد در جهت تایید پیش فرضهای بارگ هستند و اشاره به جریان های مخالف اندک است. با اینحال این سوگیری، به اعتقاد بنده از ارزشمندی کتاب نمی کاهد و معتقدم برای علاقمندان به بحث ناخودآگاه، اختیار و اراده و تصمیم گیری کتابی مفید و روشنگر است بشرط آنکه در کنار آن دیدگاههای رقیب نیز خوانده شوند. من خلاصه ایی از این کتاب را در قالب دیداری-شنیداری در تلگرام ارائه خواهم کرد. همچنین بتدریج به معرفی نظام های فکری رقیب و گاهی متضاد با فرض های این کتاب نیز اقدام خواهم کرد. خواندن این کتاب را توصیه می
کتاب پیش از آنکه بدانی
(Before you know it)
قسمت اول
به روایت : دکتر آذرخش مکری
مشاهده در یوتوب : https://youtu.be/JXfajYjtfUY
-----------
معرفی کتاب این هفته: "قبل از آنکه بفهمی" نوشته جان بارگ. هفته گذشته یکی از پژوهش های ماندگار جان بارگ را خدمتتان معرفی کردم. امروز به معرفی آخرین اثر وی می پردازم. جان بارگ استاد روانشناسی شناختی و اجتماعی دانشگاه ییل است و مطالعات زیادی درباره پردازش ناخودآگاه و خودکار در انسان انجام داده است. کتاب حاضر جمع بندی پژوهش های وی و همفکران اوست. بارگ معتقد است که پردازش ناخودآگاه تاثیر عمده ایی در انگیزه ها، قضاوت ها، تصمیم گیری ها، هیجانات و رفتار ما دارد. در این کتاب که در عمل یک مجموعه مناسب از پژوهش های معروف در این زمینه است، بارگ نقش پررنگ ناخودآگاه را یادآور شده است. محرکهای گوناگون محیطی، باورهای جمعی، اتفاقات نامحسوس ولی مهم اطراف ما و زمینه سازهای بیرونی بدون آنکه بدانیم ذهن اگاه فعال اندیشه گر ما را دستخوش تغییر و تلاطم می سازد. البته این خویشتن آگاه از بسیاری از عوامل تاثیرگذار غافل است و وجود آنها را منکر می شود. با اینحال به اعتقاد بارگ طی چهل سال گذشته انبوهی از مطالعات این آثار را به اثبات رسانده اند. خواننده ایی که علاقمند است با این پژوهش ها و چند و چون آنها بصورت اجمالی آشنا شود، این کتاب گزینه ایی بسیار مناسب است. در این اثر، دهها پژوهش درباره عملکردهای ناخودآگاه ذکر شده اند. جدای از ارائه جامعی از مطالعات، متن شیرین و پر از حکایت و گاهی طنز نویسنده، کتاب را حتی خواندنی تر کرده است. البته نویسنده در کتاب در قامت تمام عیار حامی تسلط ناخودآگاه ظاهر می شود. رویه ایی که باوجود شواهد پژوهشی، منتقدان جدیی دارد. در بیشتر کتاب شواهد در جهت تایید پیش فرضهای بارگ هستند و اشاره به جریان های مخالف اندک است. با اینحال این سوگیری، به اعتقاد بنده از ارزشمندی کتاب نمی کاهد و معتقدم برای علاقمندان به بحث ناخودآگاه، اختیار و اراده و تصمیم گیری کتابی مفید و روشنگر است بشرط آنکه در کنار آن دیدگاههای رقیب نیز خوانده شوند. من خلاصه ایی از این کتاب را در قالب دیداری-شنیداری در تلگرام ارائه خواهم کرد. همچنین بتدریج به معرفی نظام های فکری رقیب و گاهی متضاد با فرض های این کتاب نیز اقدام خواهم کرد. خواندن این کتاب را توصیه می
En liten tjänst av I'm With Friends. Finns även på engelska.